منطقی برای نامتقارن جنگیدن در مخاصمات مسلحانه آینده

حسین اژدر ( ۲اردیبهشت۱۳۹۶ش):

مقدمه

نگاه نو: تحولات جدید در عرصه جنگ و مخاصمات مسلحانه در پهنه بین الملل باعث ایجاد عدم تشابهات عظیمی در صحنه نبرد و عملیات های نظامی گشته و کشورها ی با توان نظامی نامتعارف و حجیم از جمله ایالات متحده را با چالش های عمیقی روبرو کرده است .

این گونه از روش درگیری در صحنه ی نبردهای دوران معاصر شکل و شمایل جدیدی را برای درگیری مسلحانه در دوران معاصر به ارمغان آورده که با بازه ای گسترده، از روش جنگیدن وایجاد ترس به روش داعشی ها و گروهای این چنینی تا خطر استفاده از سلاحهای فوق پیشرفته با توان تخریبی بالا توسط کشورهای فوق مدرن را در بر میگیرد.

به واقع میتوان تاکید کرد که چالش جنگیدن به روش نامتقارن یا نا متشابه و حتی نا متعارف میتواند در شکل و شمایل و اقسام متعدد ظاهر شده و دو طرف درگیری را تحت تاثیر خود قرار دهد.

نکته قابل توجه این است که تشابه لفظ جنگ نامتقارن در ادبیات غربی و ایرانی باعث می شود مخاطبان و افکار عمومی نسبت به ماهیت، روش، علل و انگیزه های آن متحیر شده و دچار ابهام گردند.

اصطلاح جنگ نامتقارن در نزد متفکران آمریکایی

متفکران آمریکایی “اصطلاح جنگ نامتقارن یا ناهمتراز” را در برابر نوعی از نظامی گری میدانند که طی آن طرفهای مخاصمه با هم ،همتراز یا برابر چه به لحاظ لجستیکی یا حتی نیروی انسانی باشند.
در واقع آنها جنگیدن به روش نامتقارن را در مقابل جنگیدن به روش کلاسیک میدانند.
طی این واقعیت کشورهای ضعیف تر به هر لحاظ سعی میکنند تا با ورود به عرصه نامتشابه درگیر شدن نقاط آسیب پذیر طرف قوی تر را مورد حجوم ماثر قرار دهند.(عدم تقارن و جنگ های نامتقارن،استیو متز،مترجم:رضا کلهر،سیاست دفاعی)

حملات یازدهم سپتامبر در قلب ایالات متحده که ظاهرا توسط گروه های عربی مرتجع و تند رو طرح ریزی واجرا شد و نیز عملیات های تهاجمی متعدد کنونی که به شکل بمب گذاری ها و یا حملات فردی خونینی که در کشورهای مدرن و فوق مدرن غربی توسط گروهای وابسته به تیم های تروریستی مستقر شده در خاورمیانه از جمله داعش رخ میدهد خود مبین نمونه ای از این حملات نامتعارف و نامتشابه است.
هنوز هیچ کشوری در دنیا نمی تواند مدعی توان برخورد موثر با این گونه از حملات گردد چرا که تلقی و بینش درستی از این گونه حملات به دست نیامده است و این خود به دلیل ماهیت غیر شبیه بودن این گونه از روش درگیری در دنیای معاصر است.
باید دانست که بدیع و ابتکاری بودن روش درگیری از شروط اساسی موفقیت عملیات در جنگ نامتقارن و نامتشابه می باشد.

اگر بپذیریم که استراتژی عبارت است از راه و روش دور اندیشانه ای برای بکار گیری بهتر و عالی تر؛ منابع انسانی و غیر انسانی درجهت رسیدن به اهداف نظامی ،با کمترین اصطکاک و هدر رفت منابع مادی و معنوی، پس باید بیندیشیم که در سراسر صحنه درگیری؛ سریع ترین و کم هزینه ترین و آسان ترین راه رسیدن به اهداف نظامی از پیش تعیین شده چیست؟
همان طورکه سان تزو گفته سرعت جوهره جنگ است و نیز فریب اساس جنگ را تشکیل میدهد.

منطقی برای نامتقارن درگیر شدن

از آنجایی که شکاف تکنولوژیکی و تکنیکی بین ارتش ایالات متحده و هم پیمانانش با دیگر کشورها مشهود و فزاینده است چاره ای جز استفاده از روش های نامتعارف و نامتقارن برای کشورهای طرف دیگر مخاصمه نمی گذارد چرا که شکست در جنگی که یک طرف آن ایالات متحده باشد به معنی از دست دادن همه چیز از جمله استقلال برای کشور کوچکتر و ضعیف تر می باشد.
در چنین جنگی ،کشور بزرگی مثل ایالات متحده که درخاک خود نمی جنگد فقط تعداد تلفات انسانی و هزینه های تجهیزاتی و لجستیکی و همچنین هزینه های اطلاعاتی و خراب شدن وجهه اش در بین کشورها بین الملل برایش مطرح است.

مثال جنگ ویتنام به راحتی در لایه لایه و زیر لایه های خود نشان دهنده ی این مهم است.

از آنجایی که شکاف بین ارتش ایالات متحده و ارتش سایر کشورها چه از لحاظ کیفی و چه به لحاظ کمی؛ در نیروی انسانی و امکانات لجستیکی رو به فزونی است توصل به روشها و تاکتیک های غیر متقارن و نامتشابه چیزی غیر قابل پیش بینی نیست .
البته باید توجه داشت که ایالات متحده چه به طور مستقیم و غیر مستقیم،با پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی و همچنین استخدام ارتش های خصوصی و همچنین مزدوران و جنگ سالاران، خود نیز در سطوح دیگر به شکل نامتقأرن و نامتعارف در منازعات بین الملل و منطقه ای دخالت میکند.

نخستین بار رسماً مفهوم جنگ نامتقارن در گزارش بررسی دفاعی چهارسالانه(Q.D.R) ایالات متحده در سال ۱۹۹۷ میلادی مورد استفاده قرار گرفت و دانشگاه پدافند ملی این کشورNDU در برآورد استراتژیک سالیانه خود در سال ۱۹۹۸ میلادی یک فصل کامل را به تهدیدات نامتقارن اختصاص داد.

از آن زمان به بعد، ادبیات مربوط به موضوع جنگ نامتقارن در دنیا روبه فزونی گذاشت .

ستاد مشترک ارتش ایالات متحده جنگ نامتقارن را به کارگیری رویکردهای غیرقابل پیش بینی یا غیرمتعارف برای خنثی نمودن یا تضعیف قوای دشمن و در عین حال بهره برداری از نقاط آسیب پذیر او از طریق فناوری های غیرقابل انتظار یا روش های مبتکرانه معرفی نموده و به موازات این مباحث پروژه” قرن جدید آمریکا” توسط نئو محافظه کاران این کشور در دستور کار قرار گرفت.

براساس پروژه قرن جدید ایالات متحده، استقرار نظم امپراتوری در سراسر جهان توسط ایالات متحده آمریکا و اشاعه فرهنگ، سیاست و اقتصاد آمریکا امری ضروری و اجتناب ناپذیر در جهت منافع ملی “تنها ابرقدرت باقیمانده در جهان ” بعد از جنگ سرد میشود.

از این رو در آغاز هزاره جدید، ایالات متحده می بایست در همه جا حضور داشته باشد و این امر آسیب پذیری هایش را افزایش می دهد و لذا کشورهای ضعیف تر و یا عوامل غیردولتی مخالف ایالات متحده در پی یافتن راه های مبتکرانه برای شناخت نقاط آسیب پذیر ایالات متحده و بهره برداری از آن می باشند؛ که آمریکایی ها چنین رویارویی و مخاصمه ای را جنگ نامتقارن می نامند.
از سوی دیگر چند سالی است که مفهوم” جنگ نامتقارن” در ادبیات دفاعی کشورها مطرح گردیده و دکترین دفاعی و تحول در ساختار سیستم نظامی کشورها براساس آن توضیح و تبیین میشود.
اتخاذ تدابیر دفاعی در هر کشوری وابسته به دکترین دفاعی مناسبی است که در پاسخ به ماهیت تهدیدات آینده تدوین می شود.
مجموعه تحولات پرشتاب کنونی و ورود متغیرهای متعدد در صحنه نظامی و امنیتی نظام بین الملل فرماندهان سطوح بالای نظامی در دنیا را به این جمع بندی رسانده که در حال حاضر تهدیدات امنیتی و نظامی، پیشروی کشورها بیشتر به شکل نامتعارف و نامتشابه خواهد بود.

باید دانست و بیش از پیش توجه داشت که تهدید ها چه از ناحیه ی ایالات متحده و هم پیمانانش برای کشورهای در حال توسعه و کوچکتر و چه از ناحیه ی کشورهای کوچکتر و ضعیف تر برای ایالات متحده با محوریت نامتقارن بودن و نا متشابه بودن آن تهدیدات خواهد بود.
در واقع نامتشابه درگیر شدن خون تازه ای است که در رگ و مورگ های نظام بین الملل و پهنه درگیری دوران معاصر جاری شده و آن را به تسخیر خود در آورده است.

از این رو همانطور که قبلا هم اشاره شد،کشورها لازم است در مواجهه با چنین تهدیدی الگوها و روش های کلاسیک در اداره جنگ را مورد تجدید نظر قرار دهند و با در نظرگرفتن ویژگی های ارتش دیگر کشورها و تحولات پیرامونی آن کشور ها (کشورهای هدف)، به اتخاذ تدابیر جدید دفاعی اقدام نموده که این تدابیر در قالب مفهوم نبرد نامتقارن مورد توجه قرار می گیرد.(اژدر،حسین،ماهیت جنگ نامتقارن،خبرگزاری فارس،١٣٨۶)

همانطور که قبلا هم اشاره شد، نگاهی به متون کلاسیک روش جنگ و نیز مقایسه آنها با تعاریف جدید میتواند دردوران کنونی راه گشا باشد.
باید توجه داشت که :
از زمان سان تزو که تاکید داشت و می گفت:”همه ی جنگ ها مبتنی بر فریب است” تا بی.اچ.لیدل هارت که به اندیشه ی “رهیافت غیر مستقیم ” می اندیشید؛ تا منطق معما گونه ی “ادوارد لوتوواک”، متفکران استراتژیست ؛عقلانیت اجتناب از قدرت دشمن و تحقیق و پژوهش پیرامون نقاط ضعف و تهاجم به آنها را مورد تاکید قرار داده اند.
(عدم تقارن و جنگ های نامتقارن؛استیو متز،مترجم رضا کلهر،سیاست دفاعی ،١٣٨٠)

باید جدا توجه داشت که:
در طی تمام درگیری های مسلحانه تاریخ که یک طرف بنابر شواهد، قوی تر بوده و برتری لجستیکی مشهودی نسبت به طرف دیگر دارد در اغلب مواقع، اجتناب از نقاط قوت طرف قوی تر باعث کاهش تاثیر شکست شده و یا حتی منجر به پیروزی برای طرف ضعیف تر شده است؛ که در واقع این مهم با تکیه بر تهاجم بر نقاط ضعف دشمن مهاجم بدست آمده است.

از شکست داریوش توسط چریک های” سکائی” تا انقلاب ایالات متحده امریکا و همین طور اخراج ناپلئون توسط اسپانیایی ها تا جنگ آزادی بخش در الجزایر و زیمباوه،ویتنام و دیگر مستعمرات در قرن بیستم همه جنگیدن به روش نامتشابه را سرلوحه کار خود قرار داده بودند چرا که توانایی مقابله با تجهیزات برتر طرف مقابل را نداشتند.

خفیف و شدید بودن عدم تقارن در جنگ

باید توجه داشت که اگر عدم تقارن را بتوان به دو بخش؛ “عدم تقارن خفیف” و “عدم تقارن شدید” دسته بندی کرد موارد بالا یعنی تاکید بر نقاط ضعف و نیز اجتناب از نقاط قوت دشمن در نمونه ی “عدم تقارن خفیف “جای خواهد گرفت.

همچنین باید تاکید داشت که اکثرا عدم تقارن های شدید در دسته قوی تر جنگ و با استفاده از تکنولوژی های برتر و نیز روش های جدید فرماندهی و کنترل و همچنین اطلاعات نظامی برتر؛ و نیز سرعت دسترسی به موارد مذکور ،برای هر چه زوتر به سرانجام رساندن جنگ و بدست آوردن مطلوب ترین نتیجه در متن نبرد و نیز کاهش حد اکثری تلفات در جبهه ی خودی و دیگری و در نهایت تاثیر محور تر کردن بیشتر عملیات ها خواهد بود.

در واقع استفاده از بمب ها و راکت های هوا سوز برای سوزاندن اکسیژن موجود در پناهگاه های زیر زمینی یک چریک افغان در جنگ افغانستان از سوی نیروهای امریکایی و هم پیمانانشان باعث ایجاد عدم تقارن شدید در جنگ افغانستان میشده و به همین شکل استفاده از تله های سنتی و غیر قابل پیش بینی بر سر راه کاروان نظامیان امریکایی و متحدانشان و در نتیجه گرفتن تلفات و اسیران باعث ایجاد عدم تقارن خفیف در آن جنگ شده است.

همان طور که مطرح شد “عدم تقارن شدید “در دوران کنونی با استفاده از تکنولوژی های غیر قابل دست رس برای کشور های ضعیف از طرف قدرت های بزرگ نظامی ممکن است و به همان سان “عدم تقارن ضعیف” با استفاده از روشها و تاکتیک ها و استراتژی ها بدیع و ارزان قیمت و تاثیر محور تر ،برای کشور های ضعیف امکان پذیر است.

توافقی برای تعریف و جایگاه راهبرد (استراتژی) در جنگ نامتقارن

اگر بپذیریم که استراتژی عبارت است از پیدا کردن و یافتن بهترین و جامعترین راه و روش برای هدایت ،به کار گیری،کنترل و اجرای خواست ها و نیازهای نظامی و غیر نظامی به وسیله ی منابع انسانی و غیر انسانی که برای رسیدن به حداکثر اهداف مورد رقابت با دشمن است، پس باید ببینیم که در سراسر صحنه بکارگیری منابع یا زور برای دستیابی به اهداف چه سطوحی از تصمیم گیری و اقدام هدایتی را می توان از هم تشخیص داد.(ح.اژدر،استراتژی های نظامی،١٣٨۶،باشگاه اندیشه)

برای هرچه کابردی تر کردن یک راهبرد باید سطوح مختلف تصمیم گیری برای رسیدن به اهداف استراتژیک نظامی را مشخص و معین نمود تا شاید نبردی ظفرمندانه را بتوان پی ریزی نمود.
با این حال این سطوح همان سطوح مختلف استراتژی هستند که در عین حال پراستفاده ترین تقسیم بندی از آن نیز می باشد.
در این باره محققین مختلف تقسیم بندی های متفاوتی را ارائه کرده اند که در عمل اغلب این سطوح با یکدیگر همپوشانی دارند و حتی مشترک هستند تا جایی که در برخی کشورها کمتر می توان حد تمایزی میان این سطوح استراتژیک برشمرد.
در مجموع سه سطح مشترک مورد توافق بین اندیشمندان این عرصه را میتوان به این شکل مشخص نمود که شامل، جوهره ی اصلی استراتژی را در عملیات و نیز تصمیم و اقدام هدایتی است که بیشتر در مورد نحوه ترکیب رزم و مانور کاربرد دارد.
بسته به این که رزم و مانور را چگونه ترکیب کنیم سبک های نبرد متفاوتی خواهیم داشت .
می توان تأکید کرد که سبک نبرد طی ترکیب بالا ،بین دو کرانه فرسایش حداکثری و مانور نسبی حداکثری قرار می گیرد.

فرسایش حداکثرجنگ انهدامی(عملیات واقعی)
مانور نسبی حداکثرجنگ اخلالی(نبرد ایضایی)

فرسایش و مانور نسبی در نبرد نامتقارن

به کارگیری توان در برابر توان از الزامات فرسایش است و فرسایش فرآیندی شبه فیزیکی است به گونه ای که تناسب های ثابت بر رابطه ی بین تلاش های صرف شده و نتایج حاصله حاکم است.
نقطه ی شروع مانور دقیقاً اجتناب از نقطه قوت دشمن و به کارگیری برخی از توانایی های گزینش شده در مقابل ابعاد شناخته شده روانی یا فیزیکی ضعف های دشمن خواهد بود و البته باید دانست که مانور نسبی هیچ گونه نتیجه ای را تضمین نمی کند و ممکن است به طور کامل به شکست بینجامد.(lutwake,175)

و درواقع به دلیل همین عدم تناسب بین مانور و فرسایش است که روش های مانور نسبی، برای طرفی که از نظر منابع و لجستیک ضعیف تر است و به سادگی نمی تواند به وسیله روش فرسایش پیروز شود،استفاده از روش های مانور نسبی و موازی و ایضایی، انتخابی غیر قابل اجتناب است.
اما اگر روش های مانور نسبی، امکان کسب نتایج بیشتری را در مقایسه با روش فرسایشی فراهم کند به این ترتیب هم خطر شکست آن بیشتر است (در واقع دارای ریسک پذیری بالایی است و بیشتر در مواقع اضطراری یا مواقعی که عملیات اصلی از اهمیت بالایی برخوردار است به کار برده میشود) (حسینی، ۱۲۸)
باید توجه داشت که “روش فرسایش “به دلیل طولانی بودن عملیات دارای پیروزی های پرارزش و شکست های تدریجی و تحمل پذیر است.
البته باید توجه داشت که هرچقدر که در نبرد های کلاسیک روشهای فرسایشی بسیار پرخطر و پر تلفات است در روشهای نامتقارن درگیری استراتژی های فرسایشی از اهمیت بالایی برخوردار است و برای طرف ضعیف تر معدنی از ذخایر فرصت برای نامتقارن کردن صحنه درگیری است.

درزمینه ی اتخاذ “سبک عملیات فرسایشی از سوی نیروی قویتر در جنگ متقارن” اتکای فزاینده قدرت بزرگترنظامی بر قدرت آتش خواهد بود ،به گونه ای که مانور و انعطاف پذیری در این گونه عملیات ها قربانی می گردد و پیروزی زمانی حاصل می شود که میزان انهدام برای مجبورکردن دشمن کوچکتر به عقب نشینی یا تسلیم شدن او کافی باشد و یا از نظر تئوری عمده قوای دشمن توسط قدرت آتش بالا منهدم شده باشد.
بنابراین داشتن انتظار پیروزی در این سبک از جنگ، بدونه داشتن قدرت آتش برتر برای قدرت بزرگتر انتظاری بیهوده است.
از نمونه های قابل ذکر جنگ یا سبک فرسایشی می توان به جنگ سنگرها در جنگ جهانی اول که بسیاری از رزم های آن به صورت درگیری های بسیار متقارن میان نیروهای توپخانه بود اشاره نمود. (۹۳lutwak)

این در حالی است که در سبک مانور نسبی و شیوه جنگ اخلالی، توان زدایی ساختارها و نیروهای دشمن به طریق کاملاً متفاوتی پیگیری می شود و به جای انهدام تراکمی از إیجاد یا بهره برداری از اختلال سیستمی استفاده می شود.
نتایج حاصله از مانور نسبی به دقت در شناسایی ضعف های دشمن، ایجاد غافلگیری، سرعت، دقت اقدام و… بستگی دارد.
ترکیبی از غافلگیری و سرعت در جنگ به سبک مانور نسبی و اخلالی ،پیش شرط موفقیت است زیرا دشمنی که فرصت واکنش نشان دادن داشته باشد می تواند آن ضعف ها را در برابر حملات تقویت کند. (حسینی، ۱۳۰)
از این روست که با مراجعه به اندیشه های استراتژیست های کهن می توان مصادیق متعددی برای گزاره های فوق یافت. برای مثال سون تزو در کتاب هنر جنگ با اشاره به تاثیر و اهمیت سرعت در جنگ آن را جوهره جنگ دانسته و فرمانده أی را که در جنگ به فریب متوسل نشود پیروز میدان نمی داند.(ح.اژدر،مقدمه أی بر هنر جنگ اثر سان تزو،١٣٩٠،اندیشکده روابط بین الملل)

سان تزو به غافلگیری اشاره نموده و می گوید:
وقتی با دشمن روبه رو شدی او را به دام بینداز، گیج کن و ناگهان به او حمله کن و وقتی دشمن خود را جمع و جور کرد و آماده مواجهه شد و زمانی که او قوی است از او بپرهیز. (غراباق زندی، ۶۷)

کلاوزویتس در خصوص اهمیت عامل روحیه در کتاب معروفش با عنوان “درباره جنگ” می گوید:

نباید جنگ را یک خون ریزی و کشتار دوطرفه میان خود و دشمن فرض کنیم که انهدام روحیه دشمن از کشتن سربازانش مؤثرتر است.(اژدر،حسین،کلازویتس و رساله جنگ،اندیشه کده روابط بین الملل،١٣٩١)

درنهایت
با توجه به مطالبی که در فوق ذکر شد باید توجه داشت که تهدیدات نامتقارن و نامتعارف از نوعی هستند که گفته می شود که در نقاط حساس کشور رخ میدهند و درحالت عادی به چشم نمی آیند و در واقع به آن ها توجهی چندانی نمی شود و مهمتر از همه اینکه معمولا آن نقاط از آمادگی محدودی برای مقابله با تهدید برخوردار هستند و در نهایت از سوی دشمن مورد هجوم قرار میگیرند.
موسسه ی رند(rand) در تعریف دیگری از تهدید نامتقارن آورده است که :
هر تهدیدی که نامتناسب باشد، از قبیل خطر حمله یک گروه کوچک به یک کشور بزرگ یا حمله چند تن از افراد که هزاران نفر را می کشند به عنوان یک تهدید نامتقارن توصیف می شود.pinder))

همچنین باید دانست که جنگ نامتقارن، فعالیت های جنگی با اهدافی که کم و بیش به آسانی تعیین گردیده اند و معمولاً شامل شمار کمتری از عوامل یا نیروهای شرکت کننده هستند که از تاکتیک های نامتعارفی سود می جویند و اغلب تأثیرات عظیمی (نظامی یا سیاسی) نسبت به میزان نیروی به کار گرفته شده دارند. (brein)(معناکاوی جنگ نامتقارن،کلهر)

منبع: روابط بین الملل

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *