مسئله جنگ و رساله ی کارل فون کلازویتس

حسین اژدر؛

اندیشکده روابط بین الملل: قدیمی ترین و شاید افسانه ای ترین استراتژیست دارای کتاب «سان تزو» بود که طی ۵۰۰ قبل از میلاد مسیح در مجموعه مقالاتی که تهیه کرد، عقیده داشت و تاکید میکرد که:
“پیروزی های متعدد در جنگ ها نشانه ی اوج کاردانی یک ژنرال ارتش نیست بلکه پیروزی جنگ با کمترین خون ریزی است که اوج کاردانی یک فرمانده و ژنرال را میرساند”.
در واقع وی بر سالم بدست آوردن شهرها در طی جنگ می اندیشید و نه روش زمین سوخته.
وی در بحث مربوط به جنگ بر دو نکته تاکید داشت:
اول آنکه جنگ به دلیل جدی بودنش یکی از مسائل با اهمیت دولت است و تنها دولت قادر است نیروهای نظامی و سیاسی و منابع اقتصادی و اجتماعی را هماهنگ وسازماندهی کند.
و دوم آنکه؛ وحدت ملی همانند وجود دولت یکی از شرایط اساسی یک جنگ ظفرمندانه است.
از دورانی که شکل جنگ از حالت سنتی خارج شد و به کمک ابزار مدرن؛ تکنیک های نوینی برای درگیری به کار گرفته شد سالها میگذرد و قدرت نظامی تا دوران هول و هراس جنگ سرد در حالت نهایی تخریبی خود به سیاستی با عنوان “انهدام نهایی” منتهی شد.
دیگر رستم ؛آشیل و ژولم معنایی نداشت و فقط و فقط قدرت تخریب بیشتر مد نظر بود .
هرکه زودتر تصمیم میگرفت و “قفلهای چمدان یا سامسونت کد” را باز میکرد و دکمه را میفشرد، مطمئنا پیروز میدان بود.
حتی اگر طرف مقابل تانکهای بیشتر و مردانی کاردان تر و قوی هیکل تر می داشت و حتی اگر معلم جنگی بهتر در اختیار داشت.
جنگ بازی کودکانه یا یک ترانه ای اسپانیایی نیست که بسراید:
That is not like Spanish training that said:
I am 6 he was 5, He wore black I wore white, bang bang, then that make me fray by his gun. Bang bang. My baby hit me down, bang bang …..
نه در واقع جنگ اوج عدم تقارن در هنر بشری و اوج زندگی در عدم قطعیت است.
عدم قطعیتی شدیدا عمیق که هم در ذاتش جنگ است و هم بر اثر انکار فریب بوجود می آید.
جنگ یک زندگی افراط گونه و عین حال اوج عدم ثبات پذیری است که درست همانند پلاسما و خمیر بازی در قالبی به شکل خشونت ریخته شده.
کارفون را در زمره مردانی همچون هابز و ماکیاول قرار میدهند زیرا که یکی از صادقانه ترین نظرها را داده و گفته جنگ همزاد بشر است .
آیا این چنین نیست، هر گاه بشر دست به ابداعی زده به جر در شرایط اضطرار بوده ؛
ابداعات به جز در این نهفته بوده که بشر در شرایط اضطرار بوده و نیاز به ساختن پناهگاه و یا نیاز سریع ،شدید و جدی به عبور از سدهای ناممکن داشته.
در دوران های خیلی قبل تر از کهن درگیری ها حد اثر بر سر موادی پرتئینی و حتی کم تر بوده و از درگیری چند نفری خارج نمی شده در حالی که پس از گذران یک دوران تکامل این انسانهایی که بعد از درگیری چند نفری مبادرت به خوردن هم نوع خود میکردند و بزرگی و نجیب بودن برای آنها بی معنی بود با دیدن دلاوری ها در جنگها تکامل یافتند چرا که با دیدن مردانی که در درگیری ها بهتر ظاهر میشدند طبقه ای از دلاوران و پهلوانان پدید آمد و بعد نجیب زادگان و آدمهای با عقبه ی مشخص.
پس در نتیجه همه خواستند از این طبقه باشند پس روش و آموزه هایی را که این مشاهیر و قهرمانان داشتند توسط مردمان پیروی شد و همین مردمان کم کم دست از عادات بد خود برداشته و قوانین متولد شدند و دیگر هم نوع خواری نکردند.
در واقع با بروز درگیری های بزرگتر مردان و زنان به شغلی به نام دلاوری روی آوردند و از بزرگان زمانه خود شدند.
آیا این بر تقدیس جنگ بود که یا جز واقعیت نبود.
به قول تافلر ها «صلح جز توهم و خلصه ای لحظه ای چیزی اضافه تر نیست » و در واقع هر کس بیشتر خود را مشغول این خلصه کند مطمئنا بازنده ی اعظم است.
مهمتر این است که چه کسی به بهترین روش به درگیری چه در دفاع و یا در تهاجم مبادرت می ورزد تا پیروزی را هدیه گیرد.
پس بهترین کار در جنگ جلو گیری از به ثمر رسیدن استراتژی دشمن است.
این گفته ای جدید نیست گفته ای به مضمون کهن از اثر سان وو است.
گفته اند که تزلو از استاد خود کنفسیوس پرسید اگر شما را در راس فرماندهی سه رسته بگذارند چه کسی را لایق بر این سه دسته میدانید؟
وی این چنین پاسخ داد که :
مطمئنا کسی را که حاضر است خود را در رود خانه بیندازد( یعنی ؛ُبی خودی فدا کند و یا فکر وعملی متحورانه داشته باشد ) و یا اینکه به سنج عقب نشینی بیندیشد؛ قرار نخواهم داد زیرا که وی ببر را خوارکند و روشهای دوربینانه ی فرمان روای عادل را به دلیل کوته اندیشی فدای خواسته های کوچک خود میکند….وی در نهایت می گوید که مطمئنا فرماندهان را کسانی قرار خواهم داد که به مدد اختفا و استراتژی پیش روی کنند.

کارل فون در کتاب خود جنگ را چنین تعریف میکند :«جنگ عمل خشونت آمیزی است که منظور از آن، واداشتن شخص به پذیرش و اجرای نظر واراده ی ماست.
یکی از جملات کلاوزویتس که معمولا به ان ارجاع میشود، این است که «جنگ تنها یک عمل سیاسی نیست بلکه نوعی ابزار واقعی سیاسی است و به معنای ادامه ی خط مشی سیاسی و اجرای همان مقصود منتها با وسایلی دیگر است.»
در واقع از نظر وی جنگ همان ادامه ی سیاست است که پی گیری میشود ولی به روشی دیگر و احتمالا خشونت آمیز.
آثار و عقاید ماکیاولی، ژومنی و کلازویتس را به عنوان استراتژی پردازان جنگ آفندی و رویکرد مستقیم در علم درگیری مورد بررسی قرار میدند.
علمای این مکتب درگیری همچون کارفون به عقاید طرح شده ای پای بندند که متضمن این امر است که هدف نهایی جنگ منهدم ساختن نیروی نظامی دشمن بوده و نیروی دیگر نظامی وسیاسی در حین جنگ اصولا برای این منظور باید تلاش کنند.
به نظر عمیق و دقیق وی استراتژی نظامی طرحی کلی نبوده ،بلکه جزئی از یک طرح سیاسی است که بنا به نظریه ی جنگ وی تمام منابع یک ملت برای به اجرا در آوردن مقاصد سیاسی به کار میرود.
وی این تلاش همه جانبه را “استراتژی کلی” نامید، بنابراین استراتژی نظامی را در واقع به منزله ی تاکتیک معرفی میکند.
وی در جای دیگری از کتابش مینویسد :«دو فعالیت متمایز در جنگ وجود دارد :تاکتیک و استراتژی.تاکتیک عبارت است از فن بکار بردن نیروها و هدایت عملیات در رزمها و استراتژی عبارت است از فن هدایت نبرد و تطبیق و هماهنگ ساختن رزمها برای نیل به هدفهای جنگ.»
بیشتر نوشته های کلازویتس هنوز از اعتبار بسزایی برخوردار است و مفاهیم ارزنده قابل توجهی دارد. (ازغندی،جنگ و صلح،سمت؛ص۶۱)

در نظریه جنگ “کارل فون کلازویتس(۱۷۸۰-۱۸۳۱)” چندین عامل خود نمایی میکند از جمله:
از جمله:
۱)پیگیری و شاید ابداع جنگ تمام عیار و واژه ی جنگ مطلق، کامل و حقیقی
۲)توجه بیشتر به تهاجم
۳)هدف و وسیله ی رسیدن به اهداف جنگی
۳) نبوغ جنگی
۴) درگیری های بدنی در جنگ
۵)خطر جنگ
۶)اطلاعات در جنگ
۷)اصطکاک در جنگ

در زیر سعی بر توضیحی کوتاه پیرامون هر کدام از موارد بالا خواهد شد:

۱)جنگ کامل:
وی معتقد است که در زمان جنگ و حین وضعیت جنگی باید تمام ابزار دولت و تمام سیاست مداران و سیاست هاشان و تمام ابزار آلات تکنیکی و تاکتیکی باید در اختیار پیروزی تمام عیار در جنگ باشد.
در واقع تحلیلی که از نظریه ی وی در مورد وضعیت جنگی بدست می آید بر این امر تاکید دارد که : در حین وضعیت جنگی ؛نقطه ی ثقل خود جنگ است و عدم همکاری هر یک از نیروها، در “بردار برآیند” تاثیر گذاشته و باعث هدر رفتن نیروها یا همان تولید اصتکاک در راه رسین به پیروزی تمام عیار میشود.
البته در موارد بعدی به اصطکاک در جنگ خواهیم پرداخت.
ولی نکته ی اخیر را شاید بتوان بن مایه ی نظریه ی “عملیات تاثیر محور” دانست که اکنون مجال بحث آن نیست.

۲)توجه بیشتر به آفند:
در واقع همانطور که در بالا ذکر شد میتوان ژومنی و کلازویتس را در زمره ی استراتژی پردازان آفندی انگاشت که تهاجم را اصلی تعیین کننده در جنگ میدانند.

۳)نبوغ جنگی
در واقع در نتیجه ای کلی میتوان اینگونه انگاشت که هر عمل منحصر به فرد برای به مرحله ی اجرا در آمدن به مهارت خاص نیاز دارد که از عهده ی هر کس خارج است و شدیدا و جدی نیازمند صفات عقلی و حسی و در نهایت ادراکی و اجرایی منحصر به فرد است ؛هر جا که این صفات ادراکی و اجرایی با هم به حالت بالا تر از متوسط مردمان روزگار در فردی و یا مجموعه ای جمع شده باشد و نمایان باشد به راحتی و بلامنازع می توان عنوان نابغه را به فرد یا مجموعه مالک این اوصاف اطلاق کرد.(By: sl2.az.h-my idea about genius)
در نظریه ی جنگ وی این عامل نقش بسیار عمیقی دارد.
در واقع کسی یا مجموعه ای که بتواند کلکسیونی از شهامت ، قوای عقلی، روحیه ،استفاده بهینه از لجستیک و صرفه جویی و عزم راسخ را در خود پرورش دهد؛ خواهد توانست رابطه ی بهتری بین استراتژی و تاکتیک ایجاد کند و در آخر آن را در راه سیاست به کار گیرد.
که همه ی اینها برای اداره یک جنگ؛ جز در فرد و مجموعه ای با نبوغ جنگی نخواهد گنجید.

۳)هدف و وسیله ی رسیدن به اهداف جنگی
در واقع جنگ ماهیتی کاملا متغیر دارد و این امرمنشا عدم تقارن در این هنر ابدی خواهد بود.
در نتیجه ی این امر جنگ که خود متغییر است مطمعنا اهدافی متغییر و حتی نامتعارف دارد و باز هم مطمعنا با وسایلی به تناسب اهداف خود و به شدت متغییر نیاز دارد که اینها را در درون خود تولید میکند.
البته طبق نظر کار فون و گفته “جنگ محض یا تمام عیار” علت این متغیر بودن جنگ و در نتیجه ثابت نبودن اهداف و وسایل جنگی چیزی جز تغییرات متعدد در اهداف سیاسی است.
در واقع در تحلیل ها و ترجمه های متعدد آثار وی متوجه این امر خواهیم شد که به دلیل نظر خاص وی در مورد بیرون بودن اهداف جنگ از قلمرو جنگ و غایتی سیاسی قائل شدن برای جنگ در افق این تغییرات اجتناب ناپذیر است.
جان مایه نظر وی هم در این وادی همان تغییر و متغیر بودن اهداف و وسیله های این اهداف است.

۴) درگیری های بدنی در جنگ
تصور کنید که در محاصره هستید و قوای فکری و فیزیکی به شدت تحلیل رفته.
هم اکنون است که تلاشی که از سوی فرمانده یا فرماندهان از شما درخواست می شود .
اگر اصطکاکی برای نیروی محاصره کننده مد نظر داشته باشیم مطمعنا تلاش و درگیری جسمانی ما هم خود اصطکاکی تولید میکند و حتی همین اصطکاک را میتوان برای فرماندهان خودی و طرف درگیر مورد توجه قرار داد.
چرا ما با مقاومت (تلاش و درگیری بدنی) در مقابل طرف درگیر برای وی اصطکاک در جهت رسیدن به اهدافش تولید میکنیم به همان گونه که وی با محاصره برای ما تولید اصطکاک کرده. در واقع این درگیری بدنی و چرخ دنده ها سرعت نبرد و مقدار نیروهای وارده را باز در جهت تغییرات متعدد را نمایان میکند.

۵)خطر جنگ
۶)اطلاعات در جنگ
در این بحث منظور از اطلاعات تمام دانستینی هایی است که به ما در مورد دشمن از زمین وی تا امکانات و استعدادهای نیروی درگیر و در واقع تمام مبانی اندیشه خودی و طرف درگیر در مواجهه با هم است.

اگر نگاهی هرچند ساده به ساختمان این بخش ها بیندازیم و به امر تغییر پذیری و نیز عدم اطمینان پذیری این داده ها را عمیقا درک کنیم متوجه این امر خواهیم شد که جنگ امری شدیدا و جدی خطرناک است و میتواند به آنی در هم ریخته و ما را زیر آوار خود مدفون سازد.
اینکه باید به کیفیت اطلاعات دقت شود و همیشه باید با دید سوء ظن به اطلاعات دریافتی نگریست امری است که همه ی سیستم های جنگی به آن در محیط جنگی تاکید می ورزند.
البته همچنان باید توجه داشت که این نوع دید به دلیل محافظه کاری در بدست آوردن راه حل های جدید در امور جنگی است .
بخش عمده ای از اطلاعاتی که انسان در جنگ بدست می آورد ضد نقیض، بخش بزرگتری از آن اشتباه و بزرگترین بخش آن غیر قابل اطمینان است.
در واقع چیزی که از افسران جنگی مورد درخواست است بالابردن کیفیت تحلیل داده ها و اطلاعات است که به نسبت از بالابردن مقدار و حجم اطلاعات از اهمیت بیشتری برخوردار است.
اهمیت این موضوع به واقع زمانی مشخص می شود که در بحبوحه جنگ بسرعت به حجم اطلاعات دریافتی افزوده شده و پشت به پشت اطلاعات ضد و نقیض ما را آماج خود قرار میدهد.
این امر بسیار خطر ناک مینماید؛ مثلا اگر خبری پشتیبان دیگری باشد و آن را تایید و تقویت کرده و تصویر رنگین تری از آن در اختیار دهد می تواند موجب تحمیل تصمیمی با شتاب فراوان گردد که خود موجب اشتباه بزرگ شده و بلاهت آن تصمیم به سرعت نمایان گردد.
در واقع در آن زمان امکان عملیات انکار و فریب و حتی نبود عملیات انکار و فریب به شدت و جدی پی گیری نمیشود.
در واقع جان مایه بخش اطلاعات در جنگ و رابطه ی آن با خطر جنگ در اثر کارل فون در این حوزه می گنجد.

در نهایت به ابتکار کار فون در رساله اش خواهیم پرداخت

۷)اصطکاک در جنگ
ابتکار کارل فون کلازویتس در اثر خود نشان دادن تاثیر اصطکاک در جنگ است.
وی با به تصویر کشیدن یک تصویر مشخص از اصطکاک در جنگ نقش اساسی آن را متذکر شده و اینگونه به اثر خود انحصار میدهد.
در واقع منحصر به فردی اثر وی در بیان این نظریه نهفته است ؛وی مشکلات جنگی و حتی تهورات جنگی و نبوغ جنگی را در زمره ی مجریان اصطکاک در درگیری می داند.
در مسئله اساسی و ماهیتی جنگ همه چیز در دید اولیه آسان ساده به نظر می رسد درست مانند یک معادله چند مجهوله ریاضی که مثلا همه میدانند باید حل شود ولی مضکل اینجاست که چه کسی میتوان در بهترین حالت و با کمترین زمان این و بهترین فورمول این معادله را حل نماید.
در جنگ هم مسئله به همین صورت است. در نگاه اول جنگ چیزی جز درگیری نیست که مطمعنا ما و طرفداران ما باید در آن با حداکثر دستاورد ها پیروز گردند ولی مسئله از این جا ناشی میشود که چه گروه کسی میتواند در بهترین حالت و با کمترین هزینه و پاکیزه به این مهم نایل گردد.
در واقع ساده ترین مسائل هم مشکل می شوند درست زمانی که روی هم انباشته شده و باعث اصطکاک چه در ذهن معلم درگیری و چه در جبهه ی نبرد می شوند.
در این حوزه از اصطکاک لجستیکی گرفته تا اصطکاک در تفاوت عقاد در یک جبهه ی درگیری تا فشارهای روحی و عصبی که در ذهن افراد شکل میگیرد سبب انباشت این اصطکاک ها و به واقع مسئله ها شده و در نهایت مسئله ای بزرگتر و اصطکاکی عظیم را تولید میکند که این امر میتواند در سرنوشت جنگ بشدت متاثر واقع شود.
در واقع این اصکاک است که تفاوت جنگ واقعی با جنگ بروی نقشه و کاغذ را نمایان می سازد.
در واقع اصطکاک در اکثر مواقع عاملی نامشهود روی کاغذ است و بشدت عاملی تاثیر گذار در جبهه ی جنگ.
که نه تنها نشان دادن آن توسط معلم جنگ برای مدیران درگیری بشدت سخت است بلکه حتی خود معلمان جنگ هم در معرض خطر افتادن در چاله ها و گره های شناختی در حوزه تحلیل مسائل پیرامون جنگ هستند که این امر خود از موجبات اصطکاک در حوزه ی ذهنی است .
آخر اینکه همان طور که سان تزو در اثر خود تاکید کرده جنگ مسئله ای جدی و مهم است که جز دولت ها از پس آن بر نمی آیند؛ حال چه در اجرا تهاجم و چه برای دفاع در برابر مهاجم.
به عین حال طبق گفته های کارفون مطمئنا نغبا از پس قضیه جنگ بر خواهند آمد و مطمئنا جنگ عاملی اساسی در بقا یا زوال حکومت هاست و از این امر هم جان گرفته و زنده می ماند.
در واقع جنگ پتریوس وار به زندگی خود ادامه میدهد و فقط شکل عوض کرده و درصد نرمی و سختی ذاتش و گرمی و سردی مزاجش تغییر میکند و همزاد کائنات است و این در دیدی انگارانه بدبینی انگاشته خواهد شد ؛ که اگر این چنین نبود برای بشر و حتی کائنات هم پیشرفتی با چنین سرعت حتی متصور هم نمی توان بود.

منبع: روابط بین الملل

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *