معامله قرن

معامله قرن:

     مردمان عادی، سیاستمدارن و نخبگان جهان در نهم بهمن ۱۳۹۸ شاهد یک شوُی تلویزیونی که رئیس‌جمهور ایالات متحده به همراه نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کاخ سفید، بودند. این اقدام در حالی به مرحله اجرا رسید که از سال‌ها پیش زمینه آن با محوریت ریچارد‌کوشنر (داماد ترامپ) فراهم شده بود و در حالی که در چند قدمی، برنامه استیضاح «ترامپ» با اتهامات اساسی در سنا مورد قضاوت قرار می‌گیرفت. زمانی است که «ترامپ» بایستی جدیت خود را به همفکرانِ جنگ‌طلب در ایپَک و صهیونیستها در سنا نشان و هدیه داد تا در رأی و نظر و قضاوت آن‌ها اثر بگذارد. این که سردار سلیمانی لقب «قمارباز» را به رئیس‌جمهور امریکا داده، یادآور است.

     فروکاستن طرح «معامله قرن» به «قمار» نوعی ساده اندیشی می‌تواند باشد و چنین نگاهی در عرصه روابط بین‌الملل دور از واقعیت راهبردی است که امریکایی‌ها در پی اجرای آن هستند؟ چرا که هر «قمار»ی در میزی که حریف در طرف دیگر بازیگر است معنی پیدا می‌کند در صورتی که طرح موسوم به «معامله قرن» از ابتدای انعقادش، طرف اصلی دعوا یعنی فلسطینی‌ها غایب بودند، طرحی یک سویه و توسط کدخدا با شرکایش تدوین و رونمایی شد و در ظاهر یک طرف آن رژیم صهیونیستی است و طرف دیگر آن مرتجعینی چون سعودی‌ها و امارات و عمان بعنوان طرف‌های خیرخواه فلسطینی! رفو شده است. بنظر می‌رسد طرحی است در امتداد طرح «نقشه راه» و «خاورمیانه جدید» باشد که توسط محافظه‌کارانِ ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری «بوش» و با محوریت «کاندالیزارایس» عملیاتی شد که با موانع جدی به حاشیه رانده شد و با روی کار آمدن «ترامپ» با خصوصیات «مرد دیوانه» در رنگ و لعاب جدید و جوان‌گرایانه «کوشنر» عملیاتی می‌شود.

     صحنه‌آرایی و سخنانی که توسط ترامپ و نتانیاهو قرائت شد در بطن خود نحوه عملیاتی سازی طرح را برخلاف عنوان انتخابی (معامله) به جهانیان و بخصوص فلسطینی‌ها و مردمان مسلمان و جبهه مقاومت مخابره می‌کند که نیاز به هوشیاری و تأمل است! برخی از ملاحظات می‌توانند:

  • معمولاً در ملاقات بین سران دو کشور هر کس در کنار پرچم کشور خود می‌ایستد و حداقل پرچم که نماد هر ملت و کشوری است در صخنه حضور دارد ولی برخلاف قاعده از وجود پرچم رژیم صهیونیستی خبری نبود و بجایش پرچم امریکا و نماد پنتاگون در محل بود. آنچه از این صحنه متبادر می‌شود این است که طرف اصلی حاکمان عرب و مسلمان و گروه‌های مقاومت نه رژیم صهیونیستی که ایالات متحده و ارتش امریکاست به عبارتی ضمانت اجرایی آن را قدرت نظامی ذکر می‌کند.
  • نخست‌وزیر اسرائیل اهمیت طرح و اقدام ترامپ را با اعلامیه «بالفور» و انگلیس در شکل‌گیری رژیم‌صهیونیستی مقایسه کرد این سخن وقتی با صحنه‌آراییِ رونمایی در کنار هم گذاشته شود چنگ و دندان نشان دادن به فلسطینی‌ها است که به یادشان بیفتد آوارگی و نفی‌بلدی که در شکل‌گیری اسرائیل صورت گرفت.
  • «کوشنر» و تیم طراحی «ترامپ» طرح را با این پیش‌زمینه تدوین کرده‌اند که در آن اسرائیل مثل یک کشور – ملت در نظر گرفته شده و مثل اکثر کشورهایی که از برخی اقلیت‌های ناراضی رنج می‌برند و سران صهیونیستیِ آن در راستای ملت سازی به وظیقه خود عمل کنند و در وهله نخست امتیازی فراتر به فلسطینی‌ها – بخوانید ناراضیان یا شورشیان- در قالب مناطق خودگردان اعطا نمایند و البته با امتیازاتی که اعراب ثروتمند به آنان خواهند داد (پنجاه میلیارد دلار سرمایه‌گذاری) و آوارگان فلسطینی نیز در قالب همین طرح در جمعیت و سرزمینِ همنوعانِ عرب خود مستحیل و شهروند شناخته خواهند شد. غافل از این‌که در تاریخ شناخته شده بشری چیزی که در هر مذاکره و معامله معنی پیدا نکرده و نخواهد کرد هویت هر قوم و ملتی است و فلسطینی‌ها نیز از این قاعده مستثنا نیستند!؟ ترامپ بایستی تاریخ مبارزات کُردها در ترکیه و عراق و سوریه و تاریخ فروپاشی امپراتوری عثمانی را در نظر می‌گرفت.

     طرح «ترامپ» از پیشینه تجربی موفق نیز برخوردار است و شاید بتوان گفت طراحانِ طرح با نظر به آن که با قدرت عملیاتی شد و به موفقیت انجامید خودشیفته شدند! بیاد داشته باشیم امریکایی‌ها وقتی می‌خواستند طالبان را بر مسند سیاست و قدرت افغانستان بنشانند قبل از رونمایی از طرح عمده‌ترین و بانفوذترین مانع نظامی و سیاسی آن را که «احمدشاه مسعود» باشد، از میان بردند. هرچند ردِّپایی از خود در به شهادت رسانیدن آن را بعهده نگرفتند. لیکن واکنش‌ها در افغانستانِ خسته از جنگ و شدّت تفکرات فرقه‌ای بر موفقیت طرح کمک کرد و زمینه استیلای طالبان بر پهنه سیاسی این کشور را تسهیل کرد.

     قبل از رونمایی از طرح «معامله قرن» نیز جایگاه سردار شهید سپهبد «سلیمانی» نیز مشابه «احمد شاه مسعود» در نظر گرفته و اقدام به حذف آن از پهنه سیاسی و نظامی منطقه شد. لیکن واکنش مردمی از افغانستان تا ترکیه و عراق و فلسطین و لبنان و تا صنعا فرضیه امریکایی-صهیونی را با چالش بزرگی مواجه ساخته است! اگر در اخبار امده بود که «ترامپ» در مشاهده ازدهام مردمی در تشییع‌جنازه سردار سلیمانی تا حدِّ مرگ ترسیده بود نشان از صحت مدعای این تحلیل است و اگر آماده پذیرش ضربات ویرانگر موشک‌باران پایگاه «عین‌الاسد» شد شاهدی دیگر بر ابتر ماندن طرح «معامله قرن» است. هر چند جایگاه حقیقی و بی‌جایگزین «سردار سلیمانی» در نفوذ معنوی بر کسی پوشیده نیست لیکن  خیزش مردمی در بدرقه تاریخی «سلیمانی» و همرزمانش به لحاظ روانی قوت قلبی فراتر از محاسبات امریکایی در تحرک و اثرگذاری بازی‌گرانِ محور مقاومت شده و خواهد شد و  بقول امریکایی‌ها نیروهای امریکایی در ناامنی و در اضطرابی فزاینده و در بی‌اطمینانی در منطقه غرب آسیا قدم خواهند گذاشت.

     در رونمایی تهدید گونه «ترامپ» و «ناتانیاهو» از «معامله قرن»، طرح از یک مشکل جدیِ دیگری نیز برخوردار است که قطعاً «کوشنرِ» جوان در محاسباتش لحاظ نکرده و آن جغرافیای روانی منطقه است؟ ارتش صهیونی و نیروهای نسل جدیدِ آن با چشیدن طعم تلخِ زیستن در سایه برچسب «اشغالگری»، دیگر روحیه اسلافِ خونریزِ نخستین خود را ندارند. ضمن این‌که جامعه جهانی آماده نسل‌کشی جدیدِ مشابه آنچه در بسته شدن نطفه آغازین را ندارند. ارتش اسرائیل باقی مانده هر آنچه از سبعیت نخستین را در جنگ ۳۳روزه با حزب‌ا… در جنوب لبنان را از دست داده است و اکنون در پناه جنگ‌افزار قابلیت تعریف دارند. طرح «معامله قرن» و اقدام ترامپ مؤثرترین میخ بر تابوت هرآنچه در مذاکرات چندین دهه حاصل آمده بود را به زیر سؤال بُرده و تشتت افکار و نظرات مختلف در جبهه فلسطینی را به هم نزدیک ساخت.

     انعقاد طرح معامله قرن در یک روند صعودیِ ایران هراسی و با هدف ائتلافی کوچِک عبری-عربی رونمایی شده و ترور «سردار سلیمانی» پشتوانه کدخدامأبانه آن است و حال برخورد پارلمان عراق در اخراج  و حضور خیابانی مردمان عراق علیه امریکایی‌ها و از سویی عدم تأیید اکثریت دولت‌های عربی-اسلامی و حتی بی‌طرفی و احتیاط یاران اروپاییِ امریکا در عدم تأیید طرح، چشم‌اندازِ پرتلاطم معامله  در سراشیبی ابتر به ناکجااباد می‌بَرَد و عرق خستگیِ ناشی از دوره‌گردی دیپلماتیکِ «ناتانیاهو» از همین آغاز، پایان آن را نمایان کرده است و …

۱۰بهمن۱۳۹۸- ذوالفقار صادقی

 

 

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *