بسمالله الرحمن الرحیم
توسعه (۶)، علم و توسعه:
آذرماه سال ۱۴۰۲، خبر فسادِ کلانِ دیگری در کشور که به فساد «چای دبش» مشهور شده و نشان از سیستمی بودن آن در رقمی میلیاردی، بار دیگر خطر فروپاشی اقتصادی – اجتماعی را در گوشهای کَر، چشمانی کور و دلهای سنگ شده که تفسیری دیگر از کلام الهی «صُم بکم عمیون فَهُم لایرجعون» را گوشزد میکند و از سویی فلسفه این نوع از اختلاسها را در مناظره فردی که خود را انقلابی میداند با دکتر «بیژن عبدالکریمی»، نشان داده است؛ فردی بهنام «مهدی جمشیدی» افاضه فرمودند؛ «توسعه یعنی رشد منهای عدالت! ما هرگز برنامه توسعه را نمیپذیریم!» نشان از حاکمیت تفکری است در این کشور که با توسعه و عیناً با علم، خاصه علوم انسانی میانهای نداشته و ندارد. این مطلب وقتی جالب و قابل تأمل است که در عصر ارتباطات و اطلاعات نیاموختن از گذشتگان و دیگران محلی از اعراب ندارد! امام علی(ع) در نامه ۳۱ خطاب به فرزندش میفرماید؛ «پسرم! درست است که من به اندازه پپیشینیان عُمر نکردهام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام، پس قسمتهای روشن و شیرین زندگی آنان را از دوران تیرگی شناختم…»
مسئلهای که آورده شد، وادارم کرد یکبار دیگر مطلبی در خصوص توسعه و پیوند آن با علم در حد بضاعت و حوصله این بحث به تحقیق بنشینم، امید که مثمرثمر باشد.
(۱)
توسعه امری پیچیده و به تنهایی مفهوم روشنی را متبادر نمیکند. لیکن، وقتی آن را با واژه علم ترکیب کنیم وضوح خود را نشان میدهد. بدون شک وقتی از پسوند علم و از پشتوانهای دانش برای توسعه صحبت میشود، نخستین و مؤثرترین نهاد مرتبط دانشگاه خواهد بود، بدون شک شکوفایی علم از زمانی آغازیدن گرفت که در قالب دانشگاه در گرایشهای مختلف تجزیه و نهادمند و از حالت خطی بودن خارج و بین رشتهای شد. «علم از طریق اختلاف و نزاع میان فرضیهها، توسعه پیدا میکند، مخالفان خود را صرفاً بهخاطر محتوایشان، یا روشها و نحوهی عقل ورزیشان به هیچ میگیرد. مذاکرهناپذیری مفروضات و روشها و معرفت علمی، بدل به اسطورهی قدرتمندی شدند که استادانه روی هم چیده شدهاند. چنین اسطورهای، از جهل و غفلت ساختگی مبلغان علم از این واقعیت تغذیه میکند که چگونه علم مدرن ترقی و موفقیت به ظاهر مستحکم خود را در گذشته به مذاکره و بحث گذاشته بود. [فلذا] معرفت علمی -که به عنوان احساسات، طبقه، جامعه، زبان و مذهب برتر و همچنین امری فراملی لحاظ میشود- بدل به ماشین اصلی و ممتاز دگرگون و متحول شد، این ماشین نهتنها فراتر از سود و مصلحت همگانی کار میکرد بلکه بسیار مهمتر، همگان ملزم به کار کردن با آن شدند. در حقیقت هیچگاه میان روشنفکران از شمار بسیار زیادی از ملتهای متفاوت، خواه لیبرال، کمونیست، واپسگرا، گاندیگرا، محافظهکار و حتی انقلابی، چنین اتفاق نظری نبوده است؛ همگی در برابر وسوسهی یکهتازی علم تسلیم شدهاند.(آلوازار) همین یکهتازی توانست برای توسعهی همه جانبه اقتصادی – اجتماعی و پیشرفت جوامع بشری هنجارهایی تعریف کند که مرزهای جغرافیای انسانی را در مسیر وحدت درنوردد و به همین توجیه میتوان مدعی شد که؛ «سیستم آموزش عالی تولید کننده هنجار است و باید سرمایه انسانی لازم را در اختیار نظام فرهنگی و اجتماعی جامعه قرار دهد. (عاشورنیا:۱۳۹۹)
بدون شک سرمایهای که از طریق نهاد علم، یعنی دانشگاه تحویل جامعه میگردد در قالب بوروکراسی محصول خود را در توسعه بازتولید و نقش ایفا میکند و به همین خاطر است که؛ «بوروکراسی حتی ممکن است نه از فساد کارکنانشان، بلکه از فقدان دانش و توانایی، که سازنده ظرفیت دولت است، ضربه خورده و قادر به ایجاد توسعه نباشند. ایجاد چنین بوروکراسی باظرفیتی [از نظر فوکویاما] به معنای اعزام تکنوکراتها به دورههای آموزشی تخصصی اجرایی در آخر هفته نیست، بلکه نیازمند سرمایهگذاریهای کلان در آموزش عالی است. (فاضلی:۱۳۹۹)
(۲)
علم مدرن کمتر از ۲۰۰سال است که به مثابه یک فعالیت ویژهی مشخص در جوامع غیر غربی مطرح شده است (آلوازار) و از همان اوایل سلطنت رضاشاه [در ایران] پا گرفت. هدف اصلی شاه و مشاورانش تأمین نیروی توانمند برای اداره حکومت بود. کشوری که شاه آرزوی حکومت بر آن را در سر میپروراند، قرار بود مردمانی داشته باشد هم باسواد و توانموند و هم مرید و حرف شنو (فخرزاده ۱۴۰۲) و شاید به همین توجیه بتوان ادعا کرد که؛ «دانش قدرت است ولی مسئله این است که قدرت نیز دانش است (آلولزار). لیکن، پیچیدگی پیوند این مهم در کشور ما در پیوندیابی قدرت و دانش در کمک به توسعه کشور با مشکل روبرو شده است. بر همین اساس؛ «توسعه به خودی خود در جهان، کار چندانی از پیش نبرده است. اینکه توسعه سرانجام نیروی محرکه یافت، صرفاً ناشی از قدرت فشار دولت – ملتهای جدیدی بود که اکنون علاوه بر نقش کنترلگر قبلیشان، یک نقش هدایت کننده نیز برای خود در نظر گرفتند. همهی دولت – ملتها مختاراند، اغلب با کمک پلیس و دادرسها، در به پیش راندن توسعه گام نهادند. اگر شهروندان تا این حد جاهل بودند که آنها نمیتوانستند شخصاً «مزایای توسعه» را بشناسند، آنگاه دولتهای جدید هیچ راهی نداشتند جز اینکه «به زور آنها را آزاد کنند». دولتها این را حق خود میدانند تا مردم و طبیعت را بر مینای تصوری از پیشرفت که در چشمانداز علم مدرن وجود دارد، به توسعه برسانند. در این ماجرای بزرگ» مردم ناظرانی بیش نیستند، آنها نقشی بیش از چرخ دندههای ماشین علم را بازی نمیکنند. در نگاه یک دولت خودکامه، این مقدار مابهازا کافی است تا مردم حقوق طبیعی خود را واگذار کنند. بنابراین برنامهریزی و علم و تکنولوژی – تکنوکراسی- به ابزار اصلی برای سلب حقوق مردم در قلمروهای دانش و تولید، خارج کردن مردم از دایرهی تولید دانش، و کوچک کردن واژهی حق آنها در دخالت در مصلحت عمومیشان، یا تحت تأثیر قرار دادن معیشت و بقای آنها بدَل شدند.(آلوازار) لیکن، «جامعه صبورتر شده، گویی فهمیده است که بدون رؤیای بزرگ – مثل آزادی، توسعه پایدار، تکثرگرایی و …- امکان ساخت واقعیتی قابل توجه و معنادار وجود ندارد. این البته بخشی از عقلانیت جدیدی است که جامعه به تدریج به آن دست یافته است. رؤیاها موتور محرکه جامعه و تاریخاند و هر قدر هم دوردست بنمایند، همچنان الهام بخشاند.(فاضلی۱۳۹۹: ۲۶۰)
مطالبی که مفهوم توسعه و منظور از رشد را در تعریفی قابل هضمتر میکند؛ «توسعه در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفته شدن و حتی بزرگ شدن، توسعه علمی عبارت است از رشد همراه با افزایش ظرفیتهای علمی اعم از ظرفیتهای فیزیکی، انسانی و اجتماعی. باید بین دو مفهوم رشد علمی و توسعه علمی تمایز قائل شد زیرا رشد علمی، مفهوم کمی توسعه ولی توسعه علمی مفهوم کیفی است. در توسعه علمی علاوه بر رشد کمی، نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد، نگرشها تغییر خواهد کرد، توان بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود به صورت مستمر و پویا افزایش یافته و هر روز نوآوری جدیدی انجام خواهد شد.
دو هدف اصلی توسعه علمی:
- افزایش دانش مردم جامعه،
- استفاده از آن دانش برای تولید فناوری. (ویکیپدیا)
بنابراین و در نگاهی به واقعیات زیرساختی در کلان توسعه کشور میتوان اذعان کرد که «کیفیات تحصیلات عالی مهمتر از تعداد دانشجویان است [زیرا]، نه شمار زیر ساختهایی مثل سدها به عنوان شاخصی از توسعه، بلکه کیفیت تأثیر سازهها بر مدیریت پایدار منابع آب است که اهمیت دارد. سدهایی که هر روز بیشتر منابع آب را تحت فشار قرار میدهند، بیابانزایی میکنند یا به خشکی تالابها و دریاچهها میانجامند، توهم توسعهاند. (فاضلی۱۳۹۹: ۱۳۲) به همین خاطر «تا ریشههای درد را پیدا نکنیم، نمیتوانیم آن را حل کنیم، ریشههای درد را حکام حل نمیکنند. هرکس بر سر کار میآید، طرحی نو ارائه میدهد، و کارهای انجام شده را نادیده میگیرد. اینها همیشه راهحلهای مقطعی میخواهند. ما میپوسیم و میرویم و مسئله حل نمیشود. راهحل ریشهای عزم سیاسی میخواهد. (رییسدانا۱۴۰۱: ۱۵۲) و در این صورت است که قدرت در ممزوج با علم به توسعه دست خواهد یافت.
(۳)
فهمیدن علم و توسعه بدون همدیگر تحققپذیر نخواهد بود؛ «علم به نوبه خود، مطلوب است نه بهخاطر اینکه توسعه را ممکن میسازد، اگر بتواند مهارتهای پیوند یافته با علم را متحول کرد، میتوان توسعهای نامحدود و ثروتی زیاد بهدست آورد. علم و توسعه نیاز به یکدیگر را تقویت میکنند؛ آنها به شیوهای دایرهوار به همدیگر مشروعیت میبخشند. در حقیقت، این علم است که مشخص میکند توسعه یافتگی چه ملاکها و شاخصهایی دارد و اوست که تعیین میکند برای توسعه یافته بودن باید چگونه بود. به بیان دیگر، میل به توسعهی صنایع بزرگ در غرب، با پروژهای به همان اندازه قوی برای بازشناسی جامعه با طرح و نقشهی علمی (سودمند) موازی بود. اگوستکنت طراح این نقشهی کلی بود؛ رؤیای وی برای اعمال بندبند اصول عقلانیت و تجربهگرایی و روشنگری بر جامعهی انسانی، نفوذی فراگیر بر جوامع به اصطلاح توسعه یافته گذاشت.(آلوازار) و نشان داد که عواملی چون سرمایه، فناوری و مواد خام بدون سازماندهی و تلفیق توانمندیهای انسان مدرن با طبیعت امکانپذیر نخواهد بود. تجربه در دسترس تجارب ملل متمدن نشان میدهد این مهم از کارکردهای نهاد علم بوده و خواهد بود، به چند نمونه از این تجارب اشاره میکنم:
ایالات متحده آمریکا:
این کشور با داشتن ۵۸۰۰دانشگاه و مؤسسۀ آموزش عالی در سال ۲۰۱۷حدود ۱۹میلیون و ۶۶۰هزار دانشجو مشغول تحصیل بود. در رتبهبندی ۱۰۰دانشگاه برتر رتبه ۶۱ و در رتبهبندی ۲۰۰دانشگاه برتر رتبه ۹۲دارد. از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۵ بر اثر همین پیوند علم و توسعه توانست به بیش از ۲۸۰هزار اختراع جدید دست یابد که حدود ۵۹۱میلیارد دلار به تولید ناخالص ملی اضافه کرد و از ۳/۴میلیون شغل حمایت کرد.
چین:
از نظر توان نظام دانشگاهی، چین در رتبه هشتم قرار دارد و در رتبهبندی ۱۰۰دانشگاه برتر، چین پنج دانشگاه برتر دارد. تولید ناخالص داخلی چین در سال ۲۰۱۹حدود ۱/۶درصد افزایش یافت و به ۱۴۰/۱۴تریلیون دلار رسید. چین در سال ۲۰۱۹ با رشد ۵/۱۲درصدی هزینه روی بخش تحقیق و توسعه دانشگاهی روبهرو بوده است که چیزی حدود ۳۲۲میلیارد دلار را دربر میگیرد.
انگلیس:
دانشگاههای این کشور در سال ۲۰۱۷ بالغ بر ۱۰۰میلیارد پوند به اقتصاد انگلیس تزریق کرده و از بیش از ۹۴۰هزار شغل در این کشور حمایت کردهاند، و سهم ارزش افزوده ناخالص دانشگاهها به سال ۲۰۱۹ در تولید ناخالص داخلی در حدود ۵/۲۱میلیارد پوند گزارش شده است.
منظور از آوردن نمونههایی از پیوند علم و توسعه که در نهاد دانشگاه تجلی پیدا کردهاند بهانهای است برای یادآوری کلامی از امام علی(ع) است که؛ «حکمت را هر کجا باشد، فراگیر، گاهی حکمت در سینه منافق است و بیتابی میکند تا بیرون آمده و با همدمانش در سینۀ مؤمن آرام گیرد. (حکمت۷۹)
(۴)
بهانه این نوشتار، همانطوری که در ابتدا به آن اشاره شد مربوط به اختلاس در شرکت چای دِبش که حقیقتاً رکورد تحصیل مال نامشروع شکسته شد، و مصاحبهای که در آن مدعی حزبالهیگری اساس توسعه را زیر سئوال برده است. با توجه به همین موارد به ظاهر ساده و بعد از بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، چه توجیهی میتوان نسبت به موارد ذکر شده داشت! و اساساً در پاسخ به سئوالی که؛ چه راهکاری خواهد توانست بنبست غیرقابل انکار کنونی را چاره است؟
در صورتی که در تمامی دولتهای چهار دهه گذشته و تاکنون شاهد فراوانی قابل قبول در ساخت و ساز بودهایم، نتیجه آن نبایستی چنین وضعیتی میبود و لیکن، نقصی که این ساخت و سازها داشتهاند و دارند چه عنصری میتواند باشد؟ «واقعیت این است که در شرایط کنونی دعوای «روحانی» و «رئیسی» محلی از اعراب ندارد. آفت اقتصاد ایران ناکارآمدی و فساد و رانت است (هاشمی،احمد۱۴۰۲) و اگر غیر از این است چرا برخوردها با سلاطین سکه و قیر و … بینتیجه بود، و حال برخورد با سلطان چای نتیجۀ برخوردهای قبلی را خواهد داشت یا برعکس، و آیا تن دادن به نظم اسپارتی در این کشور و در جهان کنونی امکانپذیر است؟ و یا علی گونه در برخورد با تحصیل کنندگان مال نامشروع کسی جرأت گفتن و عمل به؛ «لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوّج بِهِ اَلنِّساء» را دارد؟
برخلاف نظری که مناظره کننده محترم در خصوص توسعه دارد و به نظر میرسد تسلط چنین تفکری بر اقتصاد کشور باعث چنین وضعیت اسفباری شده است، و تجارب دولت-ملتهای مختلف درعمر انقلاب اسلامی، ناچارمان میکند در کنار «ساخت و سازها» بایستی تن به اصلاح «سازوکارها» داده شود و به عبارتی علم را در نهاد دانشگاه و در پیوند با توسعه به سرانجام رسانید.
گزارش ۷دسامبر ۲۰۱۵ صندوق بینالمللی پول دربارۀ اقتصاد ایران که در بعد از مشورت با کارشناسان ایرانی منتشر شده قابل تأمل و مؤید مطالب این نوشتار است!؛ «در این گزارش با درج نموداری به صراحت آمده است در سالها ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ مهمترین موانع رشد عبارت بودند از: دسترسی به تأمین مالی، بیثباتی در سیاستگذاری، تورم، بوروکراسی ناکارآمد، عرضۀ ناکافی زیرساخت… [عواملی که] بر رشد کُند اقتصاد ایران و به تبع آن اشتغالزایی اندک تأثیر داشتهاند، ماهیت غیر زیرساختی دارند. (فاضلی ۱۳۹۹: ۲۰۷)
به زبان ساده، وقتی از ماهیت غیر زیرساختی حرف میزنیم یعنی معترف به نقص و اثرگذاری سازوکارهایی میکنیم که درمان آن در نهاد دانشگاه و علم و قدرتی است که توان بهرهبرداری از آن وجود ندارد و در چنین ناکامی است که قدرت در تقابل با نهاد علم مجبور به توجیه اقداماتش برمیخیزد و در تلاش بر تسلط بر آن میآید، استقلال آن را مخدوش نماید، نمونههای تجربه شدۀ آن در آلمان تحت حاکمیت نازیها و ایتالیا در زمان موسولینی قابل مطالعه هستند. (فخرزاده۱۴۰۲) و در عصر کنونی یکی از علل اصلی توسعه نیافتگی را در کشورهای جهان سومی میتوان در این عنصر مهم به مطالعه نشست.
ذوالفقار صادقی – 16آذر ۱۴۰۲
منابع:
- قرآن کریم،
- نهجالبلاغه (۱۳۸۰)، ترجمه: محمد دشتی، انتشارات، اوج علم،
- رییس دانا، فریبرز (۱۴۰۱)، چند کاوش در سیاست و جامعه، چاپ دوم، انتشارات؛ گل آذین،
- فاضلی، محمد (۱۳۹۹)، ایران بر لبۀ تیغ، چاپ نهم، انتشارت؛ روزنه،
- چشم انداز ایران (۱۴۰۲)، شماره ۱۴۱، دوماهنامه سیاسی-راهبردی،
- سایت فرهیختگان (۱۳۹۹)،
- org ،
- ir ،
- Baamdadeno ،
- com ،
- Official malekpour.net ،
- بهلول.