اختصاصی/ افق آینده‌پژوهی راهبردی/ سید عبدالمجید زواری: همزمان با توافق هسته‌ای ایران با شش قدرت جهانی، گمانه‌زنی‌های بسیاری در مورد آینده روابط ایران و آمریکا به‌ عنوان مهم‌ترین طرف‌های مذاکره مطرح شده است. در چنین شرایطی، گروهی از صاحب‌نظران خارجی، با خوش‌بینی به آینده توافق هسته‌ای، این مذاکرات را آغاز تنش‌زدایی میان دو کشور دانسته‌اند و بر این باورند که با توجه به روند تحولات اقتصادی و امنیتی منطقه، تهران و واشنگتن ناگزیر هستند برای حفظ منافع خود در منطقه با یکدیگر همکاری داشته باشند. در مقابل، برخی از صاحب‌نظران، با استناد به روابط متشنج سی‌وشش سال گذشته و حمایت ایران از گروه‌های مقاومت، بر این باور هستند که مذاکرات و دستیابی به توافق بر سر پرونده هسته‌ای نمی‌تواند تغییرات چندانی در راهبردهای کلان دو کشور ایجاد کند و حتا در صورت تصویب مفاد این توافق‌نامه در مجالس دو کشور، تنش میان تهران و واشنگتن به بهانه‌های دیگر ادامه خواهد یافت. از این رو، بازخوانی سناریوهای نگاشته شده پیرامون آینده روابط این دو کشور از نگاه اندیشمندان غربی، در سال‌های آینده به‌منظور طراحی و توصیه راهبردی به جمهوری اسلامی ایران ضروری خواهد بود.

پیشران‌های آینده روابط ایران و آمریکا

دولتمردان کاخ سفید چهار موضوع امنیت عرضه انرژی، مبارزه با تروریسم، جلوگیری از گسترش سلاح‌های کشتارجمعی و حفظ موجودیت رژیم صهیونیستی را به‌ عنوان مهم‌ترین اهداف خود در منطقه غرب آسیا معرفی می‌کنند. البته به ادعای آمریکایی‌ها هدف نهایی آن‌ها در منطقه، ترویج دموکراسی و دستیابی به اقتصاد آزاد است که تحقق آن در گرو دستیابی به هر یک از این چهار هدف است. به‌ عنوان مثال گسترش سلاح‌های کشتار جمعی، خطر تروریسم را افزایش داده و این موضوع نیز به ‌نوبه خود بر امنیت انرژی و حفظ امنیت رژیم صهیونیستی مؤثر بوده است.

جمهوری اسلامی ایران نیز به‌ عنوان بزرگ‌ترین کشور شیعی جهان و یکی از کشورهای قدرتمند غرب آسیا، حمایت از جبهه مقاومت و نابودی رژیم صهیونیستی را به‌ عنوان مهم‌ترین اهداف خود در منطقه دنبال می‌کند. با این‌حال به ‌رغم تضاد ساختاری منافع ایران و امریکا در منطقه وجود برخی ویژگی‌های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک و همچنین چالش‌های مشترک، این دو کشور را در برخی موارد ناگزیر به تعامل با یکدیگر کرده است.

موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران جایگاه ممتازی به این کشور در غرب آسیا داده است که از چند منظر برای آمریکا مهم است. ایران به‌ عنوان یکی از ذخایر بزرگ انرژی جهان، یکی از اصلی‌ترین تأمین‌کنندگان انرژی چین و قدرت‌های نوظهور جنوب آسیا است. از سوی دیگر با توجه به اهمیت راهبردی آسیای مرکزی برای فشار بر روسیه و چین، آمریکا همواره در پی آن بوده است تا از طریق ایران، نفوذ خود در منطقه را افزایش دهد. نکته دیگر، نفوذ سنتی ایران در عراق، سوریه و لبنان است بنابراین آمریکا برای حل بحران‌های منطقه‌ای به همکاری با ایران نیاز دارد. همچنین جذابیت‌های بازار بزرگ ایران انگیزه‌های اقتصادی شرکت‌های آمریکایی را برای نفوذ اقتصادی در ایران افزایش داده است؛ از این رو در صورت برداشته شدن تحریم‌ها نوسازی و تجهیز طرح‌های نفتی و دیگر صنایع بالادستی ایران، بازار بزرگی را در اختیار شرکت‌های آمریکایی قرار خواهد داد.

نکته آخر نیازهای امنیتی است که با توجه به وجود بحران در عراق، سوریه، داعش، یمن و دیگر کشورهای شاخ آفریقا، آمریکا چاره‌ای جز همکاری با ایران برای پایان دادن به این بحران‌ها ندارد و همین موضوع نگرانی اعراب به‌ویژه عربستان را از احتمال نزدیکی مواضع ایران و آمریکا برانگیخته است. ایران نیز برای تنوع‌بخشی به اقتصاد خود و دستیابی به آخرین فناوری‌ها و خروج از بحران و توسعه آن به همکاری برخی از شرکت‌های آمریکایی نیاز دارد. آمریکا می‌تواند از شرکای اروپایی خود بخواهد برای کاهش وابستگی خود به گاز روسیه از ظرفیت‌های ایران در حوزه انرژی بهره ببرند و طرح‌ها و خطوط جدیدی از ایران را جایگزین خط لوله نابوکو کنند. ازاین‌رو با توجه به اهمیت موضوع، در ادامه آینده‌های بدیل روابط ایران و آمریکا در افق ۲۰۳۰ در سه سناریو بررسی می‌شود.

ایران؛ محور نظم نوین غرب آسیا (تداوم مقاومت)

به‌رغم جدیت ایران در انجام تعهدات خود در توافق‌نامه هسته‌ای، تحت تأثیر تغییر دولت‌ها و همچنین عملکرد کنشگران متعدد، دو کشور همچنان روابط پرتنشی را پشت سر می‌گذرانند. از یک سو با پررنگ شدن نقش‌آفرینی چین و روسیه در معادلات جهانی، در آمریکا نیز جمهوری‌خواهان با تأکید بر تهدیدهای امنیتی احتمالی از سوی ایران، خواستار اعمال فشار حداکثری بر ایران به‌ عنوان یکی از اصلی‌ترین دشمنان واشنگتن هستند. این گروه با استناد به تجربه تحریم‌ها در پرونده هسته‌ای، معتقدند اعمال فشار و اجماع جهانی در پرونده‌های حقوق بشر، تروریسم، کپی‌رایت و دیگر مسایل، سبب عقب‌نشینی و مهار ایران می‌شود.

تحت تأثیر چنین تهدیدهایی، دولتمردان ایران با استناد به رفتار مزورانه آمریکایی‌ها در قبال توافق هسته‌ای، مبارزه و تقویت روحیه انقلابی را تنها راه‌ حل‌وفصل مسایل فی‌مابین معرفی می‌کنند. بدین ترتیب با تداوم روابط متشنج دو کشور واشنگتن با حمایت از گروه‌های اپوزیسیون، سیاست براندازی و ایجاد شورش‌های داخلی را با جدیت بیشتری در دستور کار قرار می‌دهد و در برابر، تهران نیز با توسعه توان نظامی و افزایش حمایت‌های خود از گروه‌های مقاومت، راهبرد تشدید فشار بر رژیم صهیونیستی را با اهتمام بیشتری پیگیری خواهد کرد.

در این میان به‌رغم تلاش‌های آمریکا برای همراه کردن اتحادیه اروپا و دیگر متحدان خود در قبال اعمال تحریم و منزوی کردن ایران، این کشورها با توجه به اقدامات انجام‌شده در خصوص تأمین گاز مورد نیاز اروپا از ایران و همچنین دیگر جذابیت‌های اقتصادی بازار ایران، سیاست مستقلی را در پیش‌گرفته و از همراهی با کاخ سفید امتناع می‌کنند.

بدین ترتیب با توجه به چندین تجربه مشترک از جمله مهار بحران سوریه و عراق، ائتلاف قدرتمندی متشکل از ایران، روسیه و جبهه مقاومت برای مقابله با تهدیدها و چالش‌های مشترک در منطقه تشکیل می‌شود. در مقابل، با همگرا شدن منافع اعراب و رژیم صهیونیستی، این دو کنشگر خواستار نقش‌آفرینیِ بیشتر کاخ سفید برای مقابله با توسعه نفوذ مقاومت در منطقه هستند. با این‌حال به دلیل عملکرد ضعیف و ناکامی واشنگتن در مهار جریان تکفیری در سوریه، عراق و افغانستان و همچنین تغییر اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا به دلیل پررنگ شدن رقابت با چین و روسیه در مناطق مختلف جهان، این کشور به‌تدریج توان خود را برای تأثیرگذاری بر معادلات منطقه از دست داده و جریان مقاومت به رهبری ایران، آینده نظم نوین غرب آسیا را رقم خواهد زد.

ایران؛ یکی از اعضای تأثیرگذار اقتصاد جهانی

در آستانه پایان دوره پانزده ساله محدودیت‌های هسته‌ای ایران، دو کشور توانسته‌اند از طریق دیپلماسی مهم‌ترین چالش‌های میان خود را حل کنند. ایران با سیاست اعتمادسازی و همکاری در زمینه نظارت نهادهای بین‌المللی، به طرف‌های غربی این اطمینان را داده است که یک برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز را دنبال می‌کند. همچنین تهران متعهد شده است با تعدیل مواضع خود در قبال چالش‌های منطقه‌ای، بیشتر بر سیاست‌های پیشرفت اقتصادی و توسعه روابط خارجی تمرکز کند. در مقابل آمریکا و کشورهای غربی نیز با استقبال از این امر متعهد شده‌اند با کاهش فشار بر ایران، زمینه پذیرش این کشور در اقتصاد و سیاست جهانی فراهم شود.

بدین ترتیب تحت تأثیر اراده مردم و همچنین روی کار بودن دولت‌هایی میانه‌رو در دو کشور، به‌تدریج تابوی عادی‌سازی روابط در دو کشور در حال شکسته شدن است و پس از حل و فصل مسایل ایران و آمریکا و گسترش روابط تهران با کشورهای غربی، رقابت شدیدی میان این کشورها برای دستیابی به سهم بیشتر از بازار ایران در جریان است. در چنین شرایطی، ایران به‌ عنوان بخشی از اقتصاد جهانی، پذیرفته‌شده و همزمان با عضویت در سازمان تجارت جهانی، به کانون تجارت و سیاست منطقه‌ای تبدیل می‌شود.

بدین ترتیب در آستانه افتتاح خط لوله صلح، که گاز ایران را از طریق پاکستان به هند و چین منتقل می‌کند، ایران به یکی از مهم‌ترین کنشگران فعال در بازار انرژی جهان بدل شده است. همچنین طبق مذاکرات و اقدامات انجام ‌شده، چنان‌چه پروژه انتقال گاز ایران به اروپا نیز طبق برنامه پیش برود، در پنج سال آینده، ایران به دومین تأمین‌کننده بزرگ انرژی اروپا پس از روسیه بدل می‌شود. البته طبیعی است با توجه به مخالفت روسیه با راه‌اندازی این خط لوله که به انحصار این کشور در تأمین انرژی اروپا پایان می‌دهد، سرد شدن روابط و همکاری‌های راهبردی مسکو– تهران در منطقه نیز دور از ذهن نخواهد بود. در چنین شرایطی عربستان، کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی نیز که با تقویت ایران در معادلات جهانی، منافع خود را بیش‌ازپیش در خطر می‌بینند، با نزدیک کردن خود به مسکو تلاش می‌کنند ضمن اعلام هشدار به آمریکا، زمینه‌ساز ایجاد واگرایی بیشتر ایران و روسیه از یکدیگر می‌شوند.

معامله بزرگ

سیاست تهاجمی روسیه در قبال مطالبات خود در آسیای میانه، قطب شمال و کشورهای اروپای شرقی، مسکو را به مهم‌ترین کنشگر اوراسیا بدل کرده است. روس‌ها با این ادعا که بخش‌های وسیعی از قطب شمال متعلق به آن‌ها است علاوه بر استقرار ناوگان نظامی خود، به دنبال بهره‌برداری بیشینه از منابع غنی و موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این منطقه هستند.

چین نیز پس از رشد شتابان شگفت‌انگیز دهه‌های گذشته و بدل شدن به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان، با توجه ویژه به اقدامات نظامی، توسعه نفوذ خود در جهان به‌ویژه شرق آسیا را با جدیت بیشتر دنبال می‌کند. بر همین اساس، آمریکا نیز با استناد به تجربه عملکرد این دو کشور در پیشی گرفتن از واشنگتن در مبارزه با جریان‌های تکفیری در عراق و سوریه، با اعلام تغییر اولویت‌های سیاست خارجی خود، مهار این دو رقیب بالقوه در مناطق مورد مناقشه را مهم‌ترین هدف خود اعلام می‌کند. بر همین اساس، کاخ سفید با توجه به کاهش وابستگی به نفت منطقه از کاهش حضور خود در غرب آسیا و حل‌وفصل موقتی مسایل خود با ایران خبر می‌دهد.

این اقدام با مخالفت شدید کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی رو به‌رو شده و این کنشگران با ابراز نگرانی از تقویت جبهه مقاومت در منطقه، خروج آمریکا از منطقه را به ‌منزله تقدیم غرب آسیا به ایران برای توسعه و تثبیت قدرت نفوذ خود و فشار بیشتر بر جریان تکفیری و رژیم صهیونیستی می‌دانند. حتا برخی کارشناسان با خوش‌بینی در این زمینه معتقدند طی یک توافق نانوشته، کاخ سفید پذیرفته است که با توجه به دیدگاه‌های معتدل‌تر ایران در مقایسه با حکومت‌های مرتجع عرب که با حمایت از جریان‌های تکفیری زمینه گسترش تروریسم در منطقه را فراهم آورده بودند، تهران نقش فعال‌تری در تأمین امنیت منطقه ‌ایفا کند.

در چنین شرایطی با توجه به نگرانی مشترک اعراب و رژیم صهیونیستی، همگرایی این دو بیش‌ازپیش تقویت شده و آن‌ها با هدف اعتراض به سیاست‌های آمریکا تلاش می‌کنند خلأ پیش آمده را با نزدیک شدن به مسکو جبران کنند. از سوی دیگر با کاهش نفوذ آمریکا در منطقه، انگلستان، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی نیز که با ورود آمریکا به معادلات جهانی قدرت نفوذ خود در منطقه را از دست داده بودند، فرصت را برای احیای نفوذ خود فراهم می‌کنند. بدین ترتیب در کشاکش رقابت‌های روسیه، اعراب، ایران و جبهه مقاومت، ترکیه، انگلستان، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی، مسایل زیست‌محیطی، پیشران تغییرات اجتماعی در منطقه غرب آسیا خواهد شد.

در چنین شرایطی، گروه‌های تروریسیتی و جریان‌های تکفیری نیز با استفاده از نارضایتی موجود، فرصت را برای سازماندهی دوباره خود مهیا می‌کنند و جنگ داخلی پدیده غالب بیشتر کشورهای عربی می‌شود. ایران به عنوان یکی از کنشگران مهم منطقه‌ای نیز تحت تأثیر این پیشران‌های تغییر، در فضای داخلی خود جو ملتهبی را پشت سر می‌گذراند و به دلیل تمرکز بر مهار بحران‌های داخلی، تا حدودی از قدرت اثربخشی جبهه مقاومت در منطقه کاسته شده است. بدین ترتیب در آستانه سال ۲۰۳۰، کشورهای غرب آسیا یا به دلیل سال‌ها جنگ داخلیِ فرسایشی به‌ شدت تضعیف شده‌اند و یا در پی ظهور جنبش‌های تجزیه‌طلبانه و قومیتی به چندین کشور کوچک‌تر تبدیل می‌شوند. در چنین شرایطی در فقدان کنشگر قدرتمند بومی، افزون بر تغییر موازنه قوا به نفع رژیم صهیونیستی، دیگر کنشگران فرامنطقه‌ای نیز این امکان را خواهند یافت تا به بهانه بازسازی و احیای این سرزمین سوخته، زمینه توسعه نفوذ و تسلط خود بر منطقه را فراهم کنند.

توصیه‌های راهبردی

مرور روابط پر فراز و فرود ایران و آمریکا پس از انقلاب، ما را به این نتیجه رهنمون می‌کند که به‌رغم رویکرد تهاجمی واشنگتن، این کشور به‌خوبی به اهمیت رابطه با ایران واقف بوده و در مواقع بحرانی نیز به دنبال همکاری‌های مؤثر بوده است. از این رو توجه به نکات زیر در راهبردپردازی‌های آینده ایران سودمند خواهد بود:

  • آمریکا برای موفقیت در غرب آسیا به همکاری تهران نیاز دارد و موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و پیشینه غنی فرهنگی ایران، موقعیت بی‌بدیلی را برای نقش‌آفرینی این کشور در معادلات منطقه‌ای فراهم ساخته است که واشنگتن ناگزیر بدان نیازمند است. در مقابل ایران نیز برای پیشرفت اقتصادی و تأثیرگذاری بیشتر بر معادلات جهانی، علاقه‌مند به تعامل با جامعه جهانی است. همین موضوع سبب شده تا در شرایط بحرانی همچون مک‌فارلین، افغانستان، عراق و … دو کشور همکاری‌هایی محدود با یکدیگر داشته باشند. با این وجود، تجربه‌های پیشین نشان می‌دهد مذاکره با امریکا، راه نفوذ این کشور را در حوزه‌های کلان سیاست‌گذاری در جمهوری اسلامی ایران هموار می‌سازد.
  • آنچه در روابط این دو کشور باید مورد توجه قرار گیرد، این است که با توجه به تضاد راهبردی نگاه این دو کشور به معادلات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، امکان شکل‌گیری منافع و همکاری‌های بلندمدت میان دو کشور دور از ذهن به نظر می‌رسد. ایران با حمایت از گروه‌های مقاومت به دنبال نابودی رژیم صهیونیستی است و در مقابل حفظ امنیت صهیونیست‌ها در منطقه مهم‌ترین راهبردی است که آمریکایی‌ها برای خود در غرب آسیا تعریف کرده‌اند. علاوه بر این کنشگران ثالثی هم که منافع خود را در رابطه یا عدم رابطه با این کشور می‌بینند نیز در این زمینه نقش‌آفرینی می‌کنند.
  • در تحلیل روابط آینده این دو کشور نیز با توجه به زیاده‌خواهی‌های آمریکا در نظام بین‌الملل، بسیار بعید است که با نرمش و مواضع ملایم بتوان از منافع کشور دفاع کرد و تنها با حفظ روحیه مقتدر و استفاده هوشمندانه از ابزارهای قدرت است که می‌توان طرف مقابل را وادار به امتیازدهی کرد. این همان نکته‌ای است که در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب نیز به‌ درستی تبیین‌ شده بود که ضمن اشاره به استفادۀ هوشمندانه از ظرفیت‌های کشورهای اروپایی و غیراروپایی، هرگونه نرمش در برابر آمریکا به معنی باز کردن راه نفوذ واشنگتن در کشور خواهد بود.

منابع:

  • Muzalevsky, roman. From frozen ties to strategic engagement: us-iranian relationship in 2030. The Strategic Studies Institute (SSI). May 2015.

منبع: آینده پژوهی راهبردی