جریان ها و سازمان های سیاسی در پهلوی دوم
مقدمه:
در عصری که زندگی می کنیم، جریان های فکری- سیاسی با استفاده از تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی در شکل دهی اندیشه ها اقدام به بمباران خبری و تحلیلی می کنند، تا در فضای اکنده از داده های متفاوت و متعارض نسل کنونی را در گیجی وادار به واکنش و با موج سواری به اهداف خود برسند، تشخیص سره از ناسره یکی از دغدغه های هر فرد و سازمانی است که چگونه می توان به حقیقت ماجرا پی برد و در برخورد با افکار و اندیشه هایی که اکثراً از حدِّ خبر فراتر نمی روند، چه باید بکنند؟!
بنظر، یکی از راه کارهای اساسی، رجوع به تاریخ و سوابق جریان های فکری و سیاسی است که در این وادی ضمن آشنایی با سابقه و عملکرد جریان ها، میزان صداقت فعلی جریان سازان کنونی مشخص می شود و یکی از اساسی ترین راهکارهای دسته بندی اطلاعات نیز بشمار می رود.
بطور خلاصه و به تبعیت از کتاب و به ترتیب، عناوین زیر مورد بحث قرار گرفته است؛
- مبارزه دینداران تا ۲۸ مرداد با رژیم پهلوی،
- گروه های چپ مارکسیستی،
- گروه های ملی،
- بازگشت دین به عرصۀ جامعه و سیاست،
- برآمدن انجمن ها و تشکل های مذهبی-سیاسی،
- فعالیت های حوزوی از اواخر دهۀ ۳۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی،
- جریان های مذهبی-سیاسی فعال دهه ۴۰ تا اوایل دهۀ ۵۰،
- اسلام انقلابیِ سازمان مجاهدین خلق و حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی،
- گروه ها و جریان های فعال مذهبی- سیاسی در آستانه انقلاب اسلامی.
این مجیز، تلخیص و برداشتی است از اثر تاریخی آقای «رسول جعفریان» با عنوان «جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران، از روی کار آمدن محمدرضاشاه تا پیروزی انقلاب اسلامی (سالهای۱۳۲۰-۱۳۵۷)» است که به کوشش خانه کتاب و در ۱۰۳۳صفحه و در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسیده است.
***
مبارزه دینداران تا ۲۸ مرداد با رژیم پهلوی:
انتقال قدرت از قاجار به پهلوی و روی کار آمدن رضاخان، تحولات سیاسی – اجتماعی در ایران روند جدیدی را آغاز و رویکرد دین ستیزانه ای را آغاز کرد. با وجود چنینی رویکری اصحاب دین و بدنه اجتماعی جامعه ایرانی که در آن دین نقش بی بدیلی دارد با محوریت عالمان دینی واکنش نشان دادند، مثل حرکت حاج آقا نورا…اصفهانی در قم به سال ۱۳۰۶ش، قیام ۱۳۱۴گوهرشاد، اعتراض های علمای تبریز به رهبری آیت ا…میرزاصادق آقا مجتهد تبریزی، چراغ مقاومت را علیه حاکمیت، روشن نگه داشتند.
به دنبال بروز جنگ جهانی و روشن شدن اضمحلال رژیم نازی در آلمان و طرفداری رضاخان از نازی ها به مذاق نظام سلطه خوش نیامد تا این که در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ش، شاه ایران به تبعید و محمدرضا (فرزند وی) به قدرت رسید که به طور طبیعی و یا جبر سیاسی – اجتماعی موجود که استبداد داخلی را تضعیف کرده بود، شاه جوان را با چالش اساسی روبرو کرد، در این اوان بود که متفقین برای تقسیم غنایم جنگ کنفرانس تهران را با شرکت استالین، چرچیل و روزولت در آذر ۱۳۲۳ برگزار کردند.
ضعف اقتدار مرکزی و سیاست های سلطه گرانه قدرت ها در منطقه، حرکت های تجزیه طلبانه ای چون فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری و کردستان به رهبری عبدالرحمن قاسملو به هدایت روس ها شروع شده بود و از سویی بدنه مذهبی که خود را رها از استبداد رضاخان و فضا را باز می دیدند سعی در آشتی دین و سیاست که مورد هجمه قرار گرفته بود نیز فعال شد. در همین زمان که شاه جوان برای تسلط بر اوضاع تلاش می کرد از سوء قصدی که توسط و یا با نام توده (۱۳۲۷ش) صورت گرفت، مشی مدارای خود را کنار گذاشت و به همین بهانه روش استبدادی پدرش را سرلوحه ی سیاست هایش قرار داد. ولی کشته شدن «هژیر» در آبان ۱۳۲۸ش بدست فدائیان اسلام و ترور «رزم آرا» که به توصیه جبهۀ ملی به وسیله فدائیان اسلام، شاه جوان را وادار به عقب نشینی کرد و راه را برای قدرت گیری و تجربه ای موفق از آزادی و پیشرفت را نشان داد که ملی شدن صنعت نفت یکی از نتایج درخشان آن بود. لیکن، مدافعین چنین پیروزی از ۱۳۲۹ تا ۲۸مرداد۱۳۳۲ بر اثر ناتوانی در کنترل اختلافات داخلی راه را بر پیروزی استبداد داخلی و کودتای ۲۸مرداد فراهم آوردند.
گروه های چپ مارکسیستی:
سابقه فعالیت این گروه ها به بعد از پایان جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م) و استقرار رژیم مارکسیستی در اتحاد جماهیر شوروی برمی گردد. نحله ایرانی جریانات مارکسیستی و کمونیستی به سال ۱۳۱۲ش می رسد و عمده ترین فعالیت آنها به رهبری دکتر «تقی ارانی» و نشریه ای که به نام «دنیا» مشهور بود، این طیف بعد از چهار سال فعالیت که در تاریخ معروف به گروه ۵۳نفر بود، توسط رضاخان متلاشی شد. ولی، بعد از روی کار آمدن «محمدرضا» فعالیت خود را مجدداً شروع کرد.
گروه های چپ فعال، در مهرماه ۱۳۲۰ش با هدایت روس ها در بخش شمالی تحت اشغال ایران، حزب توده را تأسیس کردند و اقدام به جذب روشنفکران متمایل به چپ، دانشجویان و بیشتر درآموزش پرورش سرمایه گذاری کردند. حزب توده در اوج فعالیت و قدرت و در پیروی از سیاست های شوروی در ایران با ملی شدن صنعت نفت مخالفت کرد، با دکتر«مصدق» و دولت ملی درافتاد و با عقاید اسلامی و فرهنگ ایران مبارزه کرد و همین سیاستها باعث فاصله گرفتن از بدنه اجتماعی مردم ایران شد و در نهایت در سال ۱۳۲۶ش دچار بحران و انشعاب شد و از دل آن چندین گروه و سازمان پدید آمد که مشهورترینشان «چریک های فدایی خلق» بودند.
گروه های ملّی:
این گروه ها از بقایای جریان مشروطه خواهی بودند، برخی از سران این گروه ها مثل «اللهیارصالح» و «باقر کاظمی» در دوره رضاخان دارای مناصب اداری بودند و برخی دیگر مانند «دکتر محمد مصدق» خانه نشین بودند. این گروه ها بعد از تبعید رضاخان از شهریور ۲۰تا بهمن ۵۷، دوران پس از مشروطه را که به «دوران تجدد» مشهور بود؟ یعنی دوران تقلید از غرب به شکل رونویسی و تشابه کورکورانه است. در این زمان، یعنی در سال ۱۳۲۹ش اقدام به تشکیل جبهه ملی کردند و علیه استبداد مدرن فعال بودند که توسط حاکمیت محدود و متوقف شدند. گروه هایی چون نهضت آزادی، مجاهدین خلق، دکتر شریعتی، روحانیت سنتی و مترقی از شعب متعدد ملی و ضد تجدد بودند، تا بهمن ۱۳۵۷ش که انقلاب اسلامی پیروز شد.
بازگشت دین به عرصۀ جامعه و سیاست:
خشونت رضاخان در به حاشیه راندن حوزه های اصیل دین و عالمان مبارز که به طور طبیعی باعث گوشه نشینی علمای دین و حذف مبارزین شده بود. لیکن، ریشه دار بودن اعتقادات مذهبی در توده های مردمی و وجود استدلال های مستحکم دینی در بین علمای دینی و روشنفکران اصیل باعث بالندگی زیرزمینی اعتقادات دینی شده و دنبال فرصتی برای بروز و ظهور بود. به همین خاطر بعد از رفتن رضاخان و بازشدن فضای سیاسی اجتماعی در جامعه ایرانی، دین با سرعت و جدیت به عرصه های جامعه و سیاست بازگشت که به مدت یک دهه (۱۳۲۰-۱۳۳۰) اثرات خود را نمایان کرد.
روحانیت اصیل و مبارزینی که با تکیه بر مذهب در پیشبرد راهبرد خود با دو مانع عمده روبرو بودند؛ یکی با روحانیون سنتی گریزان از از سیاست و دیگری با روحانیون و روشنفکران وابسته به دربار که به ظاهر استقلال فکری خود را به رُخ می کشیدند. این مبارزات از وقتی شکل واقعی خود را پیدا کرد که مرحوم «حاج شیخ عبدالکریم» در «قُم» مستقر شد و مرجعیت شیعه از نجف به داخل بزرگترین جمعیت شیعی (۱۳۰۱ش) مستقر شد. بطور کلی می توان محورهای مبارزاتی زیر را برشمرد:
- مبارزه با «کسروی» که با ادبیات فارسی و متون کهن و عقاید شیعه مخالفت می کرد، افرادی چون «حاج سراج انصاری»، «محمود زرند»، «عبدالله آتشکده» و «تقی ادیب پور» پیشتاز این مبارزه بودند.
- مبارزه با بی حجابی (یا بدحجابی)؛ بحث بی حجابی که از پیامدهای تجدد و همزمان با انقلاب مشروطه شروع شده بود که ابتدا در سال ۱۳۰۶ش در «قُم» و با اعتراض مرحوم «بافقی» روبرو شد و توسط «رضاخان» کتک سختی خورد و در نهایت در ۱۷دی ۱۳۱۴ش با پیشقدمی خانواده رضاخان در کشف حجاب، شکل اجباری بخود گرفت.
- مبارزه با مارکسیسم و الحاد؛ که با پیشقراولی علامه طباطبائی و مطهری شروع و در مراحل بعد افرادی چون بازرگان و شریعتی از مبارزین بودند.
- مبارزه با بهائیان؛ بهائیان که بعنوان فرقه ای سیاسی و ساخته انگلستان بودند در ارکان حکومت نفوذ داشتند. فلذا، مبارزه با آن همسان مقابله با حکومت تلقی می شد و پیشقراولان این مبارزه پدر «طالقانی» با پدر «بازرگان» بودند که از سال ۱۳۲۳ش بر شدت مبارزه افزوده شد.
در این دوران بود که علاوه از کسروی، افرادی چون علی اکبرحکمی زاده که علیه دین و روحانیت قلم می زدند و از رضاخان دفاع می کردند، و در همین مبارزات بود که افرادی چون شیخ ابراهیم زنجانی (فوت ۱۳۱۳ش) علیه تئوری ولایت فقیه موضع گیری می کردند و حضرت امام خمینی(ره) با تألیف کتاب «کشف الاسرار» در دفاع از ولایت فقیه و رفه شبهات پرداختند.
برآمدن انجمن ها و تشکل های مذهبی – سیاسی:
نفوذ بهائیت در هیئت حاکمه و تلاش سازمان یافته رژیم پهلوی علیه دین و روحانیت اصیل از یک طرف و نضج گیری آیین مسیحیت که هیچ قیدی از سوی حکومت برای مقابله با آن وجود نداشت، در بطن خود، شکل گیری تشکل های مذهبی – سیاسی را در سراسر کشور ضروری می ساخت که مهمترین آنها را می توان به ترتیب زیر برشمرد:
- تلاش های چهارگانۀ شهاب پور، نوریانی(مدیر آیین اسلام)، حاج سراج انصاری و شیخ عباسعلی اسلامی که پس از شهریور ۱۳۲۰ بوجود آمدند،
- مهدی سراج انصاری، ضمن این که تاجر بود، دغدغه دین و فرد فرهیخته ای بود، در سال ۱۳۲۲ش با کسروی درگیر شد، در سال ۱۳۲۶ش طرح بحث حمایت از فلسطین را شروع و به همراه جمعیت اتحاد مسلمین و جمعیت مبارزه با بی دینی فعال بود، از آموزه های پرداختن به وحدت شیعه و سنی بود،
- جامعه تعلیمات اسلامی به سرپرستی شیخ عباسعلی اسلامی که در سال ۱۳۲۲ش جمعیت پیروان قرآن را تأسیس کرد و به شبهات دینی پاسخ می داد،
- افرادی چون محمدنخشب به همراه حسین راضی (۱۳۰۲-۱۳۵۵ش) نهضت خداپرستان سوسیالیست را تأسیس کردند،
- جمعیت های متحدۀ اسلامی، جامعۀ اخوان اسلامی، حزب اخوان المومنین، جامعه اهل منبر، انجمن اسلامی دانشجویان و دهها تشکل دیگری که با صبغۀ اسلامی علیه حاکمیت فعال بودند.
تشکل های مذهبی و سیاسی در شهرستان ها نیز شکل عملی خود را پیدا کرد، با این امتیاز که این تشکل ها و افراد موثر در آن خودجوش و با توجه به موقعیت اجتماعی فعال شدند. این تشکل ها همزمان با مرکزیت مرجعیت دینی در بعد از شهریور ۱۳۲۰ش و بخصوص علنی شدن تشکیلات و فعالیت بهائیان که دستگاه دولتی را زیر نفوذ خود داشتند و در حدی از افراط روی آورده بودند که در ۱۳دی۱۳۲۸ش در «ابرقو» یک خانواده مسلمان را قتل عام کردند و احساسات جمعی ایرانیان از هر طیفی را برانگیخت تا جایی که جمعیت ایران پرستان نیز علیه بهائیت موضع گیری کردند، در شهرستان ها:
- جمعیت طرفداران اسلام در قم،
- انجمن اسلامی اراک،
- انجمن تبلیغات دینی در مشهد، آیت ا… حاج آقا حسین قمی در ۱۳۱۴ش، مسجد گوهرشاد را علیه شاه شوراند،
- جمعیت برادران اسلامی و انجمن اسلامی و انجمن نبرد با مسکرات در کرمانشاه،
- اتحادیه سادات اصفهان،
- آیت ا… سیدنورالدین شیرازی و تأسیس حزب برادران (۱۳۱۳ش) و نشریه رسمی آیین برادری(۱۳۲۳)،
- سیدحسین کهنمویی و جامعه تبلیغات دینی تبریز،
- جمعیت ترویج اسلام گیلان (۱۳۲۶)،
- مجمع سادات لرستان،
و چهره های فعال مذهبی – سیاسی چون شیخ محمدخالصی زاده، مهدی بازرگان، سیدغلامرضا سعیدی و سیدهبه الدین شهرستانی و … از جمله تشکیلات قدرتمند مذهبی – سیاسی در این دوران، فدائیان اسلام (۱۳۲۴-۱۳۳۴) به رهبری سیدمجتبی نواب صفوی بود. پدیده فدائیان ماهیت طلبگی – انقلابی داشتند و در عین وابستگی به مرجعیت، به نوعی در عمل مستقل می اندیشیدند تا جایی که از سال ۱۳۲۹ش مشکلاتی با دستگاه آقای بروجردی پیدا کردند. این گروه در اردیبهشت ۱۳۲۴ش کسروی را ترور کردند و به شکل آشکار از آرمان فلسطین دفاع کردند. هژیر در۱۳۲۸ش بدست «سیدحسین امامی» و «رزم آرا» را به دست خلیل طهماسبی از صحنه سیاسی حذف کردند، فدائیان اسلام یک تفاوت با دولت ملی (مصدق) داشتند؟ در پی اجرای احکام اسلام بودند، در صورتی که مصدق دنبال نجات کشور از دست انگلیس بود، نواب صفوی از ۳۰تا۱۴بهمن ماه۱۳۳۱ش، یعنی به مدت ۲۰ماه از ۲۸ماه نخست وزیری مصدق در زندان بود.
فعالیت های حوزوی از اواخر دهۀ ۳۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی(۱۳۵۷ش):
ریشه های پرداخت مرجعیت به امور سیاسی، به قرن چهارم و پنجم هجری و شخصیت هایی مانند شیخ صدوق(۳۸۱)، شیخ مفید(۴۱۳) و شیخ طوسی(۴۶۰) برمی گردد. این دیدگاه پس از مشروطیت آسیب دید که بخش عمدۀ آن به اختلاف نظر بین مراجع برمی گشت.
حوزه علمیه قم به سال ۱۳۰۱ به دست حاج شیخ عبدالکریم حائری تأسیس و احیا شد و بعد از درگذشت وی در سال ۱۳۱۵ش، آیت الله بروجردی مرجعیت تشیع را از سال ۱۳۲۵ بعهده داشت و در این زمان بود که افرادی چون طباطبائی به تدریس مباحث فلسفی پرداختند که البته با فشار عده ای از علما مباحث از هدف اصلی خود به سمت تفسیر تغییر شکل داد و حوزه توانست نسبت به مسایل سیاسی تمایل نشان دهد که نمود بارزآن مخالفت با اصلاحات ارضی شاه بود.
در مدت مدیریت و رهبری آیت ا… بروجردی بود که نشر کتاب رونق یافت و ارتباطات بین المللی حوزه رونق گرفت و نمایندگانی به کشورهای آلمان، آمریکا، ایتالیا و لبنان اعزام شدند، با الاظهرمصر ارتباط برقرار و دارالتقریب مذاهب اسلامی تأسیس شد. پس از فوت آیت ا…بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ش، فرصتی برای حاکمیت فراهم شد تا مرجعیت شیعه در بیرون از مرزها (عراق) تعریف شود؟ و در همین زمان بود که نهضت اسلامی با ورود امام خمینی(ره) از نیمه دوم سال ۱۳۴۱ش وارد مرحلۀ جدیدی شد، آغاز حرکت اصلاحی امام(ره) با انتقاد از علما بود که چرا به ماهیت سیاسی اسلام اهمیت لازم داده نمی شود. موضع گیری که بُعد سیاسی حوزه را فعال کرد و افرادی چون آیت ا…منتظری، هاشمی رفسنجانی، ربانی شیرازی، محلاتی و … در بُعد مبارزاتی و آیت ا…مطهری، میرزا احمدآشتیانی و قمشه ای و … در بُعد فکری پشتیبان تفکر سیاسی امام(ره) شدند.
جریان های مذهبی – سیاسی فعال دهۀ ۴۰تا اوایل دهۀ ۵۰:
- هیئت های مؤتلفه اسلامی:
در تهران، یک تشکل منظم میان شماری از روحانیون سرشناس با تعدادی از نیروهای جوان و متدین و بازاری با هدایت حضرت امام(ره) و آیت ا…میلانی شکل گرفت تا مبارزات شکل منسجمی بخود بگیرد.
فعالیت مذهبی – سیاسی شهید صادق امانی در مسجد شیخ علی پایگاهی درست کرد، شهید صادق اسلامی، حاج حسین رحمانی، حاج مهدی عراقی و … ، مهمترین اقدام هیئت های مؤتلفه ترور حسنعلی منصور نخست وزیر شاه در اول بهمن سال ۱۳۴۳بود و اندیشۀ مبارزه مسلحانه با رژیم از فدائیان اسلام به اینان به ارث رسیده بود، و از سایر هیئت های مذهبی می توان به هیئت اتفاقیون، هیئت انصارالقرآن و هیئت انصارالحسین می توان نام بُرد.
- جبهۀ آزادیبخش ملّی:
اعضای این گروه در سال های ۴۷-۴۸ به سی نفر می رسید و پس از نهضت خرداد ۴۲ این تشکل شکل گرفت، این گروه با نظام شاهنشاهی و نفوذ آمریکا مخالف بودند. از اعضای برجسته آن می توان به احمدکروبی (بعد از انقلاب با فرقان بود و در درگیری خیابانی کشته شد)، امیر لشکری، مصطفی ستاری و عزت شاهی و …
- حزب ملل اسلامی:
در آستانۀ دهۀ ۴۰ در ایران تشکیل شد، در سال های ۱۳۴۳و۱۳۴۴ شروع به عضوگیری کرد و تا ۵۵نفر عضو داشت که پس از دستگیری متلاشی شدند.
- نهضت آزادی:
جبهۀ ملیِ اول پس از کودتای ۲۸مرداد۱۳۲۲ و در ۲۵اسفند۱۳۲۸ش از هم گسست و در فضای سیاس آزادی که در سال ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰بوجود آمد، نهضت آزادی ایران تشکیل و به طور رسمی در ۲۷اردیبهشت ۱۳۴۰ کارش را آغاز کرد. فلسفۀ تأسیس آن نوعی مبارزه سیاسی برای تحقق آزادی، تحقق حقوق بشر براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد بود. نهضت آزادی طی سال های ۴۱تا۴۳ در خیزش عمومی مردم در نهضت اسلامی مشارکت داشت، ولی پس از زندانی شدن سران آن، بعضی از چهره های جوان تر مانند جلال الدین فارسی، بر رنگ و آب اسلامی آن افزودند. لیکن، نهضت آزادی زمانی که در سال ۵۶و۵۷ فعالیت جدید خود را آغاز کرد، همچنان دارای دو گرایش مذهبی و غیرمذهبی بود.
- انجمن های اسلامی:
تحولات مذهبی دهۀ ۲۰پیدایش انجمن های اسلامی در دانشگاه ها و حتی دبیرستان ها را باعث شد، طی ۱۲سال فعالیت (۱۳۲۴-۱۳۲۶) انجمن اسلامی پزشکان، انجمن اسلامی دانشگاه تبریز، انجمن بانوان، فعال شدند. تا جایی که در اردیبهشت ۱۳۴۰ کنگره ای از انجمن های اسلامی که شامل ۱۳گروه بودند، در تهران تشکیل شد.
- انجمن خیریه حجتیۀ مهدیه:
برای دین دو خطر عمده عینیت داشت؛ ۱- حزب توده که مرام مارکسیسم را نشر می داد، ۲- بهائیان که در ارکان حکومت نفوذ کرده بودند (وزارت صنیعی، روحانی، پارسا).
از اواسط دهۀ ۳۰ تشکل مذهبی ویژه با هدف مبارزه با بهائیت در تهران و شهرستان ها شکل گرفت، به سال ۱۳۳۲ با تلاش شیخ محمود تولائی (مشهور به حلبی) فعالیت خود را آغاز کرد. این انجمن، در هر شهری دفتری بنام بیت امام زمان(عج) با سه کارگروه؛ تدریس، تحقیق و ارشاد فعالیت خود را تشدید می کرد.
تا حوالی سال ۱۳۵۰ ابهام درباره انجمن اندک بود، اما به موازات بالا گرفتن روش های انقلابی و مبارزات مسلحانه و نیز زندانی شدن نیروهای مذهبی و روحانی، دامنه اتهام نسبت به انجمن بالا گرفت! یکی از موارد اتهامی مربوط به اجازه ندادن انجمن به انحصار هواداران خود برای شرکت در فعالیت های سیاسی و انقلابی بود و باعث بدبینی انقلابیون شد. امام خمینی(ره) که روزگاری آقای حلبی را تأیید می کرد، بتدریج بدبین شد و در جریان و بعد از انقلاب مورد هجمه قرار گرفت تا این که در سال ۱۳۶۲رسماً تعطیلی خود را اعلام کرد.
بایستی اذعان کرد که در این مدت، مبارزات انقلابی در ایران از نهضت های اسلامی سایر کشورها اثر پذیرفت، به عنوان نمونه دارالتقریبِ مصر و فتوای تاریخی شیخ شلتوت در امکان عمل به فقه شیعه (در رسمیت یافتن شیعه) اثر فوق العاده ای داشت و در ایران نیز با ابتکار شهاب پور این ارتباطات شکل واقعی به خود گرفت.
اسلام انقلابیِ سازمان مجاهدین خلق و حسینیۀ ارشاد و دکتر شریعتی:
در طول دهۀ ۲۰، ۳۰و۴۰ اگر یک تقسیم بندی از نحوۀ نگرش به اسلام داشته باشیم، با دو محور اساسی روبرو می شویم؛ نخست، سازمان مجاهدین است، نگرشی که اسلام را به عنوان یک دین انقلابی معرفی می کند، تأکیدی که در این مقطع بر انقلابی بودن اسلام صورت گرفت، به وضوح تحت تأثیر جریانات چپ بود. چیزی که افراط در آن، به رغم ظاهر پرآب و تاب اسلامی، نوعی سکولاریسم پنهان را در خود جای داده است. دوم، محور مربوط به حسینیه ارشاد است؛ که به اسلام به عنوان یک دین با ویژگی های اجتماعی و سیاسی می نگرد و تلاش می کند تا آن را در متن جامعه ارائه دهد.
سازمان مجاهدین خلق:
چند نفر از شاگردان جوان مهندس بازرگان، به طور عمده از طیف دانشجو، که در دهۀ سی در نهضت مقاومت ملی و سپس در نهضت آزادی فعالیت کرده و تجربه سیاسی اندوخته بودند، در سال ۱۳۴۴ش سازمان مجاهدین خلق (نامی که بعداً به آن داده شد) را با محوریت محمدحنیف نژاد، سعید محسن، رودسری(معروف به عبدی و … ) پایه گذاری کردند. بیشتر این افراد از اعضا و سمپات های نهضت آزادی بودند که به تدریج و به دنبال شکست نهضت ملی در سال ۳۲ و شکست خرداد ۴۲ علاوه بر این، عنصر رادیکالیسم را که در سراسر جهان تحت تأثیر جنبش انقلابی لائوس، حماسه ویتنام، پیروزی رزمی کوبا، رویش های ستیزه آلود در آمریکای لاتین، افریقا، هندوچین و … ، در تشکیل این سازمان مؤثر افتاد.
رویکرد ایدئولوژیکی سازمان متأثر از قرآن و نهج البلاغه و متون تفسیری و حدیثی شیعه در اولویت نخست بود و همین گرایش باعث شد تا در حوالی سال ۵۰شماری از روحانیون از فعالیت سیاسی مجاهدین حمایت کردند.لیکن، رویۀ سازمان از اردیبهشت سال ۵۲به بعد عوض شد تا جایی که در شهریور ۱۳۵۴ حمایت روحانیت را نیز از دست دادند.
حسینیۀ ارشاد و دکتر شریعتی:
حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۶ با مدیریت ناصر میناچی و حمایت مالی محمدهمایونی و سخنوری شهیدمطهری پایه گذاری شد و در سال ۴۷ به دعوت استادمطهری، دکترشریعتی نیز به عنوان سخنران به جمع اعضای اصلی پیوست، و با رفتن استاد مطهری از حسینیه ارشاد در پایان سال ۴۹ش، حسینیه ارشاد در انحصار دکتر شریعتی قرار گرفت. نگرش شریعتی تحت عنوان تز «مذهب علیه مذهب» توسط استاد مطهری نگرشی مارکسیستی عنوان شد و مرحوم بازرگان تعبیر دکتر شریعتی از مستضعفین و مستضعف گرایی او را قبول نداشت و آن را مشابه حرف های حزب توده و کونیست ها می دانست، و حضرت امام(ره) که در مقابله با رژیم پهلوی برپایه کنارگذاشتن مسائل فرعی بود، یکبار به آقای خسرومنصوریان فرموده بود: «سلام مرا به شریعتی برسان و بگو خداوند به شما توفیق بدهد؛ اما گله ای از شما دارم این است که گفته اید آخوندها یک دست برای گرفتن و یک دست برای بوسیدن دراز کرده اند؛ این طور نیست.»
بایستی اذعان داشت، یکی از خدمات برجستۀ شریعتی، نقادی های مفصل و بکری است که بر ضّد مارکسیسم داشت و مارکسیسم را به صورت یک مکتب مادی در تنگنا قرار داد.
گروه ها و جریان های فعال مذهبی – سیاسی در آستانه انقلاب اسلامی:
از سال ۱۳۵۰ به بعد تحت تأثیر رسوخ اندیشه های نوین در دین شناسی از یک سو و گسترش دامنۀ مبارزه با شاه میان انقلابیون از سوی دیگر – که خود محصول راه افتادن جریان مجاهدین، فدائیان خلق و حسینیۀ ارشاد بود – مرحوم شریعتی در ملاقات با شهید هاشمی نژاد می گوید که من در سه دوره در زندان بودم؛ یکی سال ۳۶ که افراد مذهبی کمتر بین زندانیان به چشم می خورد. در سال ۴۳ که بین زندانیان بند۳ افراد مذهبی و روشنفکر دیده نمی شد، و یکی هم این بار که آن قدَر روشنفکر مذهبی و افراد مطلع در زندان بودند که من احساس شرمندگی می کردم، انقلاب مذهبی بزرگی به وجود آمده و حتی دانشجویان جوان آیات قرآن قرائت و از حفظ می خوانند، به هر روی، این گروه ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) گروه های مذهبی متصل با روحانیت:
این گروه ها از سال ۵۲ به بعد فعالیت خود را بر محوریت مرجعیت امام(ره) آغاز کردند، و زمانی که در سال ۵۳و۵۴ ماهیت سازمان مجاهدین آشکار شد، بچه های مذهبی از آن جدا شدند، به ترتیب زیر می توان از آن ها نام بُرد؛
۱- گروه های هفتگانه: از دل انجمن های اسلامی، جلسات قرآن و یا بچه های مسجد پدید آمدند:
- امت واحده، هسته اوّلیه آنان در سال ۱۳۵۵ در زندان و در مقابله با منافقین و مارکسیست ها گذاشته شد، بهزاد نبوی چهرۀ معروف امت واحده بود، شهید رجایی و محمدسلامتی به این گروه پیوستند.
- منصورون، بخشی از نیروهایش پس از ماجرای ارتداد از مجاهدین جدا شده بودند و تعدادی هم از نیروهایی بودند که سال ۵۵و۵۶ به این گروه پیوستند. شهید صفاتی، کریم رفعتی و علی جهان آرا و … این افراد بیشتر از اهالی جنوب بودند و در سال های ۵۶و۵۷ فعالیت شان شدت گرفت. محسن رضایی، محمدباقرذوالقدر، علی شمخانی … این گروه؛ از دو گروه شهید عبدالحسین سبحانی که در سال ۵۰ دستگیر و در اهواز زندانی شدند، گروه دیگر حزب الله خرمشهر بود که دستگیر شده بودند. این دو در زندان با هم آشنا شندن.
طی سال های ۵۱-۵۴ این جمع آزاد شدند و نشریاتشان با آیه اِنَّهُم لَهُم المنصُورون مزین می شد، رشد و توسعه و به کل کشور گسترش پیدا کرد.
- گروه فلق، جمعی از دانشجویان مذهبی بودند که در خارج از کشور حضور داشتند و در آستانه پیروزی انقلاب به کشور برگشتند، برخی از آنان مثل حسن واعظی، مصطفی تاج زاده و محمدطیرانی که با بنی صدر ارتباط بیشتری داشتند.
- گروه موحدین، از بچه های مذهبی و معتقد و متدین خوزستان بودند که یکی از چهره های برجستۀ آنان حسین علم الهدی و برادرش کاظم و جمعی دیگر که بیشتر با گروه منصورون همکاری داشتند، بیشتر فعالیت شان مربوط به سال های ۵۶ و ۵۷ بود. از جمله اقدامات مؤثر آنان ترور «پُل گریم» آمریکایی (از مسئولان شرکت نفت) بود.
- گروه بدر، این گروه که متأثر از خاندان رضایی بود و به گروه رضایی نیز شهرت داشت، هستۀ اولیه شان از شهر ری بود و به طور رسمی فعالیت شان از سال ۵۴ شروع شد.
- گروه صف، در سال ۵۵ توسط محمد بروجردی، حسین صادقی و سلمان صفوی در اصفهان شکل گرفت.
۲- گروه ابوذر؛ برخی از جوانان مبارز شهرستان نهاوند بودند که فعالیت سیاسی خود را در برخی از جلسات مذهبی این شهر شروع کردند و با روحانیونی چون آقایان فاکر، موحدی ساوجی و مرحوم ربانی شیرازی ارتباط برقرار کردند، و از افکار و اندیشه های مرحوم شریعتی تأثیر پذیرفتند. این گروه با تشکیل انجمن ضدبهائیت در سال ۱۳۴۹ و یک مدرسه اسلامی با نام مهدیه تأسیس کردند.
۳- گروه مهدویون؛ این گروه در اصفهان و از اواخر سال ۵۲ و اوایل سال ۱۳۵۳ با مسئولیت مهدی امیرشاه کرمی و در پی جدایی از سازمان مجاهدین (ماجرای تغییر ایدئولوژی) تشکیل شد و تا پیروزی انقلاب به مبارزه مسلحانه پرداختند.
۴- گروه مجاهدین اسلام در شیراز؛ در دهه ۴۰ به بعد با هدایت افرادی چون رجبعلی طاهری، اکبرسلیم حقیقی، مجیدتراب پور، جواد شقاقیان شکل گرفت و در سال ۴۸ دستگیر و در اواخر ۴۹ آزاد شدند. این گروه، نقش زیادی در برهم زدن جشن هنر شیراز و مبارزه با رژیم پهلوی داشتند، سازمان گروه در سال ۵۱ لو رفت و حدود ۴۰نفر از آنان دستگیر شدند.
۵- سازمان فجر اسلام؛ بنا به اظهار آقای محسن کنگرلو که مسئولیت آن را بعهده داشت، از حوالی سال ۵۲ تحت عنوان سازمان آزادیبخش اسلام فعال بوده که بعد از دو سال به سازمان فجر اسلام تغییر نام داد، این سازمان در کارهای عمدۀ سیاسی و تصمیمات خود با مرحوم بهشتی مشورت می کرد. برای انحراف نظر حاکمیت از ارتباط فعالیت های مسلحانه با فجر اسلام، گروه صف با محوریت آقای محمدبروجردی راه اندازی شد، این سازمان در سال های ۵۶و۵۷ در تکثیر اعلامیه های امام و گروه های انقلابی فعال بود.
۶- تشکیلات محمد منتظری در دمشق؛ یک تشکیلات نامنظم اما فعال متعلق به شیخ محمدمنتظری بود. وی، به دلیل ارتباط های پدرش با کسانی چون شهید سعیدی، در منزل افرادی مانند مرتضی مطهری و علی غیوری مخفی می شد و نهایتاً در سال ۱۳۵۰ از ایران گریخت و در سوریه و لبنان مستقر شد و دوره های فراگیر نظامی برای مبارزان جوان و اعضای جدا شده از مجاهدین خلق در سال های ۵۴و۵۵ برگزار می کرد، او بر این باور بود که نهضت امام خمینی را نمی توان در یک گروه خلاصه کرد و تلاش می کرد تا این نهضت به پیروزی برسد.
۷- فعالان اسلامی مرتبط با امام در خارج از کشور؛ دسته ای از روحانیون چون آقای دعایی، علی اکبرمحتشمی پور و سیدحمیدزیارتی(روحانی) نیز فعالیت داشتند که ثمرۀ آن در ایران و اروپا توزیع می شد.
۸-تشکل های محدود و محلی بی نام؛ در کنار گروه هایی که از آن ها یاد شد، تشکل های بی نام و نشانی بودند که در تهران و بسیاری از شهرها، فعالیت داشتند و با استفاده از روحانیون به مبارزه با رژیم می پرداختند. یکی از معروف ترین آن ها در تهران مؤسسۀ (مدرسه) رفاه (تأسیس در ۱۳۴۶) بود، فعالیت داشتند. مؤسسین مدرسه عبارت بودند از شهید بهشتی، باهنر، رجایی، هاشمی رفسنجانی و … ، نمونه دیگر مدارسی بود که مرحوم عابدزاده با عناوین مهدیه، عسکریه، نقویه، حسینیه، حسنیه و … در مشهد تأسیس شد. در تهران مسجد هدایت، ابوالفتح، نارمک، جاوید، جلیلی، حاج سیدجواد، مسجدالجواد و …
ب) گروه های مذهبی منفصل از روحانیت:
از ویژگی های عمدۀ این گروه ها، فاصله گرفتن از منابع اصیل دینی در دین شناسی و روی آوردن به تفسیرهای سمبولیک واجتماعی از مقوله های دینی است، گروه های افراطی مانند فرقان و آرمان مستضعفین و حرکت های فکری فردی مانند آشوری حاصل این نگرش بودند.
۱-گروه فرقان؛ ابتدا این گروه را «کهفی» می خواندند و بعد به فرقان تغییر نام یافت، این گروه به رهبری طلبه ای به نام «اکبر گودرزی» که در ۲۵سالگی برای ۲۰جزء قرآن حدود ۲۰جلد تفسیر نوشته بود، گودرزی در سال ۵۶ کلاس های تفسیر در مناطق مختلف تهران (نازی آباد، سلسبیل، قلهک، جوادیه و خزانه برپا کرد و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب می نمود، گودرزی در سال ۵۶ لباس طلبگی خود را کنار گذاشت و با صدور بیانیه و اعلامیه وارد حوزه سیاست و مبارزه شد. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، با اسلحه هایی که وی و همراهانش از پادگان های فتح شده توسط مردم به دست آوردند، وارد فاز نظامی شدند اما این بار دیگر نظام شاهنشاهی سقوط کرده بود ولی عقده مبارزاتی گروه با موجودیت گروه پیوند داشت. فلذا، در ترورهای سال ۵۸ درگیر شد و به طور مستقیم در ترور شهید قرنی شرکت داشت، در ۸ دی ماه ۵۸ دستگیر و در ۳خرداد۵۹تیرباران شد.
۲-جریان فکری حبیب الله آشوری؛ آشوری کتاب توحید را در گرایش افراطی و سیاسی کردن دین نوشت و تشکیلاتی به نام سازمان اسلامی شورا (ساش) درست کرد و به جایی نرسید. ابتدا در مشهد و سپس در تهران فعالیت تبلیغی داشت، وی پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۶۰ اعدام شد.
۳- گروه آرمان مستضعفین؛ گروه آرمان مستضعفین در تابستان ۱۳۵۵ بنیاد گذاشته شد. ولی بیشتر، پس از انقلاب در سال های ۵۸و۵۹ به فعالیت فکری پرداخت. مواضع فکری شان همانند فرقانی ها بود با این تفاوت که به برخورد فیزیکی با روحانیت معتقد نبودند، اعتقاد داشتند که بایستی مردم را از آنان گرفت، در جزواتشان ادعا می کردند که با متدهای اسلام شناسی شریعتی کار می کنند.
۴- جنبش مسلمانان مبارز؛ به لحاظ تاریخی، این حرکت در ادامۀ جریان چپ اسلامی سوسیالیست های خداپرست است که در آغاز دهۀ ۳۰ با عنوان حزب مردم ایران فعالیت کرده است. در سال ۴۰ جنبش آزادی بخش مردم ایران (جاما) به رهبری دکتر کاظم سامی به همراه چند نفر دیگر از جمله دکتر پیمان شکل گرفت، سران جاما در واقع گروه منشعب از حزب مردم ایران بودند که همچنان تا انقلاب ۵۷ و پس از آن، به اسلام، سوسیالیسم و شورا اعتقاد داشتند، این تشکل در سال ۱۳۴۶ با نفوذ عناصری از ساواک ضربه خورد و در سال ۵۶ بار دیگر به رهبری دکترحبیب الله پیمان فعال شد.
پیمان در جلسه ای که در سال ۱۳۸۳ با حضور چهره های ملی – مذهبی به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد تأسیس جنبش تشکیل شده بود گفت، ما به دو هدف این جنبش را تشکیل دادیم؛ یکی جمع و جور کردن بچه های مسلمانی که از سازمان مجاهدین باقی مانده بودند و دیگری دفاع از اندیشه نوین دینی که زیر حملات دیگران قرار داشت.
پایان: متن فوق که برداشتی و تلخیصی به سلیقه از یک کتاب تاریخی است و بدون شک نیاز به کنکاشی بیشتر در جهت زندگی آگاهانه است، اگر نتوانیم از گذشته تکیه گاهی داشته باشیم بدون شک و بالاجبار وادار به تجربۀ آنچه گذشتگان مان تجربه کرده اند خواهیم شد، تاریخ چراغی است بی منت برای ما در طی مسیری که انتهای آن موفقیت است.
۱۸اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ش- ذوالفقار صادقی