تروریسم و ضدِّ تروریسم

 

تروریسم و ضدِّ تروریسم

«راهبردهای هفتگانه در مبارزه با تروریسم»

 

مقدمه؛

پرداختن به مسئله تروریسم در عصر کنونی و در منطقه پرآشوبِ غرب آسیا و یا بهتر بگویم، از افغانستان و پاکستان گرفته تا شمال آفریقا و در نگاهی گسترده تر می توان زمینه های آن را در سراسر گیتی برای چنین پدیده ای فراهم دید، برای ما ایرانیان ضرورتی از سرِ اختیار نیست! کشور ایران به همه ابعاد فیزیکی و فرهنگی اش در مرکز امنیت و ناامنیِ این پدیده شوم واقع شده است، اگر به طور معجزه آسایی از تبعات آن، آنطوری که انتظار می رود به دور است، دلیلی بر کم توجهی به این مسئله نمی تواند باشد؟

از سیاستمداران و نظامیان و اندیشمندانِ کشورمان انتظار می رود بیش از هر قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای به این مهم بپردازند. این مقاله که با عنوان «تروریسم و ضدِتروریسم» تنظیم شده، به غیر از واژه «تروریسم» از عناوین دیگری نیز در تبیین و بحث ها استفاده شده است که در جای خود می تواند تعاریف و مفاهیم زاویه داری داشته باشند! منظور از همه عناوین بکار گرفته شده تبیین بهتر و ریشه دارتر و در اهمیت پدیده شوم تروریسم است که در طی دو دهه گذشته و بخصوص بعد از حادثه ۱۱سپتامبر۲۰۰۱م، سایۀ شوم خود را با خیزش از منطقه ما بر سراسر گیتی افکنده است.

مقاله حاضر در واقع در دو بخش کلی تنظیم شده است، هر چند عنوان مشخصی برای این دو بخش گذاشته نشده. بخش اوّل، کلیات، شامل؛ تروریسم، گونه شناسی تروریسم، زمینه های ظهور تروریسم و ویژگی های تروریسم.

بخش دوم، مقابله با تروریسم را دارد که در هفت محور اصلی عنوان بندی شده است؛ ۱-حکومت خوب، ۲-استراتژی، ۳-ارزش نظامی، ۴-منابع انسانی، ۵-منابع مادی، ۶-حفاظت، ۷-متلاشی سازی.

بدیهی است، نویسنده ادعای بی نقص بودن مقاله و یا راهکارهای هفت گانه ارائه شده را با زیر مجموعه هایش در مبارزه با پدیده تروریسم ندارد. ولی، انتظار قابل قبولی خواهد بود از اندیشمندانِ معزز و سیاستمداران و نظامیان که در تئوری پردازی و تبیین راهکارهای متقن و منعطف، کمک کار در بهینه سازی امنیت در محیط ناامنِ حوزه امنیتی ایرانِ اسلامی باشند.

این مقاله بیش از هر چیز برآیند دیدگاهی از کتاب جدیدالتألیف نویسنده با عنوان «مباحثی در پایداری امنیت» است که به تازگی منتشر شده.

 

تروریسم؛

واژۀ ترور در آغاز، مترادف با رشته ترورها در دوران ژاکوبنها از مارس ۱۷۹۳ تا ژوئیۀ ۱۷۹۴ به کار می رفت. [که به دوران ترور معروف شده] و کشته شدن روبسپیر خالق تروریسم نو (۲۷ ژوئیه ۱۷۹۴)، تروریسم به واژه ای منفی با کاربُرد جنایی تبدیل شد، بدین سان تروریسم و همریشه های آن  در سال های ۱۷۹۸-۱۷۹۳ در فرانسه کاربُرد و تقابل یافت و سپس با اندکی تغییر ظاخری به زبان انگلیسی وارد شد.در سده بیستم، واژه تروریسم نخست به اقدامات سرکوبگرانۀ نظامهای توتالیتر در سال های پس از جنگ جهانی یکم (ایتالیا موسولینی، آلمان نازی، روسیۀ آستالین و … ) گفته می شد، اما از دهه ۱۹۵۰ در اشاره به کارهای شورشیان و گروههای غیر دولتب معارض به کار رفته است.(۱)

[بنابراین] تروریسم چیز جدیدی نیست و در عین حال یک پدیده مشخص، به حساب نمی آید. تروریسم صرفاً روشی از منازعه است و عموماً با عنوان حمله ای عمومی علیه بیگناهان [خارج از چارچوب جنگی سازمان یافته] با هدف ایجاد ترس و وحشت، تعریف می شود. تروریسم، شیوه ای از منازعۀ خشونت بار است که برخی اوقات از آن با عنوان سلاح طرف ضعیف علیه طرف قوی یاد می شود. در این حال، می توان گفت فردی که از یک منظر تروریست محسوب می شود، می تواند از منظری دیگر، جنگجوی راه آزادی محسوب شود. بنابراین سرکوب کردن تروریسم با عنوان ارائه یک کالای همگانی در سطح جهانی، ممکن است به صورت نوعی ریاکاری از جانب قدرتمندان برای خلع سلاح ضعیفان پنداشته شود.(۲) فلذا، می توان گفت، اگر روزی بین واژه هایی چون چریک با ترور تفاوت قائل شد، امروز چنین مرزی به سختی قابل تشخیص است؟ چرا که مشترکات اقدام نزدیم به هم شده اند. بنابراین، اگر بخواهیم تعریفی برای تروریسم در نظر بگیریم بایستی جامعیتی از ابعاد مختلف را داشته باشد و بیانگر ویژگی های آن باشد، هر چند در جای خود به اهم ویژگی های تروریسم خواهیم پرداخت، ولی، ضرورتاً به مواردی اشاره می شود که بایستی هر تعریفی را شامل شود؛

  • یک جنبش سازماندهی شده که با خرابکاری و نبرد مسلحانه قصد سرنگونی یک دولت مستقر را دارد (۳) [در این اقدام] به جای منافع اقتصادی، انگیزه های سیاسی (۴) [را پی گیری می کنند و بهانه آن را انسداد] راههای سیاسی [و روی آوردن] دولت به سرکوبگری (۵) ذکر می کنند و به این وسیله خشونت خود را توجیه می کنند.
  • تهدید به خشونت [و یا اعمال آن] به ویژه با ماهیت غافلگیری، که افراد بی گناه یا غیر نظامیان را هدف قرار می دهد.(۶) [و با توجه به شرایط] زمانی هدف خشونت «اهداف نظامی» بدون قربانی کردن غیرنظامیان باشد،(۷)
  • کارهای تروریستی با هدف هراس افکنی و تحمیل آثار روانی ویرانگر بر شهروندان(۸) که از طریق پیروزی انقلابی و جایگزینی حکومت کنونی در پی بدست آوردن قدرت،(۹)
  • حد اعلای استفاده از جنجال و تبلیغات برای جلب توجه افکار عمومی و جهانی(۱۰) که با پشتیبانی و تکیه بر قدرت های منطقه ای و جهانی جهت پیشبرد اهداف جنگ نیابتی صورت می گیرد،
  • اقدامات سازمان یافته دولتی که در قالب ترور جهت اعمال سیاست های استکبار علیه دولت ها و ملت های مستقل صورت می گیرد. «الکس اشمید از کارشناسان در زمینه تروریسم است که به بررسی رابطه میان تروریسم و دیگر مفاهیمی که از نظر ماهیت، رفتار یا اقدام به هم شباهت دارند پرداخته است. او با تجزیه و تحلیل محتوای ۱۰۹ تعریف گوناگون از تروریسم، بر ۲۲ عنصر مشترک که در بیشتر تعریفها تکرار شده، انگشت گذاشته است. خشونت و زور با ۵/۸۳درصدِ تکرار در بالای فهرست اشمید جای گرفته است، انگیزۀ سیاسی با ۵/۶درصد و وحشت با ۵۱درصد در رده های بعدی هستند.(۱۱)

 

گونه شناسی تروریسم؛

اگر بخواهیم تروریسم را در محدودۀ مشخصی مورد بحث و بشناسیم توفیق چندانی نخواهیم داشت، چرا که؛ «بسیاری از مسایا داخلی کشورها به مرزهای ملی آن ها محدود نمی شود،(۱۲) برای شناخت تروریسم، شناسایی و طبقه بندی تهدیدها در گستره ای ملی، منطقه ای و بین المللی لازم است، بخشی از آنچه آقای «عبدالله خانی» در تقسیم بندی تهدیدات آورده به ترتیب زیر قابل توجه است:

  1. تهدیدات امنیتی،
  2. تهدیدات خزنده،
  3. تهدیدات نرم (روش های گفتاری و رفتاری / فریب استراتژیک / روش های اعتراضی و …) که از ویژگی هایی چون حقوقی بودن، عرفی بودن و قانونی بودن برخورداند،
  4. تهدیدات نوین که نه تنها سخت افزاری نیستند، در جغرافیای خاصی و دولت محور نیستند،
  5. تهدیدات نامتقارت و ساختگی.(۱۳)

این که چه دلایلی باعث چنین تهدیداتی شده، نظرات مختلفی طرح شده است تا تهدیدات نوین با بازیگران جدید نقش آفرینی کنند؟ «نخستین عامل، فشارهای بودجه ای است که فراتر از رفتن از منابع موجود و خصوصی سازی کارکردهای امنیتی دولت را به منظور ارتقای کارآیی تشویق کرده است. دومین عامل، آگاهی فزاینده از مشکلات جهانی و تهدیدات امنیتی جدید از قبیل جرایم فراملی، تروریسم و مهاجرت می باشد که تنها از طریق همکاری بین المللی می توان آن ها را حل کرد. عامل سوم، جهانی شدن و مخصوصاً افزایش تماس های فراملی است که به نظر می رسد بسیاری از این مشکلات را به وجود می آورد یا تشدید می کند.(۱۴)

مطالعات انجام شده در خصوص تهدیدات و جرائم سازمان یافتۀ تروریستی، خصوصیات مشترکی را بین انواع گروههای تروریستی طرح کرده اند، برخی از این خصوصیات به ترتیب زیر است؛

  • آمادگی برای توسل به خشونت، مشارکت در فعالیت های و بعضاً دامن زدن یه درگیری های قومی [و فرقه ای]،
  • به منفعت جویی می اندیشند و عملیات آن ها برای کسب درآمد بیشتر است، در درون این سازمان ها نوعی تقسیم کار و تنوع عملیاتی وجود دارد،
  • [این سازمان ها] متمایل به ایجاد ساختارهای سلولی [هستند]، به طوری که هر سلولی جدا از سلول دیگر عمل می کند،
  • از شیوۀ لایه بندی برای ایجاد بخش های موثر و کارآمد عملیاتی استفاده می شود، این کار باعث می شود که اتکار عملیات بر فرد خاص قرار نگیرد،
  • معمولاً عُمر درازی دارند، برای نیروهای تازه وارد مراسم خاصی دارند و به نوعی نظم و هویت خاصی را برای اعضای خود تحمیل می کنند،
  • درگیر فعالیت های غیر قانونی هستند، مثل؛ اخاذی، باج سبیل خواهی، روسپیگری، آدم ربایی، قتل و قاچاق مواد مخدر،
  • ایجاد رعب و وحشت برای از میدان بدر کردن رقبا و از میان برداشتن خبرچینان یا مخالفان،
  • به راحتی می توانند فعالیت های خود را از منطقه ای به منطقه ای دیگر منتقل کنند تا شناسایی نشده و لطمه ای به سازمان وارد نگردد.(۱۵)

اشمید تروریسم را به سه گروه کلی؛ «تروریسم سیاسی»، «جرم سازمان یافته مرتبط با تروریسم» و «تروریسم پاتولوژیک یا بیمارگونه و روانی» تقسیم می کند، [و در میان این سه گروه] تروریسم سیاسی را مهمترین گونۀ تروریسم می داند و آن را به چهار بخش کلی «تروریسم شورشی»، «تروریسم هوشیار»، «تروریسم دولتی» و «تروریسم مورد پشتیبانی حکومتها» [دسته بندی کرده است]. تروریسم شورشی، تروریسم غیر دولتی بر ضد دولت است، تروریسم غیردولتی را طیف گسترده و ناهمگون پنداشت که در یک سرِ آن بازیگرانی مشروع همچون جنبش های آزادیبخش خواهان بهره گیری از حق تعیین سرنوشت هستند و در سوی دیگرِ آن گروههایی که در یک جامعه مدرن برای رسیدن به هدف های مبهم و خرافی، انسانها را قربانی می کنند. [و] در تروریسم هوشیار، سازمان تروریستی یک سازمان یا جریان غیر دولتی است که هدفش یک بازیگر غیر دولتی است، [و در میان تروریسم دولتی]؛این فرض که دولتها همواره مخالف تروریسم دولتی و مدافع نظم اجتماعی هستند، نادرست است زیرا دولتها چنانچه از دیدگاه سیاسی به مصلحت بدانند، بسته به ضرورت از گروههای تروریست برای ایجاد نظم پشتیبانی خواهند کرد. همچنین محدود کردن بررسی تروریسم به بازیگران غیر دولتی مانع ارزیابی درست و واقعی از عاملان اقدامات تروریستی می شود، زیرا بارها دیده شده است که حکومت ها برای پاسداری از شیوۀ سیاسی خود از تروریسم بهره گرفته اند،(۱۶) و به همین طریق است که مکان تروریسم مورد پشتیبانی دولتها ممکن است در سایر کشورها و یا جغرافیای حاکمیتی خود باشد.

 

زمینه های ظهور تروریسم؛

هابز می گوید؛ در نهاد آدمی سه علت اصلی برای کشمکش و منازعه وجود دارد. نخست، رقابت؛ دوم، ترس؛ سوم، افتخارجویی. علت نخست بشر را برای به دست آوردن چیزها به تعدی وامی دارد؛ علت دوم برای دست یابی به امنیت؛ و علت سوم برای کسب شهرت. انسانها در دورانی که قدرت مشترکی نبود که همۀ آنان را زیر سایۀ سطوت خود در حال ترس نگه دارد در شرایطی به سر می بردند که جنگ خوانده می شود، جنگی که در آن هرکس با هرکس درگیر بود.(۱۷)تقسیم بندی فلسفی و منطقی هابز به مرور زمان و به تناسب گسترش تکنولوژی ارتباطی در جهان دوقطبی و جنگ سرد و در مرحله کنونی که نظم ژئوپولیتیک جهانی دچار تلاطم شده و خشونت و ترور فراتر از مرزهای ملی گسترش پیدا کرده، در ابعاد مختلف تفسیر و تحلیل گسترده و جدیدی می طلبد و اندیشمندان در حوزه مسایل امنیتی را وارد به تفسیرها و تقسیم بندی های جدیدی کرده است. در این بخش به ابعادی چند از زمینه های بروز تروریسم و خشونت پرداخته می شود؛

  • از دید لاکوئر، از عوامل اقتصادی مهمِ پاگرفتن تروریسم در جهان، یکی نبود تناسب میان رشد جمعیت و اشتغال و دیگری توزیع نامناسب ثروت میان کشورهای جهان است. لاکوئر می گوید توزیع نادرست ثروت بویژه در کشورهای خاورمیانه و جهان سومی مایه رکود اقتصادی و اجتماعی در این جوامع گشته است، وجود این شکاف اقتصادی و بی توجهی به چنین معضلاتی به سرخوردگی شهروندان و روی آوردن لایه هایی از جامعه به تروریسم می انجامد،(۱۸) به نظر گیلپین، در نتیجه رشد نابرابر کارکرد اقتصادی جهان پیامدهای بزرگی برای امنیت بین الملل دارد،(۱۹) ریچارد اولمن نیز «خطر افت کیفیت زندگی را برای ساکنان یک کشور (۲۰) به عنوان زمینه خشونت معرفی می کند. مسئله اقتصاد به عنوان یکی از پایه های مهم شکل گیری تروریسم مورد توجه کمیسیون برانت(۲۱) نیز قرار گرفت. در یکی از نتایج مورد بحث به شکل اساسی می گوید، «مادام که گرسنگی حاکم است صلح را نمی توان حاکم ساخت. آنان که خواهان از میان برداشتن جنگ اند باید فقر گسترده را نیز از میان بردارند.(۲۲) از دیگر ریشه های مرتبط به مسئله اقتصاد مربوط به عدم توجه به به شتاب در مدرنیزاسیون در کشورهای جهان سوم می توان نام برد، که بطور ضمنی به رعایت تناسب در رشد و توسعه اقتصاد با سایر عوامل توسعه را بیانگر است.
  • ریشه های سیاسی؛
  1. بنظر، یکی از اساسی ترین زمینه های مستعد خشونت و بروز تروریسم مربوط به مسئله «تکوین ملت» است، بحث تکوین ملت را بایستی در انسجام اجتماعی و وحدت ملی جستجو کرد که در بحرانها کارآیی خود را نشان می دهد. وقتی کشوری در مسئله ملت سازی مشکل داشته باشد و حاکمیت به فکر حل مسئله نباشد و یا توان پرداختن به موضوع را نداشته باشد، بطور طبیعی راههای سیاسی را بر روی مخالفین سیاسی می بندد که به شکل خودکار باعث شکل گیری پشتیبانی مردمی تروریسم و خشونت را فراهم می آورد که مهمترین زمینه شکل گیری گروههای تروریستی با هدف سرنگونی حاکمیت را فراهم می آورد و حاکمیت چاره ای جز روی آوری به سرکوب نخواهد داشت. رویارویی که وحدت ملی و انسجام اجتماعی را هدف قرار می دهد و بنفع حاکمیت نخواهد بود، «برای این کار باید روند قطبی شدن اجتماعی – اقتصادی را معکوس کرد، توسعه اقتصادی پایدار را افزایش داد و فرآیندهای گسترش تسلیحات و نظامی گری را کاهش داد.(۲۳)
  2. در تحقیقات عبدالله خانی؛ احزابی که هیچ گونه پشتیبانی مردمی ندارند یا منزوی شده اند تروریسم را نه به عنوان تاکتیک که بعنوان تنها گزینه رو می کنند [و یا] در کشمکشهای سیاسی میان احزاب و گروهها، تروریسم حکم یک استراتژی و تاکتیک دارد،(۲۴) و از دیدگاه لاکوئر، دستیابی به قدرت و اجرای برنامه های گسترده در آینده، یکی از انگیزه های جنبش های اجتماعی و ملی در پیوستن به تروریسم است.(۲۵)
  3. یکی دیگر از چالشهای اساسی که امروزه منطقه خاورمیانه با آن مواجه است؛ «مناطقی است که دولت هرگز در آن ها کنترل قدرتمندی نداشته، این یک چالش فزاینده برای دولت هایی است که نه تنها قدرت خود را در همه مناطق داخل مرزهایشان تثبیت نمی کنند، بلکه به همه این مناطق خدمت رسانی نیز ندارند. بدیهی است که داعش [یا هر گروه تروریستی] در صدد این است که جایگزین دولت شود.(۲۶)
  4. مذهب و روانشناسی گروهی یکی دیگر از پایه ای ترین زمینه های شکل گیری تروریسم در عصر حاضر به شمار می رود، «از آنجا که امروزه بخش بزرگی از کارهای تروریستی به بهانه یا بر سرِ دین و مذهب صورت می گیرد، به این پدیده بیشتر توجه شده است. همچنین پس از رویداد ۱۱سپتامبر به دست گروههای تندرو اسلامی، مذهب بعنوان یک عامل نیرومند در تبیین تروریسم مورد توجه قرار گرفته است.(۲۷) با توجه به همین زمینه قدرتمند است که در «چالش دیگری که داعش بوجود آورده، به خدمت گرفتن هزاران هزار سرباز از سراسر دنیا (۲۸) توفیق شگفت انگیز پیدا کرد و بهره گیری از تکنولوژی ارتباطی در سازماندهی تروریسم قابل چشم پوشی نیست، و در این زمینه است که بهتر می توان روانشناسی رهبران تروریستی را مورد توجه قرار داد و سازمان تروریستی را مورد مطالعه قرار داد. عبدالله خانی آورده است که؛ «روانشناسی فردی در تروریسم مطرح نیست و این روانشناسی گروه، سازمان و اجتماع است که اهمیت دارد و بزرگترین نیروی تحلیلی را برای شناخت این پدیدۀ پیچیده فراهم می آورد، از این رو تروریستها شخصیت و هویت خود را در سایه هویت جمعی از دست می دهند و به جای آن هویت جمعی را می پذیرند.(۲۹) در این نگرش است که می توان به عدم تعادل عاطفی فردی و سازمانی گروههای تروریستی چون داعش می توان مصادیقی ذکر کرد.

 

ویژگی های سازمانهای تروریستی؛

اگر بخواهیم به آنچه در این مختصر است اکتفا کنیم با سئوالات عدیده ای مواجه خواهیم شد که ناقص بودن مطلب را بیان خواهد داشت. فلذا، آنچه در ذیل می آید با توجه به دو خصوصیت عمده تنظیم شده است؛ اول، ناظر بر آنچه در دهۀ حاضر در غرب آسیا در جریان است یعنی تروریسمی که منطقه ما (خاورمیانه) فعلاً با آن دست و پنجه نرم می کند و واقعیات مرتبط بین المللی آن، بنابراین جامعیتی که بخواهد با تاریخ شورش ها و جنبش های دهه های قبل را مورد توجه قرار دهد را شامل نمی شود.

دوم، بعلت رعایت اختصار، سعی شده آنچه بنظر از اهمیت بیشتر و پایه ای برخوردار است لحاظ شود، بایستی اذعان کنم ردیف کردن ویژگی های تروریسم به تنهایی می تواند صاحب مقاله ای مفصل باشد، هرچند دقت در موارد طرح شده در همین مقاله به بسیاری از ویژگی ها پرداخته است.

  • تروریسم با اندیشه ورزی و نگرش متفکرانه، خرد ورزی و تأمل هیچ سنخیت و سازش ندارد. در نگرش تروریست ها جهان و انسان ها دو دسته بیشتر نیستند: دوست و دشمن. یعنی هرکس با تروریست ها نباشد، قطعاً در مقابل آنان یعنی دشمن آنان قرار دارند.(۳۰)
  • از آنجایی که تروریست ها فاقد تفکر و اندیشه بوده و در جامعه بدون ریشه می باشند، برای موجودیت و بقاء خود نیازمند آن هستند که مانند مهره های وابسته عمل نمایند. وابستگی بدون چون و چرای آنان سبب می گردد که آنان هرگز نقش برجسته و اثرگذار و مستقل در مسایل نداشته باشند.(۳۱)
  • استفاده ابزاری از مذهب؛ از جمله عوامل بی ثباتی در قرن بیست و یکم الهیات رادیکال و خشونت مذهبی است. از این نوع الهیات، از ایدئولوژی مذهبی رادیکال به مثابه ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده می کند.(۳۲)
  • موضوع چند همسری یکی از ویژگی های بارز سرکردگان گروه های تروریستی در عصر حاضر است، به عبارت دقیق تر می توان گفت که بهره کشی جنسی از زنان، جزء لاینفک زندگی گروههای تروریستی است که نیروهایشان را به زندگی مخفی، زیرزمینی و ضد خانوادگی ترغیب می کنند! [به عنوان مثال] «اُسامه بن لادن» در مجموع ۶ همسر داشته است. «ایمن الظواهری»، دست کم ۴ بار ازدواج کرده است. «مسعود رجوی»، به غیر از حرم سرایی که داشت ۳ بار ازدواج کرد.(۳۳)
  • ساختار سازمانی متفاوت؛ [به جای داشتن ساختار سازمانی هرمی از] سیستم سلولی یا شبکه ای [استفاده می کنند] در این نوع از ساختار سازمانی، هیچ گونه کنترل مرکزی بر اعضاء یا سلول ها وجود ندارد و همه سلول ها به صورت مستقل عمل می کنند.(۳۴) به بیانی دیگر، «دارای ساختار و بافتی سلولی (فزاینده و به هم مرتبط) هستند؛ البته با این توضیح که این ارتباطات لایه ای و به صورت محدود است که از فاش شدن کل اطلاعات ممانعت به عمل می آورد.(۳۵)
  • یکی دیگر از ویژگی های ملموس گروههای تروریستی هراس افکنی و رویکرد خشونت بارِ غیرقابل تصور و غیر انسانی و تحمیل آثار روانی ویرانگر بر غیر نظامیان و نظامیان است که از زمینه های ایدئولوژیکِ مذهبی و قومی بیشترین بهره را می برند.(۳۶) و …

 

مبارزه با تروریسم؛

این که ادعا شود، بتوان از حوادث تروریستی جلوگیری کرد فقط بایستی در حد شعار به آن توجه کرد! «تکنیک های فعال و غیرفعال قطعی نیستند،(۳۷) تجارب بشری نشان از غیرممکن بودن جلوگیری از حوادث تروریستی، دارد. مجموعه حاکمیت در منطقی ترین حالت می توانند، باعث، «کاهش دادن شمار این حوادث و میزان مرگبار بودن آن ها (۳۸) در جامعه تحت حاکمیتشان باشند که اثرات فراوانی در تضعیف تروریسم و تقویت مدافعین خواهد داشت.

برای کاهش اثرات ناشی از اقدامات تروریستی و برای مبارزه و از بین بردن تروریسم و اقدامات چریکی تجارب فراوانی وجود دارد که مبداء مطالعات موفقی را فراهم آورده و روش های هم پوشانی جهت مقابله با این پدیده تجربه شده است، محورهای هفت گانه بعنوان پایه ای ترین روش برخورد ارائه می شود؛

 

محور اوّل، حکومت خوب:

  1. دولت ناکارآمد که شکست خورده است،
  2. دولت دیکتاتور و اقتدار طلب که پایگاه مردمی ندارد.

تروریست ها به هر دو شکلِ این دولت ها اشتیاق دارند. بنابراین جایگزین کردن دولت های دموکراتیک و کارآمد با دولت های ورشکستۀ سیاسی به معنی محدود کردن قلمرو عملیاتی تروریسم بین المللی است، راه غلبه بر تروریسم همین است.(۳۹) در معیارهای تعیین شدۀ پنتاگون (وزارت جنگ آمریکا) نیز یکی از بارزترین اقدامات، «برخورد با علل ریشه ای تروریسم . . .تغییر رژیم ها و دموکراتیک کردن خاورمیانه (۴۰) [توصیه شده]. جیمز کایراش نیز مهم ترین مسئله در دولت های دموکراتیک آن است که آیا رهبران دولت می توانند منابع خود را برای خاموش کردن شعله های یک قیام به کار برند، یا این که این اقدام آنان باعث دور شدن مردم از دولت و حمایت از گروه های شورشی می گردد؟ یکی از مهم ترین مسایل در این حالت بافت فرهنگی است.(۴۱) به عبارتی حکومت خوب بدون توجه و لحاظ فرهنگ و باورهای اقشار، اقوام و مذاهب (مردمی) که در آن مردم نقش اساسی را در پشتیبانی دارند، وجود ندارد، یعنی رسیدن به وحدت ملی. یکی از فرماندهان ارتش آمریکا (نیگل) در بیان تجارب عملیاتی یگان تحت امرش در کشور عراق، یکی از نکات اساسی در مبارزه با تروریسم را تشکیل دولت وحدت ملی ذکر می کند، «حکومت وحدت ملی که در عراق به وجود آورده ایم افق بسیار روشن و امید بخشی است. در این حکومت اهل سنت بخشی از ائتلاف حاکم هستند.(۴۲)

یکی از اساسی ترین و مشکل ترین مراحل مقابله با تروریسم و شورش، به نظر جیمزکایراش؛ «پیاده نمودن تئوری برای تشخیص تمایز میان نارضایتی های قانونی و غیر قانونی است.محدود کردن آزادی و حقوق تضمین شده، همواره مانند یک بمب می ماند که اعتبار و نیت دولت را مورد هدف قرار می دهد.  در عین حال مدارای زیاد نیز می تواند زمان مناسب را در اختیار شورشیان و یا تروریست ها قرار دهد تا آنان به راحتی زیرساخت های خود را سازماندهی کنند.(۴۳) تجارب نیگل در این خصوص بسیار ارزشمند است، می گوید؛ «مسأله ی دیگر، مسأله ی حقوق یا دادگاه جنایی مرکزی در عراق است. تعقیب شورشیان کاری بسیار دشوار و نفس گیر و مستلزم فعالیت های بسیار است از جمله: تهیه ی نقشه ی شبکه، تعیین روابط خویشاوندی میان افراد، تعیین تیم های سازنده ی ابتکاری، تعیین محل خوابیدن آن ها در شب، زدن زنگ درِ خانه ای که فرد مورد نظر در آنجاست، و دستگیری او. شما نمی توانید فرد مورد نظرتان را بکشید، زیرا در حال استقرار حکومت قانون هستید؛ هرچند می دانید او قاتل سربازان شما است. شما باید پرونده حقوقی برای او تهیه کنید و از طریق مراجع قانونی در یک نظام حقوقی که خود ادبیات دیگری است و شما به آن ادبیات وارد نیستید پرونده را پی گیری کنید. این یک بخش بسیار حیاتی از این نوع جنگ است و تنها از این طریق است که می توان افراد شرور را از خیابان ها جمع و دور کرد.(۴۴) این مطلب در حدی از اهمیت قرار دارد که «جین شارپ» نیز در فصل نوزدهم کتاب خود بحثی را با عنوان جریمه و کیفرها به مسئله اختصاص داده است.(۴۵)

یکی دیگر از اقدامات موثری که نیگل در مبارزه با تروریسم در عراق بیان داشته مربوط به خدمات رسانی است، او می گوید؛ یکی از موثرترین ابزارهایی که من برای شکست دادن شورش ها در دست داشتم، پول هایی بود که برای بازسازی و نظافت شهر به کار می رفت. در این نوع جنگ، دلار همانند گلوله است. فردی که به نظرم بهتر از هرکس دیگری این واقعیت را درک کرد ژنرال کرلی یکی دیگر از فرماندهان لشگر در بغداد در سال ۲۰۰۴ بود. ژنرال کرلی حروف اختصار SWET را مطرح ساخت که مخفف چهار عبارت فاضلاب، آب، برق و زباله است. او واحدهای رزمی خود را روی این چهار چیز متمرکز کرد، جالب توجه است که ژنرال کرلی با تمامی فرماندهان تیپ های خود یعنی با نیروها قدیمی با ۲۵ سال تجربه از جمله خدمه ی تانک ها، افراد پیاده نظام و واحدهای توپخانه تشکیل جلسه می داد و اگر طی هفته قبل، زباله ها در هر یک از ساختمان هایی که مسئولیتشان بر عهده ی  آن ها بود جمع آوری نشده بود آن ها را به باد حمله و انتقاد می گرفت. او نقشه ی بزرگ بغداد را روی دیوار نصب کرده بود که بر روی آن، هر یک از ساختمان ها با یک نقطه مشخص شده بودند، هر نقطه که در آن زباله ها دوبار جمع آوری شده بود به رنگ سبز، هر نقطه که زباله ها یک بار جمع آوری شده بود به رنگ آبی و هر نقطه که زباله های آن جمع آوری نشده بود به رنگ قرمز مشخص بود. می توانید تصورش را بکنید که این سرهنگ ها برگردند و بگویند که هدف از پیوستن ما به ارتش آمریکا این نیست که سرپرست جمع آوری زباله باشیم.  اما کرلی یک بخش ایجاد کرد و به فرماندهان تیپ ها نشان داد که هر جا جمع آوری زباله ها بهتر صورت گرفته، میزان حملات کاهش یافته است. در نتیجه ناگهان علاقه ی آن ها به جمع آوری زباله افزایش یافت.(۴۶)

بنابر آنچه در این بخش آورده شد، می توان موارد زیر را در سرفصل و نتیجه ی بحث مورد توجه قرار داد؛

  1. حکومت مردمسالار و تقویت نقش مردم در حاکمیت،
  2. رسیدن به وحدت ملی و تقویت انسجام اجتماعی،
  3. توجه به فرهنگ به عنوان مبنای حاکمیت،
  4. اصل قرار دادن حاکمیت قانون و قانونمداری،
  5. خدمات رسانی.

 

محور دوم، استراتژی؛

استراتژی یعنی هدایت قدرت در ابعاد مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و … جهت رسیدن به هدف سیاسی است. لیکن، استراتژی در بحث تروریسم و ضدتروریسم پیچیدگی خاص و قابل تأملی دارد، «ژنرال سامویل گریفیت در ترجمه yi chi chan مائو عنوان می دارد که عملیات ضد شورش باید در سه کلمه جمعبندی شود: استقرار، انزوا، و براندازی.(۴۷) و در همه این مراحل سهم امور سیاسی نسبت به اقدامات نظامی قابل توجه است. «دیوید کلولا از فرماندهان کهنه کار جنگ الجزایر و نویسنده ی یکی از بهترین کتابها در زمینه ی مقابله با شورش ها گفته است که مسأله ی مقابله با شورش ها ۸۰درصد ماهیت سیاسی وتنها ۲۰درصد ماهیت نظامی دارد.(۴۸)

در تناسب فوق و هر تناسبی که بنا به ماهیت نظامی یا سیاسی تروریسم یا شورش که بیش از هر عنصری نشأت گرفته از باورهای مردمان و تروریست ها است، «مسأله ی اصلی توانایی مالی نیست، بلکه وجود اراده است. به عبارت دیگر وادار کردن سربازان جوان به نبردهای شبه چریکی طولانی کار دشواری است زیرا این کار با فرهنگ نظامی فعلی در تضاد است.(۴۹) [به همین خاطر] ارادۀ سیاسی باید محور اصلی مبارزه با تروریسم و شورش قرار گیرد، [چون] از بین بردن و براندازی یک حرکت نامنظم، یک روند تدریجی بوده و نیازمند زمان و منابع است. [و در این روند است که] در این حوزه گفتگوی سیاسی با افراد میانه رو و سازمان های شورشی، و ترغیب آنان به آتش بس و آغاز مذاکره [ضروری] است.(۵۰)

مطلب قابل توجه دیگر در مبارزه با تروریسم، فراتر از مقابله نظامی است؟ برخورد نظامی، «عمدتاً بر ابتکار عمل های طرف عرضه مبتنی است، [ضروری است] منابع دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی بیشتری برای پرداختن به «طرف تقاضا»ی تروریسم اختصاص [یابد]. (۵۱) به همین توجیه است که بایستی دقت شود اعمال قدرت در بعد نظامی آن خلاصه نشود، «قدرت دارای مولفه های نظامی و غیر نظامی است. همچنین شامل سطوح تکنولوژی، جمعیت، منابع طبیعی، عوامل جغرافیایی، اشکال حکومت، رهبری سیاسی و ایدئولوژیک و خیلی چیزهای دیگر هم می شود.(۵۲) فلذا، پیروزی بر تروریسم با هر محوریتی که قرار گرفته باشد نیاز به مرکز هماهنگی عناصر قدرت جهت موثر شدن مقابله است. بنا به اظهار نیگل، «سپهبد کولاک در ویتنام گفت: «شما نمی توانید از طریق نظامی پیروز شوید. در جنگ علیه شورش باید پیروزی کامل (نه صرفاً موفقیت عملیاتی) به دست آورید، در غیر این صورت هیچ پیروزی کسب نکرده اید.» موفقیت کامل در نبردهای ضدشورش بستگی به هماهنگی قدرت سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و نیز نظامی دارد. همه ی این عوامل باید در یک جهت و به صورت هماهنگ عمل کنند تا همه ی اهداف به عنوان قدرت خارجی تحقق یابد.(۵۳)

اگر در مباحث مذکور نسبت عملیات نظامی در ارتباط با سایر پارامترها کم رنگ نشان داده شده، این شائبه بوجود نیاید که این عنصر از اهمیت کمتری برخوردار است، در صورتی که قدم اول در مقابله با تروریسم استقرار باشد، توان نظامی اهمیت خود را نشان می دهد. بنابراین، قدرت نظامی پشتوانه تمامی فعالیت های سیاسی، اقتصادی و غیره است، بطور خلاصه می توان اعمال قدرت نظامی را طبق آنچه در معیارهای پنتاگون ذکر شده در محور اساسی دانست؛ «کاهش کارآمدی نظامی است، آیا ما در مانع شدن یا متوقف کردن حملات مشابه موفق عمل کرده ایم،(۵۴) به عبارتی، در صورت موثر بودن کارآیی نظامی است که بین تروریست ها و سلاح هایشان فاصله می اندازد و باعث «ترک کردن یا روگردانی [تروریست ها] می شود.(۵۵) و باعث ریزش نیرویی و بدنبال آن روگردانی پشتیبانان مردمی از تروریسم خواهد شد.

جنگ علیه تروریسم از ابعاد متنوع و متفاوتی برخوردار است، «در این جنگ ها می توان به لحاظ تاکتیکی و عملیاتی پیروز شد، که آمریکا در ویتنام چنینی پیروزی هایی را به دست آورد، اما اگر به لحاظ استراتژیک شکست حاصل شود، تمامی این پیروزی های تاکتیکی بی معنی خواهد بود. جنگ ها در نهایت نوعی مسابقه و رقابت سیاسی هستند که برای جلی حمایت افراد و جمعیت ها صورت می گیرند. بنابراین، همان گونه که تلاش می کنیم پیام خود را به اقشار مختلف مردم آمریکا برسانیم و با برقراری ارتباط با مردم خودمان می خواهیم اهداف خود و دشمن از جنگیدن را برای آن ها تشریح کنیم تا از یک جنگ طولانی حمایت کنند، در همین حال باید پیام مشابهی اما نسبتاً متفاوتی را به متحدان خارجی خود ارسال کنیم و پیام دیگری را  نیز باید برای جمعیت بی طرف بفرستیم.(۵۶) به عبارتی، این نوع جنگ دارای سه مرکز ثقل است؛ «اولی مردم عراق [زمینه اجتماعی تروریسم]، دوم مردم آمریکا [پشتیبان اداره کننده جنگ] و سوم ارتش آمریکا [نیروی درگیر]. یکی از چالش های پیش روی ما این است که ما باید از هر یک از این سه مرکز ثقل دفاع کنیم و اگر یکی از آن ها را از دست بدهیم درنهایت شکست خواهیم خورد.(۵۷)

این مطالب، نشان از یکی از اساسی ترین خصوصیاتِ عنصر استراتژیک که همان صبر و حوصله است، دارد. با توجه به همین خصلت است که از لورنس عربستان نقل شده، «اگر کار اعراب را با صبر و حوصله انجام دهند بهتر است از اینکه شما آن را به صورت عالی انجام دهید.(۵۸) و به همین توجیه است که، به نقل از مایکل کنی؛ «رسیدگی به ریشه های تروریسم مستلزم به کارگیری برنامه های آموزشی و کمک های اقتصادی اساسی در خاورمیانه و آسیاسی مرکزی به منظور مهار فقر، نابسامانی اجتماعی و بی سوادی است که در نقش محرک ناآرامی های سیاسی عمل می کند.(۵۹)

مواردی که در این بخش از بحث (استراتژی) مورد توجه قرار گرفت،  به ترتیب زیر است؛

  1. هم پوشانی سیاسی – نظامی و وجود اراده سیاسی در استراتژی ضدتروریسم،
  2. هماهنگی و هدایت یک پارچه قدرت در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و …
  3. دو شاخص اصلی در موفقیت استراتژی نظامی؛ اول، کاهش کارآیی نظامی تروریست ها و دوم، ریزش نیرویی در سازمان تروریسم،
  4. استراتژی بایستی ریشه ها را هدف قرار دهد و این ریشه ها در سه مرکز ثقل قرار دارند؛ اول جمعیت خودی، دوم جمعیت آسیب پذیر و سوم قدرت نظامی.

 

محور سوم، ارزش نیروهای نظامی؛

همان طوری که در بحث قبلی به آن اشاره شد،  بازوی نظامی به عنوان بازوی اعمال قدرت سیاستمداران یکی از سه پایه ی اصلی در مبارزه همه جانبه با تروریسم است که به تنهایی نمی تواند کارآیی لازم را داشته باشد! ارزش نظامی زمانی خود را نشان می دهد که هماهنگ و مکمل سایر اقدامات باشد.

یکی از اقداماتی که عملیات نظامی علیه تروریست ها را اثرگذار می کند واکنس سریع است که با عث غافلگیری تروریست ها می شود. بعنوان مثال؛ «مداخله سریع کمتر از ۲۰۰۰نیروی بریتانیا در سیرالئون توانست شورشیان جبهه متحد انقلابی را که تعدادشان بیشتر بود، شکست دهد.(۶۰) سرعت در مداخله بایستی هم زمان در دو محور انجام شود، اول، منزوی سازی؛ «قطع ارتباط شورشیان و یا تروریست ها با منابع حمایتی آنان، شاید مهم ترین عنصر موفقیت اقدام علیه آنان باشد، انزوا می تواند باعث جدایی فیزیکی و یا بیگانگی سیاسی شود. جدایی نیز می تواند در قالب حرکت دادن روستاییان به مناطق سهل الوصول تر دفاعی، که در ویتنام و مالایا به نام دهکده استراتژیک نامیده می شد، صورت گیرد. ابزارهای بازدارند. نظیر حکومت نظامی، مناطق ممنوعه، جیره بندی غذا، گشت زنی، و حضور آشکار می تواند به صورت فیزیکی باعث انزوای شورشیان شود. همانند بازدارندگی، تهدید به حضور و گشت زنی باید از اعتبار لازم برخوردار و تنها منحصر به یک «ایست بازرسی» ساده نگردد، انزوا همچنین به معنای سلب توانایی تحرک و پویایی از گروههای تروریستی و شورشیان، از طریق محدود کردن زمان و فضای فعالیت آنان است.(۶۱) و در مرحله دوم؛ «تمامی نظریه پردازان در این نکته اتفاق نظر دارند که از بین بردن مکانِ این شورشیان باید در اولویت باشد.(۶۲) ضربه به محل استقرار و مقر اصلی تروریست ها کارآیی نظامی، یعنی کاراترین ابزار شورش را که برتری عملیاتی است از بین می برد و بعد از آن نیروی نظامی در تعاقب، «شمردن اجساد گروههای تروریستی است؛ یعنی در طول هفته چند تروریست را می کشیم.(۶۳)

یکی دیگر از شاخص هایی که از اهمیت اقدامات نظامی و نظامیان را نشان می دهد، کنترل صحنه های نبرد و تناسب سازی میزان پیشرفت اقدامات سیاسی است که چه زمانی، زمان مدارا است و چه وقتی بایستی شدت عمل نشان داده شود، چرا که؛ «مدارای زیاد می تواند زمان مناسب را در اختیار شورشیان و یا تروریست ها قرار دهد تا آنان به راحتی زیرساختارهای خود را سازماندهی کنند.(۶۴) منظور از زیرساختهای مورد اشاره در بحث تروریسم، اصلی ترین و حیاتی ترین آن ها مربوط به جمعیت آسیب پذیر می باشد که بسان دریا برای زیستن ماهی است، به همین خاطر؛ «جداسازی مردم از گروههای شورشی و تروریستی می تواند باعث انزوای آنان گردد، دولت باید [در همین زمینه] اصلی ترین سلاح شورشیان را مخدوش کند؛ پیام سیاسی آن را، مثلاً حق تعیین سرنوشت و خودمختاری و … جنگ روانی تروریست ها و شورشیان می بایست با یک پاسخ محکم و قانونی پاسخ داده شود.(۶۵) و در تکمیل همین روند، نیروهای نظامی در همکاری با نیروهای امنیتی و سیاسی روند ترغیب تروریست ها را فراهم کنند، چنانچه؛ «در جنگ داخلی رودزیا (امروزه زیمبابوه) در سال های ۸۰-۱۹۶۵، تعداد زیادی از جنگجویان ترغیب به تسلیم سلاح های خود و اقدام علیه همرزمان خود شدند.(۶۶) و در همین فرایند و برای عقیم سازی شورش بایستی رهبری شورش را مورد هدف قرار داد که «بر دستگیری یا عقیم سازی(۶۷) متمرکز شد. با این همه، «برتری نظامی متعارف، ارزش اندکی در جنگ های داخلی یا عملیات ضدشورش دارد. پیروزی در چنین منازعه هایی دیگر مبتنی بر نابودسازی گستردۀ زیرساخت ها  و نیروهای دشمن نیست.(۶۸) در این روند دولت باید به گونه ای رفتار کند که ارزش های موجود در جامعه را خدشه دار نکند،(۶۹) و در توجه به همین نکته است که در استفاده از ابزار نظامی بایستی نهایت دقت لازم صورت گیرد.

محورهای اصلی که در این بخش از بحث مورد توجه قرار گرفته به ترتیب زیر مورد بررسی قرار گرفته است؛

  1. نیروی نظامی و عملکرد نظامیان بعنوان یکی از سه مرکز ثقل مبارزه با تروریسم دارای اهمیت اساسی است، و نیروی نظامی بایستی مراکز ثقل تمرکز شورش را در مرحله اول مورد هدف قرار دهد،
  2. صحنه های نبرد توسط نظامیان بایستی به نسبت سایر فعالیت ها کنترل شود،
  3. در برخورد و اقدامات نظامی بایستی ارزش های اساسی جمعیت آسیب پذیر حفظ شود،
  4. نظامیان در اساسی ترین حرکت، فرایند انزواسازی، ترغیب به تسلیم و انشقاق در رهبری و مدیریت شورش را طرح ریزی و عملیاتی نمایند.

 

محور چهارم، منابع انسانی؛

پیدا کردن جایگزین برای «نیروی انسانی ماهر»(۷۰)(۷۱) در عملیات ضدتروریسم،نه تنها امکان نزدیک به محال است! بلکه، می تواند بنفع تقویت جریان تروریسم کمک نماید. منظوراز منابع انسانی تنها محدود به نیروهای نظامی، امنیتی و سیاسی نیست؟ «افراد و گروه هایی که از حکام اطاعت می کنند.(۷۲)  است، مطلبی که برای افراد و سازمان تروریسم نیز صادق خواهد بود، بنابراین منابعی که نیروی انسانی به آن متکی است، زمینه ای است که کشمکش و مبارزه در آن جریان دارد و بسیار اساسی است. یکی از فرماندهان آمریکایی که در جریان اشغال کشور عراق تجارب خود را به رشته تحریر در آورده، در خصوص موضوع می گوید؛ « … از نظر ادغام فن آوری های مختلف با یکدیگر باید بگویم که هرچند ما تلاش های بزرگی را در این زمینه انجام داده ایم، اما طراحی سیستم های ما با این نوع جنگ هماهنگی نداد، ولی به سرعت در حال سازگار کردن خود با شرایط جدید هستیم. در نهایت در این نوع جنگ عامل انسانی مهم است و موفقیت ما به موفقیت در ایجاد روابط انسانی بستگی دارد. سربازان و تفنگداران آمریکایی نمایندگان بسیار خوب جامعه ما هستند که زندگی خود را وقف انجام کارهای درست و کمک به رشد کودکان و ایجاد امنیت و زندگی بهتر برای آن ها کرده اند.(۷۳)

منابع انسانی در تقابل با تروریسم یا شورش اثرگذاری خود را زمانی آشکار می کند که از مهارت و دانش لازم برخوردار باشد، مطلبی که جین شارپ نیز در بخشی از فصل سوم کتاب خود به آن اشاره کرده است.(۷۴)مهارتی که ارتباط مستقیمی با سیستم آموزشی حاکمیت، وابسته است. این مطلب زمانی اهمیت خود را نشان می دهد که عملکرد نیروهای عملیاتی در ترازوی نقد مورد ارزیابی قرار دهد. بدیهی است که نیروهای عمل کننده علیه تروریسم در صورتی که به نیروهای محلی و بومی منطقه متکی و به درستی آن را هدایت کند، اثرگذاری بیشتری خواهند داشت، «نیروهای محلی از مزیت بالایی نسبت به نیروهای غربی [بیگانه] برخوردارند. آن ها به زبان محلی صحبت می کنند، فرهنگ را می شناسند، می دانند که دنبال چه چیزی می گردند… با این حال، آن ها نمی توانند این کار را به تنهایی انجام دهند. آموزش این گروه ها متمرکز، تخصصی و استاندارد شود، زیرا نقش آن ها برای کسب موفقیت نهایی و در آنجا [منطقه عملیات] بسیار حیاتی است.(۷۵)

سئوال اساسی است که آموزش و کسب مهارت که با هدف کسب آمادگی نیروهای ضدتروریستی صورت می گیرد، در چه صورتی می تواند اثر خود را مطابق راهبرد تعریف شده، بگذارد؛ «مسأله به چگونگی مواجه شدن با این نوع جنگ مربوط می شود. در شرایط جدید باید ساختار نیروها عوض شده و نیروها به واحدهای کوچکی از سیستم خودمختار تبدیل شوند.(۷۶) مطلبی که توسط نیروهای نظامی ایران در غلبه بر شورش در مناطق کُردنشین در مقاطع آغازین پیروزی انقلاب اسلامی تجربه شد.

نظر به مطالب طرح شده در این بخش(منابع انسانی)، بطور اساسی، موارد زیر مورد بحث قرار گرفت؛

  1. تربیت نیروی انسانی فهیم و متفکر که اشرافیت لازم را نسبت به مأموریت دارد، نیروی انسانی آگاهی که به زمینه های اجتماعی و سیاسی تروریسم مسلط باشد اثر گذار خواهد بود،
  2. سیستم آموزشی قدرتمند و حرفه ای لازم است که نیروهای ضدشورش را به دانش و مهارت کافی مجهز نماید،
  3. سازماندهی و آموزش نیروهای محلی بعنوان مرکز ثقل در مبارزه با تروریسم و شورش می تواند به فروپاشی سازمان تروریسم بینجامد،
  4. نیروهای ضدشورش بایستی در واحدهای کوچک و خودمختار علیه تروریسم سازماندهی شوند که تجربه بسیار ارزشمندی در مبارزه با تروریسم هستند.

 

محور پنجم، منابع مادی؛

از دیگر ضروریات محوری در مبارزه با تروریسم تمرکز بر روی منابع مادی شورش و تروریسم است و در تکمیل بحث محدود سازی است، این مهم در دو اقدام اساسی و تقریباً موازی بایستی در دستور کار سیاستمداران و عوامل اجرایی قرار گیرد؛

یکی از این اقدامات که بنظر در اولویت نخست و در دستور کار نیروهای نظامی و امنیتی قرار گیرد، همانطوری که جین شارپ نیز تأکید کرده است، محدود کردن و در نهایت قطع دسترسی تروریسم بر دارایی هایش می تواند ضربه ای اساسی بر اراده شورش وارد نماید. در تأیید مطلب می توان به سخنان کریستوفرکوکر اشاره کرد که در خصوص معیارهای پنتاگون در غلبه بر تروریسم می گوید؛ «مسایل مربوط به تأمین مالی است، یعنی تا چه حد در قطع منابع مالی این جنبش ها موفق بوده ایم.(۷۷) و اگر نگاه به موضوع را وسیع تر نماییم، به نظرات جیمزکایراش می رسیم که می نویسد؛ «قطع ارتباط شورشیان و یا تروریست ها با منابع حمایتی آنان، شاید مهم ترین عنصر موفقیت اقدام علیه آنان باشد، انزوا می تواند باعث جدایی فیزیکی و یا بیگانگی سیاسی شود.(۷۸)

دومین اقدام اساسی که متناسب با گامهای برداشته شده در توفیقات امنیتی و نظامی بایستی برداشته شود که به نظر مایکل کنی؛ «رسیدگی به ریشه های تروریسم در جهان اسلام مستلزم به کارگیری برنامه های آموزشی و کمک های اقتصادی اساسی در خاورمیانه و آسیاسی مرکزی به منظور مهار فقر، نابسامانی های اجتماعی و بی سوادی است که در نقش محرک ناآرامی های سیاسی عمل می کند.(۷۹) چنانچه شورش به دلیل مشکلات اقتصادی باشد [بدیهی است که محور اصلی را] تمرکز بر روی توسعۀ اقتصادی (۸۰) باید باشد. این مطلب ما را به نحوه تخصیص بودجه های ملی برای مبارزه با تروریسم رهنمون می سازد که بسیار اساسی است، و با در نظر گرفتن جمیع جهات بایستی بر اختصاص بودجه پرداخته شود.

کریستوفرکوکر، در خصوص برخورد ایالات متحده می گوید؛ «اگر اقتصاد آمریکا را از نظر درصد تولید ناخالص داخلی جهان درنظر بگیریم مشاهده می کنیم که آمریکا در طول بیش از ۱۰۰سال، درصد ثابتی را حفظ کرده است. این شاخص در سال ۱۹۱۴م ۳۰درصد بوده و اکنون ۲۷درصد است. آمریکا از نظر اقتصادی به خوبی قادر است تا سال ۲۰۳۵م. به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی باقی بماند. زیرا آمریکایی ها تنها ۵درصد درآمد ملی خود را صرف بودجه دفاعی می کنند. در حالی که این نسبت در جنگ ویتنام ۱۰درصد و در جنگ جهانی دوم ۳۵درصد بود. مشکل در بالا بودن هزینه های جنگ نیست، بلکه مسأله به چگونگی مواجه شدن با این نوع جنگ مربوط می شود.(۸۱) بنابراین نه تنها تخصیص بودجه دفاعی-امنیتی از ارکان اساسی در این مبارزه است بلکه و مهمتر از آن چگونگی تخصیص بودجه با توجه به ابعاد متنوع آن است.

مباحث مذکور عمدتاً در دو محور اساسی صورت گرفته است؛

  1. محدود کردن دسترسی ها و در نهایت قطع منابع مادی و بیگانگی سیاسی تروریسم یا شورش با حامیان منطقه ای و بین المللی است،
  2. اهتمام به توسعه اقتصادی، مهار فقر و در عین حال توازن در تخصیص بودجه با توجه به سایر ابعاد ملی است.

 

محور ششم، حفاظت یا حراست؛

حفاظت یا حراست از مردم و جغرافیای زیستی یک ملت از ابتدایی ترین وظایف حاکمیت ملی است که در صورت خدشه دار شدنِ آن، صلاحیت حاکمیت نیز با علامت سئوال مواجه مس شود، یکی از اهداف اصلی تروریسم و شورش به زیر سئوال بردن پایه های مشروعیتی نظام حاکم است. تجارب حاصله از راههای غلبه بر ضدانقلاب در سال های آغازین انقلاب اسلامی ایران در مناطق کردنشین و همچنین سایر مطالعات صورت گرفته از تجارب سایر کشورها نشان می دهد که جداسازی صف شورشیان از بدنه اجتماعی یک گام اساسی و پایه ای در غلبه بر تروریست ها است که به عنوان سرپل اقدامات دیگر در تعمیق امنیت خواهد بود. بعنوان مثال؛ اگر نیروهای امنیتی و نظامی بخواهند خدمات اداری و سازندگی را با خود به مناطق بحرانی ببرند، این نیروها «به محافظت نیاز دارند.(۸۲) و در تکمیل همین گام از مبارزه بایستی «مراقبت بیشتر از اهدافی که می تواند هدف جمله تروریستی قرار گیرد. از این راه، افراد و گروه های نابهنجار، به سادگی در توسل به اقدامات تروریستی، توفیق پیدا نخواهد کرد.(۸۳)

برای رسیدن به پیشرفت دائمی [در مبارزه با تروریست ها]، باید از تخریب زیرساخت هایی که بعنوان بخشی از تلاش برای کمک ساخته شده، [یا وجود داشته] توشط شورشیان جلوگیری نمود.(۸۴) این اقدام ضمن این که به نیروی انسانی کافی نیاز دارد، بالاتر و موثرتر از آن «از دسترسی آسان تروریست ها به سلاح های تخریب جمعی (۸۵) جلوگیری شود! و جلوگیری از چنین اقدامی به «برحذر داشتن دولت ها از تأمین منابع یا ارائه پناهگاهی امن برای (۸۶) تروریست ها و در توفیق یابی چنین روشی، بنابه گفته کرستوفرکوکر، بایستی کاری کرد که تروریست ها با «دشواری در عضوگیری [مواجه باشند]، یعنی القاعده در یافتن بمب گذاران انتحاری با دشواری روبه رو شود. (۸۷)

برای حفاظت از مردم، منابع و حراست از منابع و سرمایه ها در مقابل تروریسم، اطلاعات جایگزینی ندارد. برای اشراف بر فعالیت ها و اقدامات شورش و یا تروریسم بایستی بر اطلاعاتی تکیه کرد که از ترکیب انسان و تکنولوژی بدست می آید. «تجهیزاتِ  c4isr  یا سیگنالی – اطلاعاتی (برای پشتیبانی از مرزبانی، گردآوری اطلاعات در خصوص اهداف با ارزش، برنامه های حمله و …) و آماد و پشتیبانی (برای مداخله سریع) به کار می رود. (۸۸) و همچنین برای استخراج اطلاعات، «با توجه به این که تروریست های منفرد دارای ذخایر ارزشمندی از اطلاعات و تجربه اند که برای پی گیری مقاصد اطلاعاتی قابل استفاده اند، در صورت امکان، مبارزان دشمن نباید کشته شوند، بلکه باید دستگیر و با کمال مهارت بازجویی شوند، اسناد، کامپیوترها و دیگر مصنوعات اطلاعاتی بدست آمده از تروریست های مظنون باید با احتیاط بررسی شوند.(۸۹)

اگر حفاظت را جلوگیری از دسترسی تروریست ها بدانیم بایستی اهمیت ویژه ای به تجهیزات فنی در کنترل مرزها و در پشتیبانی نیروهای عمل کننده بدهیم، به عبارتی، «پشتیبانی و اطلاعاتی، و شناسایی که به وسیله آن ها واحدهای پراکنده تر قادر به واکنش های سریع تر در موارد اضطراری می شوند [بخصوص گشت های] سیار (همچون اقدام ایالات متحده در مرز مکزیک) مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرند.(۹۰) وآنچه در این روش مهم است نیروی انسانی هوشمندی است که بتواند خود را با تکنولوژی روز هماهنگ سازد.

این بخش از بحث در چهار محور اصلی مورد بررسی قرار گرفت؛

  1. تلاش در جداسازی صف مردم از شورشیان و حفاظت از نیروهای سازندگی و خدماتی و در نهایت منابع حیاتی،
  2. جلوگیری از تخریب زیرساخت ها، جلوگیری از دسترسی تروریست ها به سلاح، تجهیزات و عناصر انتحاری،
  3. دسترسی به اطلاعات با ترکیب نیروی انسانی با تکنولوژی اطلاعاتی و مهارت در بازجویی از عناصر تروریستی،
  4. پشتیبانی تجهیزاتی و الکترونیکی (مثل حسگرها) از نیروهای عملیاتی (تلفیق مناسب نیروی انسانی ماهر با تکنولوژی روز).

 

محور هفتم، متلاشی سازی؛

نگاهی به هر یک از محورهای بحث شده می تواند ذهن هر سیاست گذار و محققی را به مرکز ثقل سیاست و حرکتی که بتواند به عنوان متلاشی سازنده و سایراقدامات را حول محور آن مشخص کند، تعریف نماید. تجارب جنگ های ضدِّشورش و واقعیات جنگ با تروریسم در صحنه های میدانی کشور عراق و سوریه نشان می دهد که این مرکز ثقل، «برتری نظامی متعارف، ارزش اندکی در جنگ های داخلی یا عملیات ضدشورش دارد. پیروزی در چنین منازعه هایی دیگر مبتنی بر نابودسازی گستردۀ زیرساخت ها و نیروهای دشمن نیست، بلکه به تضعیف حمایت مردمی از دشمن و به این ترتیب محروم ساختن تروریست ها یا شورشی ها از آنچه که بیش از همه به آن نیاز دارند، بستگی دارد.(۹۱)

چیزی که از آن به عملیات «ضدشورش پاک» (۹۲) [یعنی] (تلاش برای تسخیر قلوب و افکارِ مردم مورد تهاجم واقع شده) نیازمند مهارت های متفاوت و ترکیبی از راهبردها(۹۳) است. و «یک مسئله فرهنگی است. کلاوزویتس می گوید وقتی می توانیم مدعی پیروزی در جنگ باشیم که طرفِ مقابل از ادامه ی جنگ منصرف شود.(۹۴) این روش ها شامل تکنیک های جنگ روانی، اعلام عفو عمومی، و شدت عمل نشان دادن برای متقاعد کردن شورشیان و تروریست ها به بیهوده بودن فعالیت های آنان است.(۹۵)

یکی دیگر از روش های اثرگذار در متلاشی سازی، به شکست کشانیدن تروریسم در یک منازعه ایدئولوژیک است. در یک رویارویی ایدئولوژیک علاوه بر این که بایستی مبانی فکری و عقیدتی تروریسم را بطور مستمر به زیر سئوال برد و باور عمومی را نسبت به مشروعیت سازمان شورش با تردید روبرو کرد، بایستی با نامشروع جلوه دادنِ «حمله به غیر نظامیانِ بی گناه را به عنوان روشی از منازعه (۹۶) در دستور کار قرار داد، و به این روش انگیزه های تروریست ها را در توسل به خشونت از بین برد. «در این روند دولت باید به گونه ای رفتار کند که ارزش های موجود در جامعه را خدشه دار نکند، از ابزار سیاسی [در جنگ روانی] برای ادامه نبرد استفاده کند و از تمامی توانایی هایی که در اختیار دارد حداکثر استفاده را بنماید.(۹۷) و در نهایت در صورت نتیجه بخش بودن اقدامات، اعلام عفو عمومی می تواند به عنوان آخرین میخ بر تابوت تروریسم، تمام کننده باشد.

اهمِّ مباحث طرح شده در این بحث، به ترتیب زیر مورد بررسی قرار گرفته است؛

  1. تضعیف حمایت مردمی با تسخیر قلوب و تغییر افکار عمومی با به شکست کشانیدن ایدئولوژی تروریسم یا شورش،
  2. نامشروع جلوه دادن اقدامات تروریستی بعنوان روشی از منازعه،
  3. اقدامات سیاسی – نظامی و عملیات روانی با حفظ ارزش های جامعه و توجه به موعد اعلام عفو عمومی.

پایان؛

مبارزه با شورش و یا تروریسم در طول تاریخ و بخصوص از نوین آن که در طی دو دهه گذشته با آن روبرو و تجربه می شود، دارای تجارب طولانی و به اندازه اهمیتی که دارد، به شایستگی پرداخته نشده است!؟ توجه به مسئله عمدتاً در حوزۀ برخوردهای نظامی و در کشورهای جهان سوّمی، انتظارات از نظامیان و نیروهای امنیتی بیش از سایرین بوده است.

ماهیت تروریسم وتجارب حاصله نشان می دهد که ریشه ها و زمینه های بروز تروریسم و شورش ابعاد متعددی دارد که فراتر از توان و دیدگاه نظامی گرایانه است که بایستی و ضروری است به آن پرداخته شود. نوشتار فوق ادعای پرداختن به همه زوایای پدیده شوم تروریسم و محورهای طرح شده نیز شمولیّت لازم را بطور طبیعی نخواهد داشت، محورهای هفتگانه ارائه شده در مبارزه، با توجه به سیالیت در ماهیت و سازمان تروریسم می تواند ابعاد دیگری نیز داشته باشد.

همانطوری که در مقدمه نیز اشاره شده، این مطلب برآیند دیدگاه نویسنده از کتاب جدیدالتألیفش در خصوص «امنیت»  است که ارتباط غیرقابل گسستی با تروریسم دارد و حاصل مطالعات و تخصص مألِّف است، امید که مؤثِّر اُفتد.

۱۹ دی ماه ۱۳۹۵ ذوالفقار صادقی

توجه:

این مقاله در ملاقات اسفندماه سال ۱۳۹۵ با سرلشکر مصطفی ایزدی در ستادکل نیروهای مسلح، تحویل ایشان شد و وی در نگاهی به عناوین بحث‌ها، نظرش در چاپ آن در قطع جیبی و در اختیار قرار دادن آن در دسترس مسئولین سیاسی – نظامی بود که متأسفانه به دلایل نامعلومی به آن بی‌توجهی شد. در سال ۱۳۹۹ و بعد از بازنشستگی اقدام به گرفتن مجوز از وزارت ارشاد کردم با این شرط که عنوان فرعی کتاب تغییر یابد (عنوان فرعی در مقاله «راهنمای مسئولین سیاسی- نظامی» بود» و با هزینه شخصی، همانطوریکه در تصویر مشاهده می‌شود چاپ و منتشر کردم

پی نوشت ها؛

(۱) اصفهانی و سالکی- ۱۳۹۴ش. / (۲) جوزف.اس.نای-۱۳۸۷ش:۲۴۶،۳۴۲٫ / (۳) جنگ بی قاعده – ۱۳۸۸ش:۶۰،۶۱٫ / (۴) کتلین برادن و فرد شلی – ۱۳۸۳ش:۳۲۳،۳۲۴٫ / (۵) جان بیلیس و استیواسمیت، مقاله؛ پیتر ویلتز- ۱۳۸۳ش: ۸۲۱٫ / (۶) کتلین برادن و فردشلی – پیشین. / (۷) پیتر ویلتز – پیشین./ (۸) اصفهانی و سالکی – پیشین. / (۹) جنگ بی قاعده – پیشین. / (۱۰) کتلین برادن و فردشلی – پیشین. / (۱۱) اصفهانی و سالکی – پیشین. / (۱۲) شهرام نیا – ۱۳۸۶ش: ۶۰۴٫ / (۱۳) ن.ک به: تهدیدات امنیت ملی- فصل سوم. / (۱۴) الکه کراهمان – ص۲۴٫ / (۱۵) روی گادسون – ۱۳۸۶ش: ۱۵۲،۱۵۳،۱۵۴٫ / (۱۶) اصفهانی و سالکی- پیشین. / (۱۷) تری تریف و دیگران – ۱۳۸۳ش:۴۷٫ / (۱۸) اصفهانی و سالکی – پیشین. / (۱۹) تری تریف و دیگران- پیشین ۴۹٫ / (۲۰) پیشین – ۴۹٫ / (۲۱) Brandt Report. / (22) تری تریف و دیگران – پیشین ۵۱٫ / (۲۳) پال راجرز – ۱۳۸۴ش: ۲۴۸٫ /(۲۴) اصفهانی و سالکی- پیشین. / (۲۵) پیشین. / (۲۶) جان آلترمن- عالم اسلام. / (۲۷) اصفهانی و سالکی – پیشین. / (۲۸) جان آلترمن – پیشین. / (۲۹) اصفهانی و سالکی – پیشین. / (۳۰) هروی، عبدالله- ۱۳۹۰٫ / (۳۱) پیشین. / (۳۲) فارس- ۱۳۹۲ش. / (۳۳) پارس – ۱۳۹۵ش. / (۳۴) فارس – پیشین. / (۳۵) افتخاری، اصغر – ۱۳۸۱ش: ۱۱۷٫ / (۳۶) ن.ک.به؛ اصفهانی و سالکی- پیشین، کتلین برادن و فردشلی – پیشین ۲۲۳، روی گادسون- پیشین ۱۵۲،۱۵۴٫ /(۳۷) جان بیلیس و دیگران، مقاله: جیمزکایراش – ۱۳۸۳ش۳۱۰٫ / (۳۸) جوزف.اس.نای- پیشین۳۵۰٫ / (۳۹) ترسیم فضای پرابهام جنگ و منازعات آینده، مقاله: بارنت- ۱۳۸۷ش:۳۶٫ / (۴۰)پیشین، سخنرانی: کریستوفرکوکر، ۱۲۲٫ / (۴۱) جان بیلیس و دیگران- پیشین ۳۰۹٫ / (۴۲) ترسیم فضای پرابهام جنگ و … پیشین(جلداول) ۱۸۵٫ / (۴۳) جان بیلیس و دیگران-پیشین۳۰۴٫ / (۴۴) ترسیم فضای پرابهام جنگ و … پیشین۱۸۵٫ / (۴۵) جین شارپ ۱۹۹۳م. / (۴۶) ترسیم فضای پرابهام جنگ و… پیشین۱۸۴،۱۸۵٫ / (۴۷) جان بیلیس و دیگران، مقاله:جیمزکایراش- پیشین۳۰۶٫ / (۴۸) ترسیم فضای پرابهام جنگ و… سخنرانی: جان.ای.نیگل، پیشین۱۹۶٫ / (۴۹) پیشین، کرستوفرکوکر،۱۳۲٫ / (۵۰) جان بیلیس و دیگران، مقاله: کایراش ۳۱۰،۳۱۱٫ / (۵۱) الکه کراهمان(مجموعه مقالات) پیشین۱۱۳٫ / (۵۲) تری تریف و دیگران- پیشین۱۲۷٫ / (۵۳) ترسیم فضای پرابهام جنگ و…پیشین۱۸۷٫ / (۵۴) پیشین، کوکر ۱۲۲٫ / (۵۵) پیشین. / (۵۶) پیشین- نیگل ۱۸۹٫ / (۵۷) پیشین ۱۹۷٫ / (۵۸) پیشین ۱۸۶٫ / (۵۹) الکه کراهمان- پیشین۱۱۳٫ / (۶۰) شورمن بارت ، ترجمه:بهروش، میثم- ۱۳۹۰ش. / (۶۱) جان بیلیس و دیگران – پیشین۳۰۸٫ / (۶۲) پیشین – ۳۱۰٫ / (۶۳) ترسیم فضای پرابهام جنگ …کوکر۱۲۳٫ / (۶۴) جان بیلیس و دیگران – پیشین۳۰۶٫ / (۶۵) پیشین – ۳۰۸٫ / (۶۶) پیشین – ۳۱۰٫ / (۶۷) شورمن بارت- پیشین. / (۶۸) پیشین. / (۶۹) جان بیلیس و دیگران – پیشین. (۷۰) Thinking man. / (71) شورمن بارت- پیشین. / (۷۲) جین شارپ – پیشین. / (۷۳) ترسیم فضای پرابهام جنگ و … نیگل ۱۹۸٫ / (۷۴) جین شارپ- پیشین. / (۷۵) ترسیم فضای پرابهام جنگ و … پیشین. / (۷۶) پیشین. / (۷۷) پیشین ۱۲۲٫ / (۷۸) جان بیلیس و دیگران- پیشین ۳۰۸٫ / (۷۹) الکه کراهمان –پیشین ۱۱۳٫ / (۸۰) شورمن بارت- پیشین. / (۸۱) ترسیم فضای پرابهام جنگ و…پیشین ۱۳۱٫ / (۸۲) شورمن بارت- پیشین. / (۸۳) جوزف.اس.نای- پیشین۳۵۰٫ / (۸۴) شورمن بارت- پیشین. / (۸۵) جوزف.ای.نای- پیشین ۳۵۰٫ / (۸۶) پیشین. / (۸۷) ترسیم فضای پرابهام جنگ و … پیشین ۱۲۲٫ / (۸۸) شورمن بارت- پیشین. / (۸۹) الکه کراهما پیشین۱۱۲٫ / (۹۰) شورمن بارت- پیشین. / (۹۱) پیشین. / (۹۲) Pure  Counterinsurgency. / (93) شورمن بارت- پیشین. / (۹۴) ترسیم فضای پرابهام جنگ و … کوکر۱۳۲٫ / (۹۵) جان بیلیس و دیگران- پیشین۳۱۰٫ / (۹۶) جوزف.اس.نای – پیشین. / (۹۷) جان بیلیس و دیگران – پیشین ۳۱۱٫

 

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *