تقابل استراتژیک در مقاطع آغازین جنگ ایران و عراق

بسم الله الرحمن الرحیم

تقابل استراتژیک در مقاطع آغازین جنگ ایران و عراق

چکیده:

برخلاف ادوار گذشته که، استراتژی را علم جابجایی نیروهای مسلح معرفی می کردند، امروز، استراتژی علم توسعه و بکارگیری قدرت ملی جهت تأمین پیروزی و دوری از شکست است و فرماندهان و مدیران جنگ وظیفه سازمان دهی قدرت ملی را هوشمندانه بعهده دارند. بدون شک جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران که یکی از طولانی ترین رویارویی های نظامی – سیاسی قرن بیستم بود، در دلِ خود درس های بازدارندگی و استراتژیک مهمی نهفته دارد.

این جنگ که با محاسبات رژیم بعث و بر مبنای استراتژی جنگ پرشدّت و کوتاه مدت و برق آسای کُپی برداری شده از جنگ ۱۹۶۷م اعراب و اسرائیل، طراحی شده بود و در آن، ابتدا نیروی هوایی عراق در یک اقدام ضربتی باندهای پرواز هواپیماهای جنگی و جنگنده ها را در آشیانه از بین می بُردند و سپس یگان های زرهی و زمینی با سرعت به داخل خاک ایران نفوذ و به اهدافشان دست می یافتند.

شوک وارد شده از شدت حملات آغازین عراق که توأم با غافلگیری بود، باعث سراسیمگی در مسئولین و مدیران دفاعی شد. لیکن، نقش رهبر کبیر انقلاب – حضرت امام خمینی(ره) –  ضمن این که آرامش را به اردوگاه ایرانی به ارمغان آورد، ابتکار عمل را در صحنه های نبرد از دست متجاوزین ربود؟ این ابتکار عمل نقطه مقابل وعدۀ پیروزی سریع صدام طراحی شده بودکه، جنگی سرنوشت ساز و طولانی را برای تنبیه متجاوز پیش پای طراحان نظامی – سیاسی ایران قرار داد که خارج از ظرفیت ملی کشور و ماهیت وجودی رژیم بعث بود. در این استراتژی بود که ابتکار و خلاقیت نیروهای رزمنده ایرانی، شور ملی و انسجام داخلی، انگیزه و وحدت و کنترل فرماندهی و آرمان ملی و دهها مولّفۀ دیگری که در تدوین و بکارگیری استراتژی ایرانیان کارساز بود، و متجاوزین عراقی فاقد آن بودند. طولانی شدن جنگ نشان داد که عراق ناتوان در تطبیق بن مایه های استراتژیک جنگ بوده است.

واژگان کلیدی؛

جنگ، استراتژی، عراق، ایران، استراتژی جنگ پرشدت، فرماندهی و کنترل، غافلگیری، صدام، بن مایه های استراتژیک، امام خمینی(ره)، تجاوز نظامی،

مقدمه؛

جنگ یکی از سخت ترین و پرچالش ترین حوادث بشری است، شاید بتوان گفت، جایگزینی گفتمان سیاسی و تعاملات دیپلماتیک توانسته باشد از سختی و مرارت آن بکاهد، ولی نتوانسته و نخواهد توانست جایگزین حقیقی برای جنگ باشد. در هیچ حادثه ای مثل جنگ نبوغ ذاتی انسات ها به تحرک واداشته نشده اند، با این که تصمیم گیری و خصوصاً برای طرفی که غافلگیر شده باشد فرصتی برای تأمل و تفکر وجود ندارد. ولی، فرماندهان و نظامیان می دانند که اشتباه اول برابر با به خطر افتادن حیات سیاسی یک ملت و به همین خاطر نبوغ بشری و توسعه تفکر بعدی اکثراً بنایشان در جنگ ها گذاشته شده اند. فلذا، مطالعه جنگ ها پیامدهای بسیار اساسی در حرفه ای بودن ارتش ها و هوشیاری سیاسی ملت ها را درپی داشته و دارد.

