توسعه – ۳
فساد، حیات برهنه و فروپاشی
أنَّکُم فِی زَمَانٍ القَائِلُ فِیهِ بِالحَقِّ قَلِیلٌ، وَاللِّسَانُ عَنِ الصِّدقِ کَلیِلًّ، وَالاَّزِمُ لِلحَقِّ ذَلیِلً. أهلُهُ مُعتَکِفُونَ عَلَی العِصیانِ، مُصطَلِحُونَ عَلَی الإدهَانِ، فَتَاهُم عَارِمً، وَشَائِبُهُم أثِمً،وَعَالِمُهُم مُنافِقً، وَقَارِنُهُم مُمَاذِقً. لَایُعَظِّمُ صَغِیرُهُم کَبِیرَهُم، وَلَا یَعُولُ غَنِیُّهُم فَقِیرَهُم. (نهجالبلاغه-۲۳۳)
فساد corruption عنوانی است که در ابعاد و عرصههای مختلف قابل تعریف و دارای مصداق است و هر قشر و طبقه و دیدگاهی تعریف خود را از زاویهای متفاوت میتواند داشته باشد، بسته به موقعیت و ذهنیتی است که در آن قرار گرفتهایم میتوانیم برداشتی و تعریفی از فساد داشته باشیم. لیکن، وجه مشترکی که بتوان بر آن داشت، وجه منفی و بشدت خطرناک که زمینه همه آنچه با شخصیت و حیثیت فردی و اجتماعی جامعه را در بر میگیرد، عاملی خزنده و ناملموس که به شکل اپیدمیک همه ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را فرا میگیرد و تا مرز فروپاشی و زوال فرهنگ و تمدن یک کشور گسترده میشود. در این قمست گریزی کوتاه با تکیه بر کلام علی(ع) خواهم داشت تا بشود در شناخت این مهم هشداری باشد برای کسان و جریاناتی که دغدغه توسعه کشور را در سر میپرورانند.
ناملموس، پیچیده و اپیدمیک بودن فساد بیش از هر عنصری به خصلت پیچیدۀ زیست فردی و اجتماعی انسانها مرتبط است و به همین خاطر هیچ کشور و ملتی را نمیتوان یافت که از اثرات مخرب آن در امان باشد.لیکن، هر ملتی به تناسب ساختارهای فرهنگی – سیاسی به مبارزه با آن پرداخته است، کسی به وجود آن افتخار نمیکند. وجود عناصر صالح و فرهیخته به پشتوانه تجارب تاریخی و ریشههای فرهنگی و شخصیتی و دانش مرتبط با آن در مبارزه بوده و هستند.
فساد وقتی شکل میگیرد که تشخیص آن دیرهنگام باشد و یا بدلیل ناملموس بودن و همگامی آن با توسعه و یا نگرش فرقهای و جناحی و غیر علمی داشتن، توجهی به آن نشود. امری که نخستین و اساسیترین ضربه را در اعتماد عمومی به ساختارها وارد میکند و شکافی را باعث که در آن مردم و دلسوزان کشور احساس تباهی خواهند کرد، و در این حالت سلایق بر سیستمها و سامان دانشی و تخصصی کشور مسلط و مبارزه با فساد را غیرقابل باور و در سیاستگذاری ابهام ایجاد میکند و حاکمیت را در تله مدیریت توأم با کنترل گرفتار میسازد که نتیجهاش به حاشیه رانده شدن ابتکارات فردی و سازمانی خواهد بود. تشخیص چنین مرحلهای توسط اندیشمندان نه در تکیه بر اطلاعاتِ آلوده که از طریق بازخوردها امکانپذیر است تا رازهای مهم رسوخ فساد را بازنمایی کنند، این رازها میتوانند؛
- «نبود فضای مناسب برای گفتگوی صریح، آزاد بنیادین،
- به صورت احساسی مدیران به سیستم عامل سیمبین وابسته خواهند شد،
- اینکه تحلیلها و تصمیمات بر اساس دادههای واقعی نبوده و بیشتر احساسی و شهودی و شخصی خواهد بود.(۱)
به عبارتی، مدیران در فضای فسادآلود در مسیر توسعه، تصمیمات خود را نه بر اساس ابتکار و کارشناسی که بر مذاق سیستم عامل مرکزی خوش بیاید تنظیم و چرخهای از امپراتوری آمار بنیان خواهند گذاشت، امری که احساس و شهود شخصی را بر دادهها واقعی غلبه میکند که، ویران کننده اعتماد به ساختارهای سیاسی و اقتصادی است و چرخش چرخهای توسعه را با مشکل مواجه میکند. بعنوان مثال علت اساسی توسعه فزاینده در چین با اینکه از حاکمیت اقتدارگرا و غیر شفاف برخوردار است مربوط به اعتماد بالای ۹۰درصدی مردم به حاکمیت ذکر شده است، امری که میتوان با تکیه بر آن میزان ارتباط توسعه یافتگی و عقب ماندگی کشورها را با آن سنجید.
وقتی فساد در کشوری رُخ نمود، بطور طبیعی حاکمیت و نخبگان سیاسی و اقتصادی به زیر سئوال میروند، به عبارتی وظیفه اصلی حاکمیت که ایجاد ثبات و امنیت روانی مردم است خدشهدار میشود که باعث مشروعیتزدایی از حاکمیت فراهم خواهد بود، برای مثال؛ «محمدرضاشاه صدهزار نفر را باسواد کرد، آموزش دانشگاهی داد و دانشجو به خارج فرستاد، بعد گفت حرف نزنید؛ من میفهمم، او بهترین اقتصاددان (علینقی عالیخانی) و مجریان (عبدالحمید مجیدی) را بهکار گمارد و بعد به آنها دستور داد تا فرامین او را عمل کنند. او با گرفتن حس مشارکت از آنها، امنیت فردی و اعتبار و مسئولیت را از افراد گرفت. مجریان و شهروندان بیتفاوت شدند. [همچنین]، آموزش عمومی را گسترش داد، مردم را شهرنشین کرد و درآمد آنها را افزایش داد و بعد حکم کرد: حرف نزنید و انتقاد ممنوع. هر شهروندی که نقد میکرد عامل خارجی قلمداد میشد.(۲) به عبارتی با تبدیل دانش و تخصص که شاخصه اصلی مدیریت است را علیل و دانشمندان و متخصصین را مکانیکی میخواست با نیت رسانیدن کشور به دروازههای تمدن، حاکمیت گانگستری را بر مردم و سرزمینش تحمیل کرد.
در دولت گانگستری حلقههای واسط بین حاکمیت و مردم از میان برداشته و یا بیرمق میشود، چنانچه احزاب را منحل و حزب رستاخیز ایجاد گردید و این نخستین ضربهای بود که بر همبستگی اجتماعی وارد گردید. وقتی حلقههای واسط یعنی احزاب و گروههای رسمی اجازه فعالیت نداشته باشند، بطور طبیعی باندهای مافیایی جای آنها را میگیرند و زمینه نفوذ خارجی فراهم میآید و دولت بهناچار منافع گروهی و باندی و فرقهای را بر منافع ملی ترجیح میدهد تا تکیهگاهی برای بقا داشته باشد. زمینهای که منجر به ظهور نپوتیسم فرقهای یعنی ارادت سالاری جای شایستهگزینی را میگیرد و حاکمیت بدون اینکه متوجه باشد در تله دزدسالاری (کلیپتوکراسی) و چپاول مردم به طور سیستماتیک اقدام میکند. در دولت گانگستری است که منابع زیرزمینی برای بقای خود و عناصر تحتالحمایه غارت میشود و تبدیل به دولت رانتیر میشود،
«صحبت از افتادن یک برگ نیست وای جنگل را بیابان میکنند»
سطح فساد یک نهاد یا نظام به عوامل گوناگونی، «از جمله کارآیی کنترلهای بیرونی، سطح انضباط اداری، توان مقررات و هنجارهای داخلی، و سطح عمومی رشد اقتصادی بستگی دارد.(۳) عواملی که ارتباط دوسویه با میزان فقر و آنچه میتواند مصداقی در کشور ما داشته باشد یعنی تحریم که تشدید کننده هر دو (فقر و فساد) دارد، اگر به آمار زندانیان کشور و جرائمی که باعث پر شدن زندانها شده میتواند گویاترین تفسیر این مهم باشد.(۴) همچنین است گزارشات مرتبط با اختلاسها از حقوقها تا زمینخواریهای نجومی که همگی آسیب جدی بر همبستگی اجتماعی وارد آورده است و حیات برهنهای را قصد تحمیل بر مردمان این سرزمین دارد؛ «حیات برهنه یعنی آن حیات که از زیست سیاسی و کرامتی جدا شده و به جان محض تقلیل یافته است. حیاتی که حمایتهای قانونی و اجتماعی کم بهره و دچار نوعی بیپناهی میشود. او صرفاً یک موجود زنده است که به وجود جسمانی خود تقلیل مییابد.» وضعیتی که در کلام امام علی(ع) به روشنی ترسیم شده است؛
«بدانید که همانا شما در روزگاری هستید که گویندۀ حق اندک، و زبان راستگویی عاجز، و حقطلبان بیارزشند، مردم گرفتار گناه، و به سازشکاری همداستانند، جوانانشان بداخلاق، و پیرمردانشان گنهکار، و عالمانشان سودجویند، نه خردسالانشان بزرگان را احترام میکنند و نه توانگرانشان دست مستمندان را میگیرند.(۵)
مطالب مذکور در شناخت و اثرگذاری فساد و در لایههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که بطور طبیعی و خزنده سازوکارهای زوال را ترسیم میکند در دو عرصه قابلیت مطالعه و راهنمای مبارزه دارد؛ عرصه اول و البته تأثیرگذار مربوط به «ساختارهای درونی قدرت سیاسی، چگونگی توزیع قدرت، نحوۀ اعمال قدرت و نسبت کارگزار و ساختار.(۶) که راهنما و عرصه اساسی و اثرگذار در مبارزه با فساد است، حاکمیت ضمن پاسداشت ارزشهای مشروعیت بخش خود همزمان با قطع دست مفسدین بایستی ساختارهای سیاسی و اقتصادی فسادزا را مورد هدف قرار دهد، و البته توفیق در این عرصه به میزان تعامل با جامعه جهانی که امروزه درهم تنیدگی آن قابل انکار نخواهد بود بستگی دارد. عرصه دوم رویکرد جامعه شناختی دارد و «ارتباط با پسزمینه و نیروهای اجتماعی در نظر گرفت و از رابطه حکومت قاجار با طبقات و اقشار اجتماعی و ظرفیت آن برای بازتولید اجتماعی خود سخن گفت.(۷) عرصهای که در صورت بیتوجهی به آن، دوقطبی شیفتگی و نفرت در جامعه شکل میگیرد، جامعهای «استتوسی» که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی را برای بدست آوردن هدفی ندارد و در آن نخبگان سیاسی مروج فرهنگ سهخطی هستند و فرهیختگان جامعه در کنج عزلت فرومیغلتند.
در رسانیدن و رسیدن به مقصد نه تنها به لوکوموتیورانِ متعهد و متخصص که به لوکوموتیو سالم و بهروز و مقصد و مسیری تعریف شده نیاز است و این هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند، نقص در هرکدام به مَثَل مانع و فسادی است که توسعه کشور را مختل میکند، همین توجیه کافی است که عمق شعار انتخاب شده توسط مقام معظم رهبری در رفع موانع تولید روشن شود و مبارزه با فساد و مفسدین در حرکت چرخهای توسعه جدی گرفته شود.
۱۶بهمن ۱۴۰۰ – ذوالفقار صادقی
پینوشتها:
- شامخی، وحید و لشکربلوکی، مجتبی (۱۳۹۷)، کانال فردای بهتر،
- سریعالقلم، محمود، کانال اهل قلم و فرهنگ،
- اندرو هیوود (۱۳۸۹:۵۱۸)، ترجمه، عبدالرحمن عالم، نشر نی،
- ن.ک.به؛ گزارش تسنیم در ۵ فروردین۱۳۹۳، سایت الف(۲۶فروردین۱۳۹۳)، تعداد زندانیان از ۲۱۰هزار نفر به ۶۷۱هزار نفر افزایش یافته است،
- ترجمه متن عربی خطبه ۲۳۳ نهجالبلاغه، مرحوم دشتی،
- ن.ک.به؛ ترکش دوز، حسین(۱۴۰۰)، چشم انداز ایران، شماره آبان و آذر،
- همان.