بسم الله الرحمن الرحیم
هُنر ؛ بازخوانی فرهنگ و تمدُّن ؟
معانیی که برای هُنر در فرهنگ های لغت آورده شده ، شامل ؛ صنعت ، فن ، کارِنمایان و برجسته است . و امّا ؛ اگر بخواهیم برای این معانیِ به ظاهر ساده تعریفی داشته باشیم ، با مشکل بزرگی روبرو خواهیم بود ؟! چرا که ، هر تعریفی بایستی انتظاراتِ مخاطب را در حداقل ممکن برآورده سازد و ضمن اینکه از شمولیّت و جامعیّت لازم برخوردار بوده و نشان دهد ، از طرفی حدود و حیطۀ مشخّصی را نیز بیان نماید .
در توجّه به این نکتۀ اساسی است که در ارائۀ تعریفی از هُنر با مشکل برمی خوریم ، چرا که ؛ اوّلاً ، مقولۀ هُنر ، یک مقولۀ ناهمگن است و دوّم اینکه ، دیدگاهها و نظراتی که تاکنون مطرح شده اند از شمولیّت بسیار گسترده ای برخوردار هستند .
با توجه به معانی و مطالب مذکور ؛ هُنر ، از جهان پدیدارها و از مخلوقات و و از جهان اُبژه صحبت می کند ، چون در زمان و مکان واقع و قابل تشخیص هستند ، لایه ای است در فنومن و مطمئنّاً دارای پیامی و انعکاسی است از دلِ تاریخ برای حال و آیندۀ بشر ؟ و تدوینی مجدد از وضعیّت حال به آیندگان ، ظاهری است قابل مطالعه ، تا عمق وجودی خود را نشان دهد ، و به قول کانت ؛ « نومن » آزاد از زمان و مکان و اندیشه ها و بنیادِ « فنومن » است . » و از سوبژه و در عالم ذهن و خیال است . به عبارتی و در مَثَل هُنر یک روی سکّه ای است که روی دیگر و مستتر آن را فرهنگ ، تاریخ و اجتماع انسانی در موقعیبت های مختلف تشکیل می دهد و به همین خاطر متناسب با فرهنگ ، تاریخ ، مذهب و ایدۀ انسانها ، نمودهای متفاوتی دارد . به عبارتی ، هُنر ؛ مرتبط و خبر از اعماق وجودیِ شخص و شخصیّت و نبوغ ملّیِ ملّتی و اُمّتی ، می دهد . وقتی نبوغ فردی و جمعی به حدِّ کمال برسد و در عالی ترین شکل قرار گیرد ، حالت زایشی پیدا می کند و می آفریند و زنجیرهای نامرعیِ بسته شده بر دست و پای فرد و جمع را پاره و آزاد می شود و خودش را از خیال و ذهن ، به عین و محسوس می رساند ، آبجکتیوی که تبدیل به سابجکتیو شده و نمایان می شود . با توجه و همین توجیه است که هُنر ارتباط تنگاتنگی با تمدُّنِ بشری دارد . تمدن ، رویۀ دیگر و نمادین فرهنگ است و راهنمای ما در تعمُّق ، تدَّبُّر و حتّی دیدن و لمس کردنِ هزارتوی فرهنگ است .
سؤالی که پاسخ آن ، روشنایی بخش خواهد بود ، این است ؛ حال که تمدن بعنوان نمود و معِّرف فرهنگ است ، در چه اشکال و الگوهایی خود را نشان می دهد . تمدّن را اگر در موضوعات بشری خلاصه کنیم ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ به عبارتی سرفصلهای تحقیقی تمدُّن و هُنر چه چیزها و در کدامین محورها تجمیع یافته اند ؟ آیا فلسفه می تواند به این سؤالات پاسخ گوید ؟ درحالی که کار و وظیفۀ اصلی فلسفه و فیلسوف ایجاد سؤال است . با این همه ، چاره ای جز کمک گرفتن از فلسفه نخواهیم داشت . در اینجا ؛ فلسفۀ هُنر ، مفهوم و اهمیّت خود را نشان می دهد . فلسفۀ هُنر به تبیین چیستی هُنر و مبانی نظری و فلسفیِ آن می پردازد ، هرچند در معنایی نبایستی معادل الهیّات دانسته شود ، ولی بشدّت و در معنای عامِ خود از الهیّات تأثیر می پذیرد ، و بنظر می رسد تفکیک آن نتیجۀ دلخواهی نداده و نخواهد داد و فقط به هُنر اسلامی – دینی و هُنر غیر دینی و سکولار منجر شده و بین آن دو را عمیق تر خواهد ساخت .
فلسفۀ هُنر ، در بیان هدف هُنر به چیستی و مبانی نظری و فلسفیِ آن و به عبارتی درست تر به تبیین مبادی و مبانیِ غیر هُنری هنر می پردازد ، تا بتواند هدف هُنر را به تمثیل بیان کند و کمک به تفاهم زیست اجتماعی و انسانی بشری کمک نماید و در این صورت است که تمسّک به هُنر ، ذهن مخاطب را به هدف والای خلقت ، یعنی ایجاد و ارتباط در مثلّث حیاطیِ «انسان» ، «جهان» و «زمان» در مسیر گردیدن الهی ، متوجه نماید . در غیر این صورت بازیچه ای است در تبیین تسلسل علل و به نیهیلیسم خواهد انجامید . بنابراین ؛ می توان گفت ، هُنر که نمود ، برآیند و گسترده ترین ساختار هویتِ فرهنگ بشری است ، در الگوها و نمودهای مختلفی خود را نشان می دهد ، عبارتند از ؛ ۱- الگوهای رفتاری ، ۲- الگوهای عاطفی ، ۳- الگوهای اعتقادی ، ۴- تکنولوژی . جمع همۀ این الگوها و در پیوند با همدیگر ، انسجامی در سطوح فردی و جمعی ایجاد هوشیاری کرده و در قالب هُنر خود را نشان می دهد و در طی زمان و مکان تغییر و اشکال مختلفی پیدا می کند . و در همین دیدگاه است که بایستی پذیرفت ، تمدُّنها و فرهنگها از همدیگر تأثیر می پذیرند و در وضعیّت کنونی می توان اذعان نمود که تمدنهای فعلی بشری از الگوی فرهنگی متأثّر از مدرنیتۀ حاکم در غرب تأثیر پذیرفته اند . بنابراین نیاز به بازخوانی تعاریف و وظایف هُنر و فرهنگ ، بشدّت احساس می شود . فلذا ، نگرش ها در این تعاریف بایستی هماهنگ و همگام باشند ، این نگرشها عبارتند از :
۱- نگرش علمی محض عبارتست از تماس مستقیم با واقعیّات به وسیلۀ حواس صورت می گیرد . کار حواس فقط ارتباط با محسوسات است که با عوامل محیط و مدیریّت مغز آدمی ، کمیّت وکیفیّت آن ارتباط معیّن می گردد و اما اینکه محصول ارتباط صحیح است یا خطاست ، مربوط به نیروی مغزی است که قضیه می سازد . این نیرو ، گاهی عقل نامیده می شود و گاهی قدرت تطبیقِ دریافت با واقعیّت . به همین خاطر است که هُنر را نمی توان در قواره های علمی محض خلاصه کرد ، چون هُنر را نمی توان مثل علم ریاضی در قالب فرمول ارائه و تعریف کرد . مبنای هُنر ، تخیّل و عنصر خیال در آن نهفته است و بین صورت و محتوا نمی توان تفکیکی قائل شد . ولی ، به قول هیوم ؛ آنچه مربوط به هُنر اشت در احساساتِ ما نهفته است ، نه در ماهیّت آن .
۲- بینش های نظری ؛ هر یک از رشته های علوم روشنایی ها دارند و تاریکی هایی و نیمه روشنایی ها ، آن قسمت از مسائل علمی که در حال نیمه روشنایی است ، مسائل نظری علوم را تشکیل می دهند ؛ مانند اینکه ، آیا الکترون ها موجند یا جرم ؟ این مسئله در فیزیک امروز به حالت نظری وجود دارد ، یعنی نه موج محض بودن الکترون ها صد در صد روشن شده و نه جِرم محض بودن آنها . هُنر را در این نگره می توان به آن بخشِ روشن تشبیه کرد که معرّف لایه های ناشناختۀ یک فرهنگ است ، به مثابه تکیه گاهی جهت رسیدن به حقایق داشت . فلذا ، هُنر کمک کار انسان در آگاهی یافتن و ورود به مبادیِ اوّلیه و کمک به ارتباط دادن ذهن آدمی با هستی و آفرینش و آفریننده و در نهایت کمک به شناخت «باید»ها و «شاید»های انسان و واقعیت کلِ هستی را تشکیل می دهند .
۳- ایده ها یک از پایه های رفتاری ، عاطفی و اعتقادی هُنر و تمدن هستند ، و از آن هنگام می توانند الگوی مناسب خود برای عواطف و … به وجود بیاورند که ، مبدل به عناصر پایدار فرهنگ یک جامعه گشته ، حیات مردم آن جامعه را رنگ آمیزی نمایند . مثل ایدۀ آزادی و آزادگی که توسّط امام حسین(ع) الگوسازی و رنگ آمیزی شده و تبدیل به فرهنگ اصیل ایرانی – اسلامی شده است . در مقابل تعریفی که جوامع سکولار سعی در الگوسازی به شیوۀ لودگی می شود و یا ایدۀ حقوق بشر و … که رفتارها و عواطف ما را شکل می دهند و در قوانین ما تأثیر می گذارند ، یکی از پایه های تمدنی فعلی را تشکیل می دهند .
۴- مذهب که چهارچوبهای اعتقادی و باورهای ما را شکل می دهند و باید کوشش خود را روی عواطف و عقاید متمرکز نماید و نخستین و ضروری ترین وظیفۀ آن مهار تکنولوژی به سود حیات انسانهااست ، مذهب پایه ای است که در شکل دهی آثار هنری و در مفهوم بخشی آن نقش محوری دارد . تعریف کنندۀ «ذوق همگانیِ» هیوم و «ذوق مشترکِ» کانت است که ارتباطی خلّاقانه بین هُنرمند و مخاطب را زیبا و لذّت بخش می نماید که هنر را از حالت طبیعیِ محض خارج و با برخوردِ نقّادانه (CRITICAL) آن را فعّال نگه می دارد . در همین دیدگاه است که هنر؛ عواطف پاک انسانی را زیبا می سازد و قابل لمس و در منطقۀ داوری قرار می دهد . مثل اشکال هندسی در معماری و بخصوص معماری اماکن مذهبی ، در این دیدگاه است که هنر جنبه تکلیفی و در مسیر هدف اعلای حیات دارد .
۵- تکنولوژی ؛ یک پدیدۀ مجرّد از قوانین حقوقی و اخلاقی خاص به کار نمی افتد . ما از آغاز گسترش پدیدۀ تکنولوژی شاهد تغییرات فراوانی در حقوق و اخلاقیات و بلکه در فرهنگ به معنای عمومی آن هستیم . تکنولوژی بخصوص از زمان ظهور صنعت چاپ ، شتابان حامل فرهنگ و ارزش های غیر دینی و سکولارِ غربی شده است و از روزی که صنعت دیداری ، رسانه ای ، الکترونیکی و رایانه ای وارد صحنه شده اند عفونت کوچۀ «تین پن» اِپی دمیک شده است . و چون با ذوق ، احساس ، جذّابیّت و تخیّل انسانی سرو کار دارد ، هنر را ماهیّتاً مورد تهدید قرار داده و از وظیفۀ اصلی آن خارج ساخته و می سازد ؟ چون ؛ تجاری سازی در اولویّت اوّل و در رأس همۀ امور جهان سکولار و مادی محاسبه می شود !؟ گفته می شود ؛ سود جهانی تجارتِ پورنوگرافی در سال ۲۰۰۶ حدود ۹۷ میلیارد دلار ( سود چین و آمریکا از این درآمد به ترتیب ۲۷ و ۱۳ میلیارد دلار ) بوده است ، رقم درستی بنظر نمی رسد ؛ اوّلاً ، زیر زمینی است و در ثانی ، بستگی به قوانین و تعریف کشورها از پورنوگرافی دارد . بسیار جالب است بدانیم هشت درصد از فعالیّت های تجاری آمریکا در اینترنت افزون بر ۱۸ میلیارد دلار از فروش فیلم های پورنو ویدئویی و لوازم جنسی به دست می آید . خانم «جولیا گاش» از اعضای حزب لیبرال دموکرات بریتانیا و طراح صنعت سکس و پورنو در سخنرانی خود در سپتامبر ۲۰۰۲ در خصوص ضرورت به رسمیت شناختن فعالیت های پورنوگرافی ، می گوید : «زنان ۷۲ درصدِ مشتریانِ من هستند ، مشکل من افراد ۱۸ سال به پایین است ، من طبق قانون نمی توانم به آنها خدمت کنم ، چرا باید از تماشا و انجام سکس محروم باشند ؟ جالب است بدانیم ؛ ۴/۲ میلیون وب سایتِ هرزه نگاری در اینترنت وجود دارد ، تعداد ۱۰۰ هزار وب سایتِ سوء استفاده از کودکان را تبلیغ می کنند ، در اینترنت تعداد ۷۰ درصد نوجوانان به صورت تصادفی با مطالب جنسی روبه رو می شوند . در جامعۀ ایران ما ؛ از یک سرویس دهندۀ سایت های ایرانی ۴۰ گیگابایت محتوای مستهجن به دست آمده ، که فقط ۲۰ گیگابایت آن ۸۰۰ هزار عکس و تصویر را در بر می گیرد . تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات که هنر را آلوده و به ابتذال کشانیده ، کار خود را بر دو زمینۀ هُنریِ ؛ احساس ، عواطف ، لذّات و تخیّل انسانها گذاشته و سعی در زیبا جلوه دادن آن می کند ، چرا که بزرگانی چون «جان استوارت میل» در غرب ، سعادت و لذّت را یکی می دانند . و از سویی هُنر را در خدمتِ تجارت ، سودآوری و اقتصادی درآورده و فرهنگ مصرف گرایی را ترویج می کنند . البته ، اندیشمندانی چون «نیچه» در ظرف زمانی که در آن می زیستند ، هنر را همچون قدرت ، زینت بخش و منجی انسانها از پوچ انگاریِ راسیونالیستی ذکر کرده اند که ، نگاهی بسیار متقن است و خواهد بود .
با توجه به همۀ موارد مسطور است که لزوم تفکیک هنر ضروری است ؛ اندیشمندان ، هنر را به هُنر «پیرو» و هُنرِ «پیشرو» تقسیم کرده اند : هُنر و هنرمند پیرو ؛ دنباله رو مردم است ، کاری با آرمان ها و هدف های اعلای حیات ندارند . به عبارتی دُچار روزمرگی شده و به جای نشان دادن راهکار بر توجیه واقعیات می پردازد و صامت است . ولی هُنر پیشرو ؛ با استخراج حقایق ناب از واقعیات ، آنها را تصفیه کرده و در مجرای «حیات معقول» صیقل ، جذّاب و گیرا کرده و راهنمای مردم به سمت جایگاه انسانی و الهی خود می کند . هُنر پیشرو و مسئولانه و مسئول پرور و وادار به تفکر می کند تا زندگی را معنی دار کند . در نگاهی به همین تقسیم بندی است که هنر در مفهوم الهی – اسلامی و غیر الهی ، سکولار و غربی آن ، نیاز به واکاوی و ریشه یابی است تا پیشرو و واپس گرا بودن هرکدام روشن شود ؟
هُنر اسلامی ؛ در بطنِ جهت گیری های معنایی خود دل در گرو انکشافِ حقیقتِ قدسی دارد و از این رهگذر است که ذات خویشتن را نشان می دهد . هنر اسلامی از آنجا که از هر گونه «فُرم گرایی صوری مدار» گریزان است، محتوا گرایی بی حد و حصری را برای خود برمی گزیند که در حیطۀ آن «فرم» تنها شکل عرضه است نه سیرت تعیین کنندۀ هستی معنوی . در این دیدگاه است که هنر از شیء گونگی رها می شود و فطرت انسانی و حقیقت را نمایندگی می کند . حقیقت در اسلام ، هر آن چیزی است که به توحید و اصول دین ختم شود . بنابراین هنر اسلامی نه فقط در عرصه عرفان و تجربه دینی بلکه در حیطۀ شریعت نیز موضوعیت دارد و قائل به انفکاک میان این دو نیست .
هنر سکولار و غربی ؛ از اصلِ «هنر برای هنر» پیروی می کند . هنر در این دیدگاه بدیهی ترین شکل یک «تفننِ فردی» و شکل فرعی هنر است . بدین معنا که اثر هنری برای اثر گذاری در مخاطب شکل نمی گیرد ! بلکه ، هدف صرفاً مصوّر شدن ذهنیّت خالق اثر است . و منشعب از فلسفۀ «اندیویدوالیستی» و انفرادی ،کُنش هنری رُخ عیان می کند . در اینجا «هنر عرفانی» که منبعث از عوالم ذهن خالق اثر است ، موضوعیّتی ندارد چرا که در عین فردی بودن بیانگر وفاقِ برآمده از یک «وجدان جمعی» و یک «شعورِ آگاهانه مذهبی» است . هنر سکولار و غربی که برآمده از فرهنگِ سکولار است که می گوید : «اکنون که خدایان نیستند ، زندگی چه معنا و مفهومی دارد و کدامین شیوۀ زیستن برای انسان عاقل بیشترین ارزش را داراست ؟» ، از دل همین دیدگاه است که فرهنگ بعنوان بُن مایه تولید هنری ، در هیبت «کالا» نمود یافته است و نمی توان پنهان کرد که در پسِ هر تولید کالای فرهنگی ، جدای از انگیزۀ فرهنگی ، انگیزۀ قدرتمند و جذّابِ «اقتصادی» نیز نهفته است . در حالی که :
کمال هُنر در فرهنگ اسلامی ؛ بازگشت به طبیعت و خلقت بشری است ، یعنی باقی ماندن به صورت هُنر ، به طور خلاصه ، هنر ، آموزش طبیعت است . بنابراین ؛ در وسیعترین معنای کلمه ، هنر همان تمدن است . زیرا که تمدّن چیزی به غیر از هدفگیریِ لاینقطع به سوی کمالاتِ عمدۀ انسانی – الهی نیست ، انسانها برای آگاهی و هوشیاری در گردیدن های الهی به وجود هنر نیازمندند .
والسلام
۵/۹/۱۳۸۹ – ذوالفقار صادقی
مآخذ :
۱- وایتهد ، آلفرد نورث ؛ سرگذشت اندیشه ها ، ترجمه : عبدالرحیم گواهی ، با توضیحاتی از علّامه محمدتقی جعفری ، چاپ ۱۳۷۶ .
۲- جعفری ، علّامه محمدتقی ؛ فلسفه از دیدگاه اسلام .
۳- نوروزی ، سجّاد ؛ فلسفۀ هنر و فرهنگِ غرب ، روزنامه جمهوری اسلامی ، ۲۳ تیر ۱۳۸۷ .
۴- نبوغ و جنون در فلسفۀ هنرِ شوپنهاور ؛ روزنامه شرق ، شماره ۳۱۱ .
۵- دورانت ، ویل و آریل ؛ تفسیرهای زندگی ، ترجمه : ابراهیم مشعری ، چاپ ۱۳۸۵ .
۶- بیلیس ، جان و اسمیت ، استیو ؛ جهانی شدن سیاست ( روابط بین الملل در عصر نوین ) جلد۲ ، ترجمه : ابوالقاسم راه چمنی و دیگران . چاپ ۱۳۸۳ – مقاله مربوط به سیمون مُردن .
۷- هاشم نژاد ، حسسین ؛ فلسفۀ هنر از منظر فیلسوفان بزرگِ اسلامی – فصلنامۀ قبسات شماره ۳۹ .
۸- حسینی ، سیّدمنیرالدین ؛ هنر از دیدگاه اسلام و شریعت .
۹- حیاتی ، حمید ؛ درآمدی بر فلسفه هنر ، ۱۳۸۷ .
۱۰- جوان ، روزنامه ؛ شماره ۳۲۴۸ به تاریخ ۲۸مهر۱۳۸۹ .
۱۱- عمید ، حسن ؛ فرهنگ لغت .