جنگ ایران و عراق که به مدت هشت سال بعنوان یکی از طولانی ترین رویارویی در ابعاد مختلف سیاسی – نظامی، اقتصادی، روانی و … در زمرۀ بی نظیرترین حوادث دنیا و بخصوص برای اندیشمندان نظامی و سیاسی کشورمان است. به فرموده رهبر معظم انقلاب یک «گنج» است، می تواند موضوع مهمی در ابعاد مختلف برای محققان باشد تا در حل مسائل بعد از جنگ و برای پیشرفت و توسعه و آبادانی کشور مورد بهره برداری قرار گیرد. نویسنده طبق روال سال های قبل، دِینی در این خصوص بر عهده دارد و امسال (۱۳۹۵ش) نیز به بهانه سال روز تهاجم ارتش عراق و شروع جنگی هشت ساله و از زاویه ای دیگر و به اختصار به موضوع می پردازم.

تأثیر تجاوز عراق بر شکل گیری استراتژی ایران؛

آنچه در تحقیقات آقای «کبورق» آمده، استراتژی؛ «فن و علم توسعه و به کارگیری قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت هنگام جنگ و صلح به منظور تأمین حداکثر پشتیبانی از سیاست های ملی و افزایش احتمال دستیابی به نتایج مطلوب برای کسب حداکثر پیروزی و حداقل شکست» است. و هنر جنگ بر اساس نظریه کوئینی، «سازمان دادن و به کار گرفتن نیروهای مسلح برای انجام مقصود است.»

بر اساس آنچه از تعریف استراتژی و جنگ بدست می آید، تهاجم نظامی صدام علیه ایران نشان از یک غافلگیری راهبردی برای مدافعین و ملت ایران در شرایط پیچیدۀ ناشی از جابجایی قدرت بود که بطور طبیعی با خود آشوب به همراه داشت. و عراق از این فرصت به نحو احسن بهره برداری کرد. لیکن، آنچه جنگ بر استراتژی عراق و بر هم زدن محاسبات متجاوز اثر گذاشت و باعث انسجام ملی و فراهم آوری زمینه تنظیم و بکارگیری استراتژی ایرانیان شد نیز همین تجاوز عراق و تحمیل جنگ بود.

آنچه بر استراتژی مدافعین ایران اثر گذاشت و طراحان سیاسی – نظامی عراق از آن غافل بودند، آرمان سیاسی، فرهنگ ملی و سیاسی ایرانیان بود که باعث معکوس شدن غافلگیری در راهبرد جنگی طرفین بود؟! تجاوز نظامی عراق خدمت بی بدیلی در تسریع استحکام آرمان سیاسی ملت ایران شد و ایرانیان به سرعت بر اختلافات داخلی فایق آمدند و دولت مورد نظر را شکل دادند و در این شکل گیری فرهنگ سیاسی ایرانی به شکوفایی تاریخی و فرهنگی رسید که، در آن هویت ملی، بیگانه ستیزی، آزادگی و عزت نفس و همبستگی اجتماعی و ایدئولوژی اسلامی – ایرانی خمیرمایۀ تدوین استراتژی دفاعی را شکل می دادند.

«تیمرمن» می نویسد، صدام در رویای تکرار همان چیزی بود که روز پنجم ژوئن ۱۹۶۷ روی داد که در آن نیروی هوایی اسرائیل در یک عملیات پیش دستانه نیروی هوایی رقیبان خود را قبل از هر اقدامی زمین گیر کرد و جنگ شش روزه را با پیروزی به پایان بُرد، راهبرد نظامی عراق نیز با مشابهت سازی، شامل زمین گیر کردن نیروی هوایی ایران، و بکارگیری انبوه یگان های زرهی در یک حمله پیش دستانه بود. لیکن، در صحنه عمل این استراتژی با شکست روبرو شد، به نظر «کردزمن» دلایل ناکامی عراق ؛

  1. عراق تجزیه و تحلیل درستی از نتیجه آغاز تهاجم به کشوری که در کوران انقلاب قرار دارد، نداشت.
  2. عراق برای یک جنگ کوتاه مدت برنامه ریزی کرده بود.
  3. عراق سیستم اطلاعاتی کارآمد و متناسب با کشور بزرگ ایران را نداشت
  4. عراق نتوانست هماهنگی لازم را بین نیروهای هوایی و زمینی ایجاد کند.
  5. سیستم فرماندهی و رهبری عراق متناسب با واقعیات جنگ نبود.

«صدام به روی خودش نیاورد که استراتژی جنگ سریع و پیروزی برق آسا شکست خورده، او برای سربازانش پیام پیروزی فرستاد و روز ششم جنگ قطعنامه سازمان ملل را پذیرفت و پیشنهائ آتش بس داد».

وقتی جنگ آغاز شد، شوک بزرگی بر ملت ایران وارد شد و مسئولین وحشت زده شدند، به نوشته امیر «معین وزیری»، «همان روز هاشمی رفسنجانی – رئیس وقت مجلس – به دیدار امام خمینی رفت. آیت الله خمینی آرام و مطمئن بود و می گفت صدام مرگ خودش را نزدیک کرد. آن قدر نیرومند و مصمم این را گفت که هاشمی هم روحیه گرفت.» امام در آن روزهای بحرانی و وحشت، بهتر از هر نظامی و سیاستمدار بن مایه های استراتژیک ایران و عراق را می شناخت؟!موضع گیری صریح امام نشان داد که صدام با داشتن اکثریت جمعیت شیعی که علقه های قدرتمندی با مردم و انقلاب ایران دارند، نخواهد توانست ایدۀ محکمی بر تجاوزگریش پیدا کند و با پناه بردن به ایده های ابتر و جایگزینی چون «سردار قادسیه» و جنگ «عرب و مجوس» و پناه بردن به ایده بی خاصیت «پان عربی» به جایی نخواهد رسید، مگر این که جنگ را به سرعت به پایان برساند که نتوانست.

دردسر بزرگ صدام از وقتی شروع شد که موضع گیری امام خمینی ترس را از دل مردم ایران فروریخت و جای خود را شجاعت، جهاد، دفاع از وطن و تهوّر و بی باکی پر کرد. سخنان سادۀ امام، مردم و مسئولان ایرانی را مصمم کرد تا هرگز مقابل صدام کوتاه نیایند، برخلاف صدام که به فرماندهان و نیروهایش وعده ی پیروزی سریع داده بود، امام خمینی مردم ایران را برای جنگی طولانی آماده می کرد.

نویسنده باور دارد، در طول تاریخ هیچ حادثه ای به اندازه تجاوز عراق به ایران اسلامی نتوانسته بر انسجام داخلی و بر قدرت بازدارندگی ملی اثرگذار باشد، جنگ باعث خودباوری و جوشش امید و عزت ملی را بطور بی سابقه ای زنده و بالنده کرد؟! طولانی شدن جنگ و شکست استراتژی «پیروزی برق آسا»ی صدام، باعث آشکار شدن اختلافات بین رهبرات سیاسی و نظامی عراق گردید. درواقع، این اختلافات از ناسازگاری بین ماهیت بسیار متمرکزگرا و کنترل شده ی حکومت بعث که در تاریخچه ی پررمز و راز و توطئه آمیز حزب حاکم ریشه داشت، نشأت می گرفت. درحالی که مسئولین و فرماندهان سپاه پاسداران که حتّی آموزش کافی ندیده بودند، غیرمتمرکز عمل می کردند و دارای نبوغ فراوان و ابتکار عمل در صحنه های نبرد را بدست گرفتند و با سازماندهی و با افزودن بر استعداد رزم خود توانستند در سه ماه اول جنگ برتری پنج به یک عراقی ها را در نیرو و تجهیزات زرهی در جبهه های جنوب به نسبت پنج به دو کاهش دهند و تداوم جنگ در شش ماه نخست ثابت کرد که ظرفیت عراق برای اشغال سرزمین های ایران روبه پایان است، تلاش صدام برای معکوس کردن روند جنگ با حمله به سوسنگرد (۱۹ و ۲۰ مارس/۲۸ و ۲۹ اسفند) با ناکامی روبرو شد و برای پوشش این ناکامی شهرهای دزفول و اهواز را مورد حمله موشکی قرار داد.

نیروی زمینی در جنگ؛

تجارب طولانی و ممتد جنگ در کردستان، ارتش عراق را در بکارگیری، تعمیر و نگهداری سلاح و مهمات آبدیده کرده بود و بالاتر از آن از سیستم فرماندهی نسبتاً کارآمدی در زمین برخوردار بود و همین مشخصه ها باعث سرعت عمل در نفوذ به خاک جمهوری اسلامی شد. عراق در نخستین موج تهاجم، تعداد ۷ لشکر بسیار مجهز از ۱۲ لشکر خود را به جنگ ۲ لشکر ضعیف شده ایران روانه کرد. ارتش عراق، بعد از موج اول بمبارانِ گسترده هوایی در همان شب از ۸ محور متفاوت تهاجم خود را آغاز کرد؛

یک لشکر پیاده از شمال نزدیکی منطقه پنجوین به داخل کردستان ایران پیشروی کرد تا از هرگونه حرکت احتمالی لشکرهای پیاده ایرانی مستقر در سنندج را به سمت سلیمانیه و مناطق نفت خیزِ کرکوک خنثی کند.

یک لشکر در منطقه شمال مرکزی، شهر نظامی قصرشیرین را که با یک تیپ زرهی محافظت می شد و هم چنین ارتفاعات مشرف به جاده ی اصلی تهران بغداد را تصرف کرد و شهر باختران را که با یک لشکر ضعیف محافظت می شد، در آستانه سقوط قرار دادند.

در منطقه جنوب مرکزی یک لشکر پیاده عراق شهر مهران را تصرف کرد و خود را به دامنه ی رشته کوه های زاگرس رساند و شبکه راه هایی که قسمت شمالی ایران (غرب زاگرس) را به دزفول متصل می نمود تصرف کرد، این منطقه شاه راه ارتباطی راهبردی و ایستگاه نفت و پایگاه هوایی وحیدیه را تهدید کرد.

سه لشکر زرهی و یک لشکر مکانیزه ی عراق از جنوب وارد خوزستان شدند:

یک لشکر اقدام به حمله دوجانبه کرد؛ ستون چپ لشکر منطقه مرزی موسیان را تصرف و به سمت دزفول حرکت کرد و ستون راست لشکر به سمت اهواز پیشروی نمود،

یک لشکر دیگر مستقیماً به سمت اهواز حرکت کرد،

نیروهای باقی مانده به سمت اروندرود و شهرهای بندری خرمشهر و آبادان حرکت دادند با هدف کنترل کامل اروند، تصرف خرمشهر و جزیره آبادان.

و در سوم مهر (۲۵ سپامبر) مدعی شدند که شهرهای دزفول، اهواز و خرمشهر را محاصره کرده اند. لیکن، قطع جاده ارتباطی آبادان – اهواز با تأخیر و در ۱۹ مهر صورت گرفت. بنابراین، خیز اول تهاجم که همراه با غافلگیری استراتژیک ایرانیان صورت گرفت توأم با موفقیت چشمگیر بود. ولی، ناتوانی در تصرف دزفول و پایگاه هوایی راهبردی آن (وحیدیه) که باعث عدم کنترل خطوط انتقال نفت ایران و کنترل پشتیبانی نیرویی و لجستیکی صحنه های نبرد بود و از سویی تعلل در تصمیم گیری در اولویت دادن به تصرف جاده خرمشهر – آبادان و جاده ی دزفول – اهواز و دنبال کردن هر دو هدف در یک زمان، فرصت گرانبهای حاصل از غافلگیر شدن مدافعین ایرانی را از دست داد و مجبور به فرورفتن در لاک دفاعی شد. زین پس به تاکتیک ایستا و منفعل و کپی برداری شده از ارتش سرخ روی آرود؟! یعنی محاصره هدف، ایجاد استحکامات دفاعی و استفاده حجیم از آتش توپخانه، تانک و هواپیما  و در انتظار شکستن مدافعین و تصرف هدف.

ماهیت نظام بسته ی حاکم بر ملت عراق و به تبع سیستم فرماندهی منسوخ آن بر نیروهای امنیتی – دفاعی نیز تأثیر گذاشته بود و بطور طبیعی اثر خود را در شکست استراتژی جنگ سریع و نبرد برق آسای صدام نشان داد.

سرویس های اطلاعاتی عراق با مبنا قرار دادن پایه تحلیلی ناقص از قومیت های ایرانی بخصوص مردمان عرب زبان و کُرد زبان ایرانی، به صدام اطمینان داده بودند که این مردمان به استقبال ارتشیان عراق خواهند آمد، سازمان های اطلاعاتی عراق تمایل داشتند اطلاعاتی در اختیار رئیس جمهورشان قرار دهند که مطابق میل او باشد! این تمایل و این خصوصیت که مختص رژیم های دیکتاتوری است، نخستین و اساسی ترین ضربه را بر استراتژی صدام و ارتش عراق وارد کرد، گذشت زمان نشان داد که برتری در این حوزه از آنِ مدافعین ایران بوده است. تکاثف و یکپارچگی ملی ایرانیان بخصوص در بخش های مرکزی ایران ترکیبی از لایه های قومی، مذهبی، تاریخی، فرهنگی و نژادی از درخشش خیره کننده ای برخوردار است که، انسجام ایرانیان را در کوران حوادث تاریخی و توطئه های استکبار و بازی های نامیمون استبداد حفظ کرده و انقلاب اسلامی زنجیرهای تصنعی و هوشمنداته دشمنان ملت ایران را پاره کرد و نوید بالندگی منطقه ای فرهنگ و تمدن ایرانیان را در سرحدات شناخته شده می داد، خیزشی که غرب را غافلگیر و برعکس صدام را با محاسبات محدودِ زمانی به وسوسه انداخت؟ مطلبی که بن مایه شکل گیری استراتژی ایرانیان در اداره جنگ و غلبه بر راهبرد غرب و صدام در منطقه شد!

صدام و سازمان های اطلاعاتی عراق در توفیق استراتژی خود به باور رسیده بودند که نیروهای واگرای ایرانی از ارتشیان عراق بعنوان قهرمانان آزادیبخش استقبال خواهند کرد. لیکن، با خیزش فرهنگی فلات مرکزی و به تبع آن مردمان مورد طمع عراق در جوار مرزها، نخستین و پرشورترین حماسه ها را در زمین گیر کردن ارتش عراق ایفا کردند.

بن مایه فرهنگی و تمدنی در خیزش استراتژی دفاعی ایرانیان، سازمان نابسامان ارتش ایران را به حرکت واداشت و چالش های گذرِ سازمانی و نیرویی آن را به حداقل رسانید و تجربه ای تاریخی برای مدافعین ایرانی در طول تاریخ به ارمغان گذاشت؟! ثابت کرد که شخصی کردن ارتش که توسط رژیم شاه صورت گرفته بود تا چه اندازه قدرت آن را با فروپاشی پیوند می زند، ارتش نباید متکی به شخص باشد و این همان اصلی است که رهبر انقلاب – امام خمینی(ره) – نیز بر آن تأکید داشت و نظامیان را از سیاست برحذر کرد!

در آغاز تهاجم سراسری و قدرتمند ارتش عراق، تنها سازمان مورد امید ایرانیان، یگان های ارتشی بود که با مشکلات ناشی از جابجایی قدرت دست به گریبان بود و بشدت بر توان رزم آنان اثر گذاشته بود. لیکن، خیزش ملی و شورانگیز ایرانیان باعث  انسجام و خود باوری در باقی مانده نظامیان را زنده کرد و در نخستین حرکت به یاری مرزنشینان، پایگاههای ژاندارمری در مرزها و اقدامات ایذایی و کمک به نیروهای تاره تأسیس سپاه پاسداران در سد کردن پیشروی و انهدام ارتش عراق کردند و مهمتر از همه در انسجامی که بین مدافعین ارتشی، سپاهی و نیروهای مردمی شکل گرفت و در استفاده از ناکامی ارتش عراق در اشغال دزفول و پایگاه هوایی وحیدیه به سرعت در تقویت یگاتهای مستقر در منطقه مثل انتقال لشکرهای ۱۷ و ۲۱ و ۱۶ به منطقه نبرد در جنوب، استراتژی «بلیتز گریک» صدام را با شکست مواجه کردند.

نیروی هوایی در جنگ؛

وقتی محاسبات عددی صدام به پایان رسید و تست های غافلگیری در آزمون هوشیاری مرزبانان ایرانی خاتمه یافت، اقدام عملی برای اجرای استراتژی با حرکت و عملیات نیروی هوایی شروع شد.

۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۰ شهریور ۱۳۵۹ش) با هدف زمین گیر کردن نیروی هوایی ایران و انهدام اسکادران های نظامی، فرودگاههای ایران با شدت مورد هدف پیش دستانه ی بمب افکن های عراقی قرار گرفت. اندازه اطمینان از موفقیت عملیات در حدی بود که صدام را به عربده کشی وادارد. لیکن، واکنش ویرانگر نیروی هوایی ایران محاسبات استراتژیست های عراق و پشتیبانان آن را به حیرت واداشت؟! این واکنش در فاصله کمی صورت گرفت، اول مهر، طرح عملیاتی با نام «کمان ۹۹» با پوشش هواپیماهای ره گیر اف۱۴ صورت گرفت و در آن تعداد ۱۵۰ جنگنده بمب افکن اف۴ و اف۵، تأسیسات نفتی اربیل، موصل، کرکوک، بغداد و بصره مورد هدف قرار گرفت، شدت و دقت بمباران غیرقابل تصور بود، تا جایی که فرودگاه بغداد تا مدت ها غیرقابل استفاده ماند و شگفتی این عملیات بر عکس عملیات غافلگیرانه عراق، تأسیسات دولتی و به دور از اماکن عمومی و مردمی بود! ناتوانی عراق وقتی جالب توجه شد که نیروی هوایی عراق نتوانست اقدام نیروی دریایی ایران در فلج سازی نیروی دریایی این کشور و بندر بصره را خنثی نماید.

صدام وقتی کنترل خود را در نخستین اقدام از دست داد در ۲۵ سپتامبر (۳ مهر) بزرگترین پالایشگاه نفت جهان (آبادان) را مورد حمله توپخانه ای قرار داد، پاسخ ایران در کمال هوشیاری و ناباوری عراق و بلافاصله با پرواز ویرانگر ۱۴۰ فروند شکاری بمب افکن بود که تأسیسات نفتی بصره و زبیر را در جنوب و موصل و کرکوک را در شمال مورد هدف قرار داد و ضعف سیستم دفاعی عراق را به نمایش گذاشت. روند جنگ نشان داد که عراقی ها در محاسباتشان نه تنها دچار توهم شده اند که، درک درستی از محاسبات استراتژیک را نیز ندارند؟ عراقی ها فکر می کردند؛

  • فقط ۱۸ تا ۵۰ درصد هواپیماهای جنگی ایران قابلیت عملیاتی شدن دارند و سیستم فرماندهی نابسامانی دارند،
  • عراقی ها محاسبه نکرده بودند که حتی در بهترین حالت نمی توان نیروی هوایی در استتار را نابود کرد،
  • توان عملیاتی عراق ۸۰ تا ۹۰ سورتی پرواز و تا ۳ روز بیشتر نبود، در صورتی که می خواست نیروی هوایی ایران را زمین گیر کند بایستی صدها سورتی پرواز برای مدتی طولانی در نظر می گرفتند که، فاقد توانایی بودند،
  • توان تخصصی و وضعیت روانی خلبانان نیروی هوایی عراقی کم و سیستم تجهیزات هیدروالکترونیکی جنگنده های آن روسی و معیوب بود، به همین خاطر در هدف یابی و هدف گیری بسیار بد عمل می کردند.

علاوه از همه موارد مذکور، ترس صدام از کودتا باعث ایجاد محدودیت آموزشی برای نیروی هوایی را فراهم کرده بود و اسکادران های موثر نیروی هوایی توسط شخص صدام کنترل و بکارگیری می شد و در دل خود سیستم فرماندهی و کنترل هوایی منسجمی نداشت و از دفاع هوایی مناسب نیز برخوردار نبود؟! به همین خاطر از تعداد ۳۳۲ فروند که دو سوم آنها تهاجمی بودند، برای در امان ماندن به کشورهای اردن، کویت، عربستان سعودی و عمان فرستاده شدند تا از تیررس خلبانان شجاع، نترس، حرفه ای و مبتکر ایران قرار نگیرند، چیزی که صدام را امیدوار کرده بود، نداشتن قطعات یدکی و قطع بودن پشتیبانی لجستیکی آمریکایی بود که توانسته بود و توانست از قابلیت تهاجمی نیروی هوای ایران بکاهد. این امیدواری را نیروی هوایی ایران با تکیه بر قدرت روحی، خودباوری و ابتکار و خلاقیت فن آوران و خلبانان شایسته خود جبران می کرد!؟ انهدام ۴۶ فروند هواپیمای جنگی در آشیانۀ پایگاه هوایی ولید در نزدیکی مرزهای سوریه و اردن در ۴ آوریل ۱۹۸۱ (۱۵ فروردین ۱۳۶۰) نشان داد که عراق تا چه اندازه در تطبیق بن مایه های استراتژیک ناتوان است.

نتیجه گیری؛

مقاطع آغازین تجاوز ارتش عراق و آغاز جنگی هشت ساله بر مبنای استراتژی و محاسبات رژیم حاکم بر کشور عراق و در مقابل، غافلگیری استراتژیک نیروهای نظامی و سیاسی مردمان ایران زمین که به تازگی با انقلابی شکوهمند توانسته بودند سایه استبداد و وابستگی را از فضای جامعه برچینند و در حال دست و پنجه نرم کردن با تبعات جابجایی قدرت و در عین حال شکل گیری استراتژی دفاعی و اداره صحنه های نبرد از حوادث بسیار اساسی در شناخت بن مایه های استراتژی است و خواهد بود.

طراحان جنگی عراق، استراتژی نظامی و سیاسی خود را برای جنگی پرشدت و کوتاه مدت و با اطمینان از ثبات سیاسی، روابط دوستانه و عمیق با جهان عرب، دسترسی به منابع متعدد سیستم های تسلیحاتی شرقی و غربی، وجود ذخایر مالی کافی و متصل به منابع مالی و اعتباری نفتی عربی و داشتن سیستم آمادی و خدمات رزمی قابل اعتماد، و با آگاهی از اوضاع نابسامان نیروهای دفاعی و سیاسی ایران، اقدام به طرحریزی کردند. لیکن، آنچه استراتژی تهاجمی عراق را معکوس و به چالشی حیاتی تبدیل و در نهایت عراق را تبدیل به دولتی و کشوری ورشکسته کرد، غفلت از خصلت ذاتی مردمان و نیروهای انقلابی و عمق استراتژیک کشور ایران بود! درحالی که خود در سیستم فرماندهی و کنترل دچار مسئله شده بودند، جنگی را آغاز و بدون رسیدن به هیچ یک از اهداف اعلامی تن به تسلیم کرد. فلذا، می توان نقش بدون جایگزین استراتژی در پیروزی و شکست ملی را مورد مداقه قرار داد که این مقاله به بخشی از آن پرداخته است. جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران نشان داد که در تدوین استراتژی اکتفای صرف به پیش فرض های ناقص و بی توجهی به بن مایه های فرهنگی، تمدنی و سیاسی، و … هیچ جنگی به پیروزی ختم نخواهد شد.

۱۳ شهریور ۱۳۵۹ش ذوالفقار صادقی

منابع؛

  • دیلیپ هیرو؛(۱۳۹۰) طولانی ترین جنگ، رویارویی نظامی ایران و عراق/ ترجمه؛ علیرضا فرشچی، رضا فریدزاده و سعید کافی، نشر؛ مرز و بوم. رجوع شود به صفحات: ۷۸-۷۹-۸۰-۸۱-۸۳-۸۴-۸۶-۹۰-۹۱-۹۲-۹۳-۹۶-۸۱-۸۲-۸۳-۸۴-۸۵-۸۶-۸۹-۹۰-۹۳-۹۵-۹۶٫
  • شیرعلی نیا، دایره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق (۱۳۹۳)، چاپ سوم، انتشارات سامان. رجوع شود به صفحات: ۶۱-۶۶-۷۸-۸۴-۱۰۶٫
  • شیرودی، مرتضی،(۱۳۸۵) مسائل نظامی و استراتژی معاصر، چاپ دوم، پژوهشکده تحقیقات اسلامی. رجوع شود به صفحات: ۱۶-۱۸-۵۶-۱۵۲٫
  • حافظ نیا، دکتر محمدرضا (۱۳۸۷)، جغرافیاaی سیاسی ایران، چاپ سوم، انتشارات سمت. رجوع شود به صفحات: ۲۴-۱۶۳-۱۸۷-۱۹۳٫
  • آنتونی کردزمن، ابراهام واکتر (۱۳۹۰)، درس های جنگ مدرن (جنگ ایران و عراق) جلد۱ ، ترجمه؛ حسین یکتا، چاپ سوم، انتشارات مرز و بوم. رجوع شود به صفحات: ۹۹-۱۱۱-۱۱۵-۱۷۲-۱۷۶٫
  • علایی، دکتر حسین (۱۳۹۱)، روند جنگ ایران و عراق، جلد اول، نشر مرز و بوم. رجوع شود به صفحات: ۱۴۶-۱۵۲-۱۹۶-۱۹۷-۲۳۶-۲۴۳-۲۴۶٫

About ذوالفقار صادقی

Check Also

فلسفه زندگی – ۲۰ قیاس ؟!:

زندگی را فلسفه‌ای اگر نباشد تلخی‌آفرین و اُمیدفرساست، این قسمت در ادامه سلسله مطالبی با همین عنوان (فلسفه زندگی) و این با تحت عنوان «قیاس»، مقایسه‌ای است که در علوم پایه تجربه شده با آن‌چه در سیاست و اجتماع به آن مواجه هستیم، به امید روشنی بخشی زندگی اجتماعی که در آن هستیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *