فلسفه وجودی هر پدیدهای ربط وثیقی با تاریخ آن موضوعیت پیدا میکند و به همین خاطر است که سخن گفتن از فلسفه نیز بدون توجه به ریشههای پیدایی آن ابتر خواهد بود و در همین منظر است که آغاز حکمت را مشرق زمین دانستهاند و غربیها برای ساخت تمدن خود، بُنمایههای فلسفی خود را از ایران، مصر، سوریه، کلده و هندوستان اخذ، پرورش و در طول تاریخ بر آن انباشتهاند. فلسفه را اگر در اندیشیدن برای پالایی زیست انسانی معنی کنیم، به قول «پوپر»؛ «ساده دلانه است که بپنداریم پس از فروپاشی نازیسم در آلمان[، فاشیسم در ایتالیا] و فروریزی کمونیسم در مامشهرِ آن روسیه، اندیشه توتالیتر سپری شده است. روان بسیاری از ما به زهر این اندیشه آلوده است که اگر مجال جلوهگری یابد زندگی انسانی، چون پیش، در دوزخ میگذرد.» همانطوری که در شکل آپارتاید در آفریقای جنوبی و یا بعثی در عراق و رژیم صهیونیستی با شعار دموکراسی خواهی در فلسطین، شاهدش هستیم. همین نمونهها و فلسفیدن در علت وجودی چنین پدیدههایی میتواند طریق درست اندیشیدن و حقیقت یابی و خداگونه بودن را به ما بیاموزد. این مختصر کلیات و اختصاری است در نگاه اندیشمندانه و برداشتی آزاد از آنچه در دوران خانهنشینی اپیدمی «کرونایی» یافتم، است.
Read More »