ایران و آمریکا و ذوق زدگی در حل مسئله!

ایران و آمریکا و ذوق زدگی در حل مسئله!

وقتی «دونالد ترامپ» (رئیس جمهور آمریکا)، در جمع سران هفت کشور صنعتی در کانادا سازِ ناکوک زد و با ترک زودهنگام جلسه (۲۰خرداد۱۳۹۷) و در پاسخ به سؤال خبرنگاران در خصوص ایران گفت؛ «با اعضای گروه، یا بدون آنها، ایران را مهار می کنیم»، باعث ذوق زدگی عده ای در داخل کشور شد!؟ یکی از هموطنان در صفحه اینستاگرامش، مطلب را به شکل سؤال برانگیزی منعکس کرد و من خطاب به موضع گیری آقای ترامپ نوشتم:

 «یک مشورتی هم با کارتر و بوش و دیگران بکن تا عصبانیتت به جنون تبدیل نشود!

 نفرین بر کسانی که اعتماد عمومی را خدشه دار و امثال ترامپ را اُمیدوار کرده اند؟!»

کاربر محترم در پاسخ من به طعنه نوشت؛

«داره نونت آجر میشه، آخِی، گناه داری» [!؟]

پاسخ من به موضع ترامپ و این هموطن بسیار روشن بود، اینکه من بر کسانی که اعتماد عمومی را خدشه دار کرده اند و باعث نارضایتی شده اند را نفرین کرده ام و به نوعی موضع گرفته ام که چرا با عملکردشان دوقطبی و بلکه سه قطبیِ اجتماعی و سیاسی را باعث شده اند قابل توجیه است؟ اینکه نارضایتی حاصل سروتین و دوپامین و یا هر عامل دیگر در مدیریت و راهبری کشور است؟ یا خصوصی سازی در این چهل سال سر از خصولتی سازی درآورده و یا ساختارهای سیاسی و اقتصادی باعث عقب افتادگی ملی را فراهم آورده و دهها سؤال اینچنینی یک دلگیری موجه می تواند باشد. تا سردمداران انقلابی کشور را به تجدید نظر در راه و رسم حکومت داری، سیاستگذاری و مدیریت اقتصادی و اجرایی کشور را وادار نماید تا اگر خواب تشریف دارند بیدار شوند و باعث سوء استفاده دشمنان قسم خوردۀ این ملت و کشور نشوند؟ ولی این همه نگرانی و سؤال توجیه قابل قبولی برای ایرانی نمی تواند باشد که از عربده کشی رئیس جمهور آمریکا در خط و نشان کشیِ به ظاهر مصلحانه برای ایران و ایرانی ذوق زده شود!؟

چیزی که برای هر ایرانی از هر طیف سیاسی، اجتماعی و قومیتی و حتّی ایدئولوژیکی قابل تأمل و نیاز به اصلاح دارد و در آن خصلت مشترک داریم، تندروی و عجله در پاسخگویی به حریف است! وقتی موضعی را نمی پسندیم، بجای گفتگوی عالمانه و نقد مصلحانه، پرخاشگری و تکفیر و تفسیق را پیشه خود می سازیم تا به هر وسیله ای طرف مقابل را از صحنۀ تعامل حذف کنیم که نشانِ یک ملت با فرهنگی چون ایرانی نیست و قطعاً حاصل غباری است از استثمار، استعمار و استحماری که بر باورهایمان، پاشیده شده!

هموطن گرامی، من، شما و کسانی که در این سرزمین زندگی می کنند را دشمن ملت و سرزمین ایران نمی دانم، نارضایتی و موضع گیری را حق هر شهروندی می دانم که از سر دلسوزی قلم به اعتراض و لب به سخن می گشاید ولی ذوق زدگی از موضع دشمنی مثل ترامپ و دایۀ مهربان تر از مادر دانستن آن را ناجوانمردانه می دانم و هیچ توجیهی قانعم نمی کند و نخواهد کرد که آزادی و یا استقلال را زیر سایۀ سنگین چکمه های بیگانه تجربه کنم و دلایل روشنی دارم که نظر و خواست شما خطایی بیش نیست؛

  • تجزیه غرب ایران از دیاربکر تا مرزهای کنونی در ۱۵۱۴م، توسط عثمانی ها،
  • قرارداد گلستان در ۱۸۱۳م، که بخش هایی از سرزمین قفقاز به اشغال روس ها درآمد،
  • قرارداد ترکمنچای در ۱۸۲۸م، سرتاسر قفقاز به روسیه منظم شد،
  • قرارداد پاریس در۱۸۵۷م، دیوار جدایی مردم ایران و افغانستان کشیده شد،
  • تجزیۀ مکران و بلوچستان در ۱۸۷۱م، به دسیسۀ انگلستان،
  • قرارداد آخال در ۱۸۸۱م، تجزیه سرتاسری سرزمین های خوارزم و فرارود و الحاق آن به روسیه تزاری،
  • داستان اشغال ایران در جریان جنگ دوم جهانی به بهانه غلبه بر نازیسمِ هیتلری و مشقتهایی که برای پس گرفتن آذربایجان از روسیۀ شوروی کشیده شد و جلوی تجزیه کردستان گرفته شد،
  • کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، و حذف دموکراسیِ نوپای ایرانیان که در تاریخ مردمسالاری شرق بی همتا و الگوساز بود و در صورت ماندگاری نیازی به شکل گیری انقلاب ۵۷نبود! که توسط انگلیس و اسلافِ همین ترامپ صورت گرفت،
  • طرفداری و تجهیز ارتش بعثی عراق در اشغال ایران و در نهایت وارد شدنِ عملی در جنگ با انهدام سکوهای نفتی و سرنگونی هواپیمای مسافربری و دادن مدال به فرمانده ناو وینسنس و سخنرانی واینبرگر (وزیر جنگ آمریکا) و تهدید این که «بایستی ریشه ملت ایران خشکانیده شود» و …

 

هموطن عزیز، بدیهیاتی که ذکر آن رفت و مطمئنم شما نیز از آن بی اطلاع نیستید، وادارم می کند تا ذوق زدگی از تهدید ترامپ را خیانت نابخشودنی بدانم و امید به تجدید نظر دارم. نگاهی به تجارب تاریخی در گوشه کنار این کره خاکی و بخصوص آنچه در خاورمیانه اتفاق افتاده و در جریان است، از اشغال عراق و افغانستان تا جنگهای نیابتی در کشور سوریه و تا آنچه بر ملت و کشور یمن در جریان است، نشان می دهد که هر گونه تغییر و تحول سیاسی متکی بر عامل بیگانه و بخصوص قدرتهای فرامنطقه ای، عاقبت شومی برای ملت ایران به ارمغان خواهد آورد و بر هر فرد ایرانی و بخصوص فرهیختگان این سرزمین فرضی بالاتر از این نیست که اشغالگری را نفی و بر عواقب آن هشدار دهند؟ هدف من از آوردن نمونه هایی از تجزیه ایران، پاسخ به خوشخیالانی است که فکر می کنند کشور ایران نمی تواند مورد دستبرد و تجزیه قرار گیرد! چاره ای جز عبرت گرفتن از تاریخ نداریم تا بر نیت به ظاهر مصلحانۀ امثال ترامپ تردید کنیم و این مطلب به منزلۀ  نفی توان دیپلماسی و هنر حل مسائل به تعامل نیست؟ که استالین با دیپلماسی وادار به هزیمت از آذربایجان شد، و محکومیت تجاوزِ صدام و قطعنامه ۵۹۸ به هنر هنرمندانه دیپلماسی تحقق یافت و حمایت جهانی از حق ایران در حفظ برجام و گرفته شدن بهانۀ چماق از دست دیوانه ای چون ترامپ به دیپلماسی تحقق یافته که رهبر انقلاب آن مردان را فرزندان انقلاب نامید.

درشتی و نرمی بهم در به است     چو رگ زن که جراح و مرهم نه است(سعدی)

آری برادر و هموطن عزیزی که اینگونه به ترامپ در مصلح بودنش اعتماد داری و فکر می کنی راه نجات کشور و مردمت گشوده شدن پای سرباز آمریکایی و شنیده شدن غرش ناوها و هواپیماهای غربی به آسمان و سرزمین ایران است و فکر می کنی نان من آجر می شود؟ اشتباهی به این بداهت را مردم ایران نخواهند بخشید! راه چاره، به فرموده امام علی(ع)؛

«پیروزی در دور اندیشی، و دوراندیشی در به کارگیری صحیح اندیشه» است.(حکمت۴۸)

شما را ارجاع می دهم به سخنرانی «آیزنهاور»، وقتی که سوگند ریاست جمهوری می خورد، زمانی که ایران و ایرانی در محاسبات سیاسی و معادلات نظامی قابل طرح شدن نبود و ایرانی قوت غالب خود را در سطل های زباله می جُست، در عظمت و پیشینۀ ذاتی ایرانی گفت؛ «… بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه حرف من بشوید.»

 

آری دوست عزیز، دیگر نخواهیم گذاشت نیّات تجزیه طلبانه دشمن تحقق پیدا کند؟ هرکاری هست، هر عملی باشد، هر تغییری به صلاح ملتمان و کشورمان باشد، مربوط به خودمان، یعنی من و تو و ما است، دشمن می خواهد با بوقچی هایش دل مردمان این سرزمین را خالی کند و خود بهتر می داند که این بیشه نه عراق است، نه افغانستان است و نه سوریه و یا یمن، فقط کمی آگاهی و هوشیاری می خواهد تا کِید دشمن کارساز نباشد.

۲۶خرداد ۱۳۹۷ ذوالفقار صادقی

 

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *