الکساندر دوگین و تئوری «بیداری بزرگ»:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

الکساندر دوگین و تئوری «بیداری بزرگ»:

مقدمه:

     کتاب «بیداری بزرگ» در برابر «بازتنظیم بزرگ» نوشته «الکساندر دوگین» از ئتوریسین‌های بزرگ کشور روسیه، با ترجمه و تحلیل آقای ««حمد شکوری راد» و خانم «عاطفه نصیری» به فارسی برگردانیده و به‌وسیله انتشارات «کتاب فردا»ی قُم در سال ۱۴۰۲ منتشر شده است.

     کتاب را می‌توان به سه بخش اساسی و مکمل هم تقسیم کرد، بخش اول مربوط به مترجم و تحلیل‌گر است که با عنوان «فراتر از پیشگفتار» نوشته شده و می‌توان گفت که به لحاظ فکری همسان با نویسنده و در تأیید و تبیین تئوری «دوگین» است بخش دوم متن ترجمه به همراه مصاحبه نویسنده با خبرگزاری «صدای آلمان» است و در آن تئوری مورد بحث تبیین شده است، و بخش سوم  ضمیمه‌ای است که صاحب تئوری در ملاقات و مصاحبه با آیت‌الله «سید محمد مهدی میرباقری» در قُم صورت گرفته است.

 

     این نوشتار نقد و تحلیلی است بر تئوری «الکساندر دوگین» با توجه به جایگاه علمی و مشاورتی که به رئیس جمهور روسیه (پوتین) دارد دارای اهمیت است، مضاف بر آن پرداختن به نظرگاه آیت‌الله میرباقری که دارای  شخصیت حوزوی – دینی از یک طرف و از سویی نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری دارای نقش اثرگذار سیاسی است اهمیت ویژه دارد. تحلیل و نقد مختصری از سه بخش بهم پیوسته با هدف نشان دادن جایگاه و تبیین منافع ملی کشورم در تئوری دوگین تقدیم علاقه‌مندان به مسئله خواهد بود.

واژگان کلیدی:

     الکساندر دوگین، تئوری بیداری بزرگ، بازتنظیم بزرگ، آیت‌الله محمدمهدی میرباقری، تشیع، ارتودکس، یهود، آمریکا، روسیه، احمدی‌نژاد، لیبرالیسم، کمونیسم، ناسیونالیسم، پوپولیسم، چین، شی‌جی‌پینگ، اردوغان، پوتین، ترامپیسم، پاکستان، سیاست، نومینالیسم، گلوبالیسم، بایدن، مدرنیسم، علم، ایدئولوژی، اتحادجماهیر شوروی، پترکبیر، مغول، توران.

الف) آشنایی با «دوگین»، «پوتین» و «میرباقری»:

۱-  الکساندر دوگین:

     متولد ۱۹۶۲، دانشمند علوم سیاسی و صاحب نظریه اوراسیاگرایی که برای عملیاتی سازی آن «حزب اوراسیا» را بنیانگذاری کرد، وی مخالف سرسخت لیبرالیسم و کمونیسم تا حدی که وی را ایدئولوگ ناسیونالیسم روسی و بعضی آن را ایدئولوگ راشیسم نیز می‌نامند. دوگین خود را طرفدار و همراه انقلاب اسلامی ایران ذکر می‌کند، وی مهمترین مشاور رئیس جمهور روسیه (پوتین) است تا جایی که شهیر به راسپوتین پوتین است.

۲- پوتین:

     متولد ۱۹۵۲ و فارغ‌التحصیل حقوق از دانشگاه سن‌پترزبورگ است، به‌مدت ۱۶سال افسر اطلاعاتی در زمان امپراطوری شوروی و  بعد از آن فعال در سازمان اطلاعات فدرال روسیه و در نهایت به ریاست جمهوری روسیه رسید. تحت رهبری وی به سال ۲۰۱۴ شبه‌جزیره کریمه به روسیه ملحق شد و در ۲۰۲۲ به فرمان وی ارتش سرخ به کشور اوکراین حمله‌ور شد، و در سیاست داخلی سازوکارهای دموکراتیک کمرنگ و کشور به سمت اقتدارگرایی سوق یافته است.

۳- آیت‌الله میرباقر:

     آیت‌الله سیدمحمدمیرباقری، دانش آموخته حوزه علمیه قم و عضویت فعال در مجلس خبرگان رهبری است، آیت‌اللهی که بعد از فوت آیت‌الله مصباح یزدی مهمترین شخص در ادامه اندیشه سیاسی وی تا جایی که از وی با عنوان پدر معنوی جبهۀ پایداری یاد می‌شود.

*  جایگاه پوتین در تئوری «بیداری بزرگ» الکساندر دوگین:

      آیت‌الله میرباقری در مصاحبه با دوگین از دین رسمی پوتین و اینکه تا چه مدتی بر سریر قدرت خواهد ماند می‌پرسد!؟ و الکساندر دوگین، پوتین را مسیحی ارتدوکس و لیکن او را غیر مذهبی با غریزه روسی یعنی ملی‌گرا معرفی می‌کند و بعد با جمع بستن مطلب را به سمتی که مورد نظر آیت‌الله میرباقری می‌خواهد هدایت می‌کند که مسیر موفقیت را در دنبال کردن مسیر انقلاب اسلامی و آن را پیشروتر از روس‌ها معرفی می‌کند و به همین خاطر و برای غلبه بر لیبرال‌های حاضر در کاخ کرملین پوتین مجبور است تا آخر در قدرت بماند. (۱۶۲و۱۷۷) دوگین خود را نماینده جامعه ارتدوکس معرفی کرده و تحلیل‌گر کتاب او را دارای شناخت کافی از گلوبالیسم و نظم نوین جهانی می‌داند که ذات انسان را درک کرده و با نفی لیبرالیسم و یهود جامعه اسلامی را الگوی خود دانسته است،  با این همه منتقد نظر دوگین است که انقلاب اسلامی را درک نکرده و به همین خاطر ترامپیسم را باور کرده است. (۳۱ و۱۶۲)

چند نکته:

  • چطوری است که مترجم و تحلیل‌گر کتاب هم شناخت و باور الکساندر دوگین را در شناخت و پیرویش از انقلاب اسلامی ایران باور و نکته مثبت تئوری وی می‌داند و وقتی به نظر وی در شناخت ترامپ و تأیید وی می‌رسد شناختش از انقلاب اسلامی را ناکافی ذکر می‌کند!
  • دوگین در پاسخ آیت‌الله میرباقری که از دین و مدت نشستن پوتین بر مسندش می‌پرسد که به‌نظر می‌رسد دغدغه‌ای حساس ایشان باشد و صرافت هوشمندانه دوگین در پاسخگویی که ماندنش بر سریر قدرت توسط پوتین را در راستای مبارزه با گلوبالیسم و لیبرالیسم ذکر می‌کند و در تکمیل او را نه نگهبان مذهب که ملی‌گرای روسی ذکر می‌کند و در بازی با کلمات موفقیت در مبارزه را دنباله‌روی از انقلاب اسلامی ایران می‌داند! تناقضی چنین آشکار را با چه توصیفی می‌توان در مواجهه آیت‌الله میرباقری ذکر کرد، به راستی، میرباقری دنبال چه تکیه‌گاهی است و نسبت هدف با وسیله را چگونه با مبانی شیعی که وی ردای عاملیت آن را دارد، توجیه می‌کند؟

ب) مبانی حاکم بر تئوری الکساندر دوگین:

     کتاب منازعه را بین حق و باطل و شروع آن را از زمان آدم تا تشکیل حکومت اسلامی و ظهور حضرت مهدی(عجج) می‌داند. (۱۱-۱۲) مطلبی که مبنای اصلی تئوری پردازی کتاب را شکل داده و تا جایی که کلام امام خمینی(ره) را از زبان کیسینجر در خصوص دولت شاهد آورده که وسیله‌ای است برای رسیدن به هدف آرمانی (۱۹-۱۸) مطلبی که باعث شده تا الکساندر دوگین در ملاقات با آیت‌الله میرباقری، حضورش و خوشحالیش را در حوزه علمیه قم با این جمله که در مرکز اصلی مبارزه با غرب و مدرنیته پنهان نمی‌کند و این مبارزه را نور علیه ظلمت معرفی کرده (۱۶۱) و در این دیدار و مصاحبه است که مبانی بهم پیوسته و البته از دو زایه متفاوت قابل بحث است.

     آیت‌الله میرباقری هر چند با پیش کشیدن اتحاد دو ملت (ارتدوکسی – شیعی) را متافیزیکی طرح می‌کند و در ادامه بحث را به تغییر دولت‌ها و به عبارتی انتخابات و جناح‌های اصلی کشور تقلیل و نظر دوگین را جویا می‌شود. الکساندر دوگین در پاسخ مبنا قرار دادن اتحاد متافیزیکی را تأیید و لیکن با اصل قرار دادن حفظ جایگاه رهبری گردش نخبگانی را به ضرر گلوبالیسم ذکر و ارادت خود را به آقای دکتر احمدی‌نژاد (رئیس جمهور وقت) به دلیل سنتی و انقلابی بودنش در مقابله با مدرنیته می‌ستاید (۱۷۵-۱۱۵) میرباقری در ادامه با اشاره به مبانی سکولاری مشروعیت از نگاه غربی‌ها که علم را در مقابل ایدئولوژی قرار داده‌اند از دوگین در خصوص  کتب مقدس مسیحیان می‌پرسد، و پاسخ ظریفانه دوگین در تأیید نظر مشروعیت بخش آیت‌الله در حکمرانی را تأیید و خود را همسو ذکر می‌کند، نظر خود را پرداختن به شیوه‌ای غیر فردی و طبقاتی در قالب «دازین» ذکر می‌کند که با قرار دادن عنصر مهم «مرگ» در جلو دیدگان سیاستمداران، آن‌ها را اخلاقی تربیت و کنترل می‌کند و نظریه اصلی و مبنایی خود را در عنوان «کاتخون» Katechon  ذکر می‌کند که با  مرگ پتر‌کبیر به حاشیه رانده شده بود و در تمسک به این نظریه است که امپراتور مقدس مسیحی قابلیت احیا دارد! جالب این که آیت‌الله میرباقری بی‌توجه به مفهوم کاملاً دنیوی و استعمارگونه و حتی پوسیدۀ نظریه فوق می‌پرسد که «کاتخون» فرد است یا چیز دیگر!؟ که دوگین آن را پایان تاریخ و نظریه آخرالزمانی ذکر می‌کند، به عبارتی به میرباقری اطمینان می‌دهد که نظریه فوق همانی است که شما از آن به ظهور یاد می‌کنید. (۱۷۹-۱۸۷-۱۷۸-۱۸۵)

     آنچه در بحث مبانی آورده شد، رویکرد جذاب و به نوعی عملیاتی و مکمل دیگری نیز در کتاب قابل ردیابی است، این رویکرد با اشاره به جنگ سرد که منجر به فروپاشی بلوک شرق با مرکزیت اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱شد را جنگ جهانی سوم معرفی می‌کند و رویارویی فعلی را جنگ جهانی چهارم ذکر کرده (۱۶-۱۵) با این همه ارزش را و به عبارتی موفقیت در چنین جنگی را در توافق تمدن‌ها ذکر می‌کند. (۱۴۳) مبنای پارادوکسیکالی که دو الگو را معرفی می‌کند؛ یکی، نظم نوین با محوریت غربی- یهودی و دیگری، تمدن نوین اسلامی – انقلاب اسلامی (۱۳) و می‌توان منظور ارزش دانستن توافق تمدنی در جنگ با استعمار را همان جنگ با مدرنیته می‌داند. (۱۳۹)

     الکساندر دوگین، محوری‌ترین عنصر عملیاتی در چنین رویارویی را به درستی انسان و انسانیت می‌داند که بایستی آن را در همان مفهوم انسانیت و نه در قالب غرب و دیگر قالب‌ها ذکر می‌کند (۱۱۵) و آیت‌الله میرباقری تناقض داستان را که اتفاقاً مورد تأیید دوگین است چنین معرفی کرده که بایستی انسان شناسی را کاربردی کرد و در ایران مسئولین در این حوزه انسان شناسی قرآنی و نهج‌البلاغه‌ای دارند لیکن در روی میز کارشان کتاب فریدمن را عملیاتی کرده‌اند!؟ با این حال معتقد است که در جبهه جنگ یک گام جلوتر است در حالی که حریف را توانمند در تحمیل تفسیر خود معرفی کرده بدون اینکه به تناقض گوییش متوجه باشد. (۱۸۵-۱۸۴-۱۱۵) به فرموده سعدی:

به خُردان مفرمای کار درشت    که سندان  نشاید شکستن به مشت

نخواهی که ضایع شود روزگار    به کار نادیده مفرمای کار 

     دوگین بعد از تأیید نظرات آیت‌الله میرباقری از ذات مدرنیته حرف می‌زند که سوء تفاهمی بیش نبوده که غرب را دچار انحراف کرده و بایستی کمک کرد تا غرب از دست مدرنیته نجات یابد و به این طریق تئوری خود را برای آیت‌الله جهانشمول نشان می‌دهد و می‌گوید نظریه‌های دینی به سرقت رفته و درصدد بازسازی آن تا حدی که فیزیک مسیحی درست خواهیم کرد و بایستی فیزیک شیعی نیز وجود داشته  باشد و شاهدی که بر درستی نظراتش می‌آوَرد مربوط به مبارزه غرب با اپیدمی کرونا است که مدرنیته در کنترل آن ناتوان بوده، کرونا را نشان آخرت شناسی و علامت پایان تاریخ و جهانی‌سازی ذکر می‌کند. (۱۸۵-۱۴۹-۱۴۷)

*  بستر استراتژیک نظریه دوگین:

     الکساندر دوگین بستر بیداری بزرگ را بستر استراتژیک و در اتحاد کلیت جهان اسلام ذکر می‌کند. (۹۵) و در ادامه همین طریق می‌نویسد؛ در میان کشورهای اسلامی بیشترین مخالفت با تفکر گلوبالیستی از سوی ایران شیعی و ترکیه سنی است،  انگیزه ایران تفکر دینی و با هدف نبرد نهایی با لیبرالیسم و انگیزه ترکیه بیشتر عمل‌گرایانه Pragmatic است درتمایل به تقویت و حفظ حاکمیت ملی و نفوذ در خاورمیانه (۹۴) دوگین در مصاحبه با آیت‌الله میرباقری به تئوری خود انعطاف می‌دهد که، تمامی تمدن‌ها می‌توانند از اندیشه سیاسی خود الهام بگیرند، هیچ معیاری وجود ندارد، اصل نظریه سیاسی چهارم همین است. (۱۴۲)

    میرباقری با تبیین جبهه حق و باطل نتیجه‌گیری می‌کند که طرفداران مدرنیته همان نفوذی‌هایی هستند که قرائت انحرافی پیدا کرده‌اند که منتظر چنین اتفاقی بوده است (۱۶۶-۱۶۲) و بعد از این توجیه به صراحت از الکساندر دوگین می‌پرسد آیا مسیحیتِ اصیل اراده جدی برای نزدیکی به اسلام و تشیع دارد!؟ دوگین بعد از نشان دادن موافقتش با نظر میرباقری می‌گوید؛ سکولاریسم، فردگرایی، ملی‌گرایی، ترقی‌طلبی، فناوری که از شاخصه‌های لیبرالیسم و باطل است، ستون پنجم و به عبارتی نفوذی‌های حاضر در اطراف پوتین را با نفوذی‌ها در حاکمیت اسلامی- شیعی یکسان‌انگاری می‌کند (۱۶۸-۱۶۷) و آیت‌الله میرباقری ذوق‌زدگی ذهنی خود را در نزدیک‌بینی پنهان نمی‌کند، می‌گوید؛ نباید نگران شکل نهایی این رابطه باشیم که اتفاقات آخرالزمانی رقم خواهد زد، به عبارتی اتحاد مسیحی  ارتدکسی – روسی با اسلام شیعی را اگر مشکلی بیاید حواله به بعد از ظهور که در بطن خود حل مسائل است نوید می‌دهد، و دوگین به صرافت نظر وی را تکمیل می‌کند و می‌گوید؛ یک اتحاد استراتژیک در سطح معنوی می‌تواند با یک اتحاد در سطح ژئوپلیتیک تقویت شود، با کمک ایران شیعی می‌توانیم بر اسلام سلفی غلبه کنیم و در افغانستان همکاری کنیم و نظر نهایی خود را با ذکر معنی اصلی اتحاد که بین ما (روسی- ارتدکسی) و شما (اسلامی- شیعی) معنوی و آخرالزمانی باشد (۱۷۴-۱۷۲-۱۷۱) خاتمه می‌دهد  و آیت‌الله میرباقری با این جمله که؛ اتحاد ما متافیزیکی باشد، پاسخ مثبتی به دوگین می‌دهد.

     مطلب جالب  و همسویانه تحلیل‌گر و مترجم در ابتدای کتاب است که انگیزه ترجمه‌اش را در صحت و درستی نظریه دوگین و میرباقری می‌داند که تمایلش به الگوی تمدن نوین اسلامی است (۳۱) و در همین مقدمه است که جنبش وال‌استریت در ۲۰۰۸ آمریکا و جلیقه زردها در فرانسه را علائمی از فروپاشی لیبرالیسم و به عبارتی مدرنیته ذکر می‌کند. (۲۴-۲۳)

چند نکته:

  • وقتی تحلیل و حتی تفسیر واقعیات روی صحنه بر مبنای حق و باطل شکل می‌گیرد و البته اگر صداقتی باشد! چاره‌ای نیست که شواهدی از غیب و عوامل سنجش‌ناپذیر در تبیین نظریه «بیداری بزرگ» و ردِّ مدرنیته قالب‌بندی کرد تا اتحاد متافیزیکی قابل توجیه گردد تا مشروعیت غیر مردمی برای حاکمیت تراشید و اگر به این مهم تمسّک نجوید داستان پوسیده و البته استعماری پتر کبیر در تفهیم برای تئوری بیداری بزرگ که همه باید وسیله‌ای برای احیای آن به خدمت گرفته شوند وجود نخواهد داشت.
  • جنگ جهانی چهارم را جنگ علیه مدرنیته با رجعت به گذشته که احیاناً کشور شوراها و سوابق امپراتوری که عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای را تحمیل کردند از معصومین از جنس مسیحی بوده‌اند معرفی می‌کند و در این مسیرِ تلقینی است که پوتین ملی‌گرای روسی ناجی آن تعجب‌آور نخواهد بود، تعجب‌آور از آیت‌الله میرباقری که عضویت خبرگان رهبری را یدک می‌کشد است که نپرسیده چطوری تئوری پایان تاریخ فوکویاما غلط از آب درآمد اما پایان تاریخ و نگاه آخرالزمانی دوگین وحی منزل شده است!!
  • الکساندر دوگین، مدرنیته را با تمام دستاوردها و شاخص‌هایش یعنی، سکولاریسم، فردگرایی، مادی‌گرایی، ترقی‌طلبی و حتی فناوری باطل و اشتباه ذکر می‌کند که بیداری بزرگ یعنی قیام علیه همه این دستاوردها و هیچ وقتی بدیل‌های این بیداری را نمی‌شمارد و آیت‌الله میرباقری نیز توضیحی از وی نمی‌خواهد و خود نیز بسان دوگین موضوع را مسکوت می‌گذارد؟ و  شاید داستان چیز دیگری باشد!

پ) بازتنظیم بزرگ:

     الکساندر دوگین در تبیین ریشه‌های تاریخی، آن را با رهایی انسان از کلیسای کاتولیک (۱۱۰) می‌داند و در نهایت آن‌را در بعد از پایان دهه ۱۹۸۰ که پیروزی لیبرالیسم بر کمونیسم ذکر کرده و از آن با عنوان نبرد نهایی که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۰ شد یاد می‌کند و بعد از آن بود که گلوبالیسم را هیچ ایدئولوژی منسجمی نتوانست به چالش بکشد (۵۵-۵۲) لیبرالیسم بر مبنای فلسفه نومینالیسم بود و در واقع گلوبالیسم ادامه تمدن غربی است (۵۸) که برای نخستین بار توسط جنبش ترامپیسم به چالش کشیده شد و در انتها برای اولین دفعه توسط بایدن به کلاهبرداری ربوده شد، این روند تا تعویض هویت انسان و هوش مصنوعی تا تحقق فرانسان‌گرایی (۱۱۰-۷۳-۵۸) ادامه خواهد یافت.

     الکساندر دوگین بعد از نشان دادن پیشینگی به تئوریش مبانی نظریه خود را در سه محور اساسی قالب‌بندی کرده است:

الف) نومینالیسم، که در آن دین (روابط فردی انسان با خدا)، در علم (ذره‌گرایی و ماتریالیسم)، در سیاست (پیش‌شرط‌های دموکراسی بورژوازی)،  در اقتصاد (بازار و مالکیت) و در اخلاق (فایده‌گرایی، فردگرایی، نسبی‌گرایی و مالکیت خصوصی). (۴۷) به عبارتی با برشماری خصوصیاتی چنین تقلیل‌گرایانه و آن را نتیجه مدرنیته می‌داند و سپس،

ب) سرمایه‌داری، که با ورود نومینالیسم به قلمرو دین باعث به حاشیه رانده شدن «پیکرۀ عرفانی مسیح» و به این وسیله سرگردانی انسان موحد را فراهم آوردند و در حوزه ساختارهای اجتماعی- سیاسی فئودالیسم را به نابودی کشانده و عبارت نامفهوم «شهروندی» را جایگزین کردند. (۴۹)

پ) و در حوزۀ انسان، جنسیت را اختیاری و به انتخاب فرد وابسته کردند و به این وسیله سایبورگ را و هوش مصنوعی را  و محصولات مهندسی شده را قصد جایگزین کردن با انسان دارند. (۵۴-۵۳)

     دوگین همه این مقدمه چینی‌ها را در نشان دادن اغراض مدرنیست‌ها و گلوبالیست‌ها از زبان شاهزاده چارلز در ۲۰۲۰ شاهد مدعای خود می‌آورَد که با هدف تسخیر تخیل و ارادۀ بشر، سلطه تمام عیار بر چین و ایران، جان بخشیدن به علم و فناوری و … (از۳۶تا۴۲) در تبیین مفهوم «بازتنظیم بزرگ« نشان می‌دهد، دوگین بعد از ذکر تاریخ و برشماری و تحلیل مبانی فکری دنبال نشان دادن نقاط مثبت و هدف غرب (مدرنیته) در بازتنظیم است:

     دوگین جهانی‌سازی را یک فرآیند ایدئولوژیک می‌داند که در قاب بازتنظیم بزرگ به فکر تک‌قطبی کردن دنیاست (۱۰۸-۸۷) و در تبیین تئوری خود، خواسته یا ناخواسته روزآمد شدن غرب تا به‌روزرسانی مداوم ارزش‌های غربی می‌پردازد (۱۰۸) با این توضیحات که از عوامل بازتولید قدرت هر تمدنی است چگونه ترامپیست و عوام‌گرایی غربی را عامل زوال مدرنیته می‌داند (۸۷) و در ادامه اهداف مدرنیته و گلوبالیست‌ها را شکست دادن ترامپ، از بین بردن پوتین و کشتن شی‌جی‌پینگ تا مسموم کردن اردوغان و تغییر دولت در ایران و غلبه بر مقاومت (۱۱۲) ذکر می‌کند و آن را مساوی با مبارزات غرب با انسانیت انسان (۱۱۳) ذکر می‌کند و وارد بیانی دیگر از جنس نشان دادن نقص‌ها و خطرات مدرنیته می‌شود، و به همینن توجیه بازتنظیم بزرگ را ترواش ذهنی تعداد معدودی پیرمرد مبتلا به زوال عقل می‌دانند (۱۰۲) که در هستی‌شناسی Ontolog نابودی انسان طرحریزی کرده‌اند (۱۲۰) و به همین خاطر است که در پروژه‌هایی چون خاورمیانه بزرگ و انقلاب رنگی شکست خورده‌اند (۱۱۴) لیکن، پارادوکس اصلی در اضمحلال مدرنیته نه در بیرون که در درون غرب و ایالات متحده است و به همین خاطر ترامپیست‌ها را بسیار مهمتر از خود ترامپ می‌داند (۱۳۳) مطلبی که باعث شده معترضان اشغال کنندۀ کنگره را اوباش و دیوانه و فاشیست معرفی می‌کند (۱۱۴)

     به‌نظر می‌رسد، هسته سخت این قسمت از تئوری حاکم بر کتاب که برای مخاطب ایرانی جذابیت داشته باشد مربوط به بخشی از مصاحبه دوگین و آیت‌الله میرباقری و نظر منصفانه و مبنایی تحلیل‌گر کتاب باشد؟

     آیت‌الله میرباقری در نشان دادن مبنای اصلی مدرنیته یا بازتنظیم بزرگ به کشف بزرگ نائل آمده و خطاب به طرف مقابل می‌گوید؛ «یک دروغ بزرگ به بشریت گفته‌اند که ایدئولوژی جهانی نیست، اما علم جهانی است، علم را جایگزین دین کرده‌اند» و وقتی دوگین به زیرکی و بعد از تأیید به نظریه «وازین» اشاره و آن را قرار دادن وجود در مقابل مرگ و همسان تقوا تلقی می‌کند، آیت‌الله در تصدیق به صراحت می‌گوید که در ایران دنبال چنین چیزی هستیم (۱۸۷-۱۸۵) و حال پرسش اساسی برای مخاطب تئوری دوگین و تلاقی مثبت آن با نظرگاه میرباقری در اجرا باعث شده در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برنامه «جعبه سیاه» را به روی آنتن می‌برد و در جلو چشم جهانیان به افرادی چون «هادی عامل»  و پروفسور «مریم رزاقیِ» ایران دوست با تقدیم کفن درس اخلاق می‌دهند (دیماه۱۴۰۳) چیزی که بایستی انصاف را در آن دید مربوط به تعریف تحلیل‌گر متن است که «اصطلاح نظم نوین جهانی را به هر دوره‌ای از تاریخ که با تغییری چشمگیر دراندیشه سیاسی و توازن قوا در جهان همراه بوده است، اطلاق کرد. (۱۴)

نکته:

  • الکساندر دوگین در صورتبندی «بازتنظیم بزرگ»، آن را نتیجه غلبه مدرنیته بر کمونیسم که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد و در گام بلند دیگر با هدف تحمیل نظام تک قطبی در قالب نظم نوین جهانی به بن‌بست خورد و علائمی چون جنبش وال‌استریت و جلیقه‌زردها و در نهایت ظهور ترامپیست‌ها که مبنای اصلی آن پوپولیسم است می‌داند. وقایعی که غرب و گلوبالیست‌ها را وادار به «بازتنظیم» مجدد در تمسک به الزامات مدرنیته یعنی طبقه متوسط، نهادهای مدنی، حقوق بشر و تکنولوژی و… کرده است تا از فروپاشی رهایی یابند. سئوال اساسی خواهد بود که پوپولیسم و عوام‌گرایی همانی است که قدرتمندان و دیکتاتورها و مستبدانِ شناخته شدۀ تاریخ همیشه در تمسک به آنان نفس کشیده‌اند و بر اریکه قدرت قادر بوده‌اند آیا پوپولیسم مورد نظر دوگین از جنس دیگری است؟
  • آیت‌الله میرباقری که تقریباً با توهمی در قالب نظریه‌پرداز تسلیم ئتوری دوگین شده و با سیادت علم بر زندگی بشر مشکل پیدا کرده است، در حالی که نشانه‌ای از سادات و علم بر سر و تن دارد (عبا و امامه) چگونه توانسته با سخن علی(ع) که فرموده‌اند؛ «اَلعِلم سُلطان، من وجد صال به، و من لم یجده صیل علیه» (شرح نهج‌البلاغه، ابن‌ابی‌الحدید،ج۲۰ص۳۱۹)، کلامی که زینت‌بخش حسینه محل سخنرانی رهبر معظم انقلاب شد را نادیده می‌گیرد و سخنانی از جنس مخالفان شیوۀ حکمرانی علی(ع) را در مواجه با دوگین بلغور کرده است!؟

ت) بیداری بزرگ:

     «بیداری بزرگ» عنوانی است که الکساندر دوگین تئوری خود را در اثبات آن فهم‌پذیر کرده است. پرداختی که می‌تواند منظور اصلی و هدف تئوریسین در ارائه چنین نظریه‌ای نشان دهد، بالاتر از آن بیان‌گر دیدگاه آیت‌الله میرباقری و جایگاه و اهمیت موضوع برای هر ایرانی را نشان می‌دهد.

     دهه ۱۹۹۰ و شکست اتحاد جماهیر شوروی (۶۳) و تسلط بی‌چون و چرای هنجارهای لیبرال – دموکراسی، بازار آزاد، انتخابات، حقوق بشر، جامعه مدنی، تحولات تکنوکراتیک و توسعه، بدون رقیب بود که باعث شد تا گلوبالیست‌ها در گام بعدی ضربه نهایی را به هویت جمعی بشر وارد آورند، اقدامی که باعث شکل‌گیری مخالفت‌ها از درون تمدن غرب و ضربه دیدن مدرنیته شد (۶۳) مخالفت‌ها نه از بیرون که از درون مدرنیته که از ماهیت عوام‌گرایانه یا پوپولیسم جناح راست (۶۵) ابتدا در ایالات متحده شکل گرفت و در فراگیری جلیقه‌زردها از فرانسه و در نهایت در کشورهای ایتالیا و آلمان و یونان با سازماندهی به پارلمان راه یافتند (۵۷) و در جهان اسلام، ایران شیعی و در جهان اهل سنت ترکیه و پاکستان (۵۶) مبارزه با  غرب خود را نشان داد و در چین شکلی متفاوت به خود گرفت!

     چینی‌ها در استفاده از الزامات مدرنیته اقتصاد خود را متحول کردند ولی در سیاست راه متفاوتی پپیش گرفتند تا استیلای حزب کمونیست حفظ شود (۵۶) به این‌گونه بود که گلوبالیست‌ها احساس خطر کردند و در بازتنظیم بزرگ پایبندی خود را به الزامات مدرنیته نشان دادند و در نخستین گام کاخ سفید را از ترامپیست‌ها پس گرفتند (۱۲۹-۱۰۲) به عبارتی دموکراسی قدریم بار دیگر دموکراسی جدید را به چالش کشید. (۶۶)

     الکساندر دوگین، بیداری بزرگ را اصطلاحی می‌داند که توسط معترضان آمریکایی به همراه افرادی چون الکس‌جونز جعل شده می‌داند و همین خط فاصل با بازتنظیم معرفی کرده (۱۱۵) بیداری بزرگ ربطی به سلطه جویان و یا روشنفکران ندارد و به همین خاطر تهی از ماهیت ایدئولوژیک است، بیداری بزرگ واکنش توده‌هاست در واقع فریادی از قعر جهنم است (۸۲-۸۰) بیداری بزرگ همان انسانیت انسان  به مثابه یک ماهیت Eidos و در حال قیام علیه لیبرالیسم است (۹۰-۸۳) و در این قیام روسیه را در جایگاه سوم بعد از آمریکا و اروپا (۱۱۵) ذکر می‌کند، قیامی که به سال ۲۰۱۶ ترامپ خواست تا به سنت دولت – ملت‌ها بازگردد و بر موج پوپولیسم سوار شد که  باعث حساسیت گلوبالیست‌ها شد و کاخ سفید را بازپس گرفتند (۷۹-۷۱-۶۹-۶۸)

     دوگین، جنگ با استعمار را همان جنگ با مدرنیته غرب می‌داند و رهنمودی از جنس اگر می‌دهد! که برای جلوگیری از کشتار نهایی لیبرالیسم، اگر ترامپیسم، عوام‌گرایی اروپایی، چین، جهان اسلام، هندی‌ها، آمریکای لاتین و آفریقا و در کل بشریت به اردوگاه بیداری بزرگ بپیوندند می‌توان بر گلوبالیسم چیره  شد (۱۰۱)  نهایت می‌توان در کتاب دوگین به بایدها و نبایدهایی را در بیداری بزرگ دست یافت تا به هسته سخت و هدف نهایی تئوری وی در عظمت یابی مجدد امپراتوری روسیه شوروی در ذیل شعار و پرچم بیداری بزرگ پی بُرد، عبارتند از:

  1. چین ساختار چند قطبی را تقویت خواهد کرد ولی بیداری بزرگ نباید چینی شود، (۹۳)
  2. باید به سراغ گنجینه بزرگ دوران باستان، قرون وسطی و سنت گرایی Tra ditionalism بازگردیم، (۱۸۸-۱۵۲)
  3. برای بازآمدن مسیح و مبارزۀ آخرالزمانی که در تشیع و فرهنگ‌های دیگر نیز وجود دارد تلاش کنیم، (۱۱۹)
  4. بازگشت به خرد فعال در سنت اسکولاستیک رادیکال، (۱۲۸-۱۲۷)
  5. نباید به نوع جدیدی از جهانشمولی برسیم، (۱۴۱)
  6. زن یک کالاست، باید زنان را در سرنوشت خود آزاد بگذاریم، (۱۵۵)
  7. باید شهرهای بزرگ صنعتی را از بین ببریم، مردم شهرها را رها کنند، زندگی کشاورزی مملو از نمادگرایی و تقدس بود. (۱۵۷-۱۵۶)

     نگاهی به مطالب مورد بحث بایستی در جستجوی منظور و هدف اصلی تئوری الکساندر دوگین به عنوان تئوریسین ملی‌گرای روس داشته باشیم تا نیت واقعی از تدوین چنین تئوری‌پردازی را نشان دهیم که نه تئوری که دستورالعمل سیاسی در خدمت به عظمت‌یابی کشورش و قابل تحسین است؟

     دوگین در حالی که در صفحه۱۱۹ کتاب، جایگاه روسیه را در بیداری بزرگ بعد از آمریکا و غرب نشان داده، در پاراگرافی دیگر روسیه  را مهمترین قطب بیداری بزرگ (۹۵) معرفی می‌کند. کشورش را دارای سلاح هسته‌ای و دارای پیشینه‌ای تاریخی در تقابل با غرب معرفی می‌کند و به همین خاطر پوتین و روسیه پرچمدار مبارزه با لیبرالیسم شده است (۵۶) و به‌نظر می‌رسد اقدامات نظامی – سیاسی روسیه در تهاجم به اوکراین در قالب همین تئوری است، می‌نویسد؛ گذشته روسیه، نوعی آماده‌سازی برای همین آینده بوده است (۹۸) دوگین بیداری بزرگ را همان بیداری و تحرک روسیه و پوتین می‌داند، می‌نویسد، این بیداری به معنای بازیابی کامل مقیاس تاریخی، ژئوپلیتیکی و تمدنی هویت روسیه با هدف تبدیل شدن آن به قطبی از جهان چندقطبی جدید است (۹۸) هویت روسیه متأثر بُردار شرقی – تورانی Eastern-Turanion.Vector نیز بوده است. دولت چنگیز مغول، درس مهمی در سازمان متمرکز از نوع امپراتوری بوده است، این تداوم با ژئوپلیتیک اردوی زرّین Golden Horde طبعاً به گسترش قدرتمند دوره‌های بعدی منجر شد (۹۹) این یعنی احیای بدون بازگشت امپراتوری در تقدیر تاریخی روسیه است. (۱۰۰)

چند نکته:

  • مبنای ««بیداری بزرگ» علیه لیبرالیسم را عوام‌گرایی و پوپولیسم با ذکر شواهدی از آمریکا و اروپا و آن را مهم می‌داند و لیکن چین را به‌دلیل استفاده از الزامات مدرنیته در توسعه اقتصادی  مستثنی توصیه می‌کند که بیداری بزرگ نباید رنگ چینی داشته باشد!
  • بایدها و نبایدهای رویارویی و مبارزه در بیداری بزرگ را برمی‌شمارد و سخن اصلی وی با اگر ملت‌ها به‌هم بپیوندند و این که درگیر همدیگر نشویم، شبیه به رؤیاست.
  • نیت اصلی خود را در احیای امپراتوری روسیۀ شوروی در استفاده از پوپولیسم و بازگشت به گذشته امکان‌پذیر دانسته که در آن امنیت و منافع ملی ایران قربانی می‌شود، مطلبی که در انگاره‌های ذهنی آیت‌الله میرباقری جایگاهی ندارد.

سخن پایانی:

     هر چند در پایان هر بخش نکاتی را در نقد آورده‌ام.لیکن، ذکر مواردی خالی از لطف نخواهد بود. اینکه چه کسانی و با چه هدفی زمینه ملاقات الکساندر دوگین را با آیت‌الله میرباقری فراهم آورده‌اند جای سئوال اساسی دارد، نگاهی به محتوای تئوری دوگین مخاطب را نه با یک نظریه که با دستورالعملی سیاسی دارای انسجام و اهدافی خاص در یارگیری سیاسی به استراتژی توسعه طلبانه پوتین تشخیص می‌دهد، جای تعجب از سیاستمدار ایرانی (میرباقری) که در مصاحبت نه در قامت یک روحانیِ سیاستمدار و نمی‌توان دغدغۀ ایران را از کلامش تشخیص داد!؟، همچنین است از تحلیل‌گر محترم با این‌که تئوری دوگین و نظرات باقری را مورد تأیید قرار می‌دهد لیکن در چرخشی آشکار تعریفی از نظم نوین می‌دهد که تئوری حاکم بر کتاب را به زیر سئوال برده است. سطر سطر کتاب قابل نقد جدی است در نشان دادن پارادوس حاکم بر نظریه مورد بحث بخصوص اینکه ترامپ و ترامپیسم با رأی مردم آمریکا مجدداً کاخ سفید را در تسلط خود دارند و از جنگ داخلی ادعایی خبری نیست و در جهان اسلام می‌توان شواهدی اساسی و تاریخی در رد نظریه دوگین برشمرد که متأسفانه توسط عالم دین و سیاستمداری صاحب فکر به آن توجهی نشده است.

۲۱ بهمن ۱۴۰۳- ذوالفقار صادقی

توجه: اعدادی که در متن به  آنها اشاره شده، مربوط به صفحات و مطالب کتاب که به مضمون استفاده شده است.

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۹)، بازی با جان:

تصویر منتشر شده از آقای دکتر سعید جلیلی در مناسک اربعین واکنش برانگیز بود و من نیز مطلبی در ذیل همان تصویر در صفحه اینستاگرام منتشر کردم که واکنش موافقین و مخالفین را برانگیخت تا جایی که تهدیدم کردند که با جانم بازی می‌کنم، پرسش و پاسخ‌های طرح شده را جمعبندی و جهت تنویر افکار عمومی بارگذاری کردم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *