فلسفه زندگی-۱۸
تلنگر شریف:
از پارسال، زمین در جغرافیای شهرستان خوی ناآرام شده، منطقۀ مرزی و کوهستانی قطور لرزید و منازل روستاییان آوار شد و آوارگی ببار آورد. مردم پراکنده شدند، بسیاری در شهر خوی پناه گرفتند تا سرپناهشان سامان گیرد، و امسال در ۸بهمن زلزلهای مهیب شهر خوی را لرزانید، بدتر، آسمان نیز همصدا با زمین به باریدن آغازید و مردمان در بین این دو لرزیدند و شروع به تخلیه شهر و محل سکونت خود. آنچه بیش از این دو مردمان را آزار داد مربوط به شوک روانی حاصل از پسلرزهها و طنین شایعات بود. به هر طریقی بود؛ کمپهای اسکان ساماندهی و چادرهایی در خیابانها و کوچهها و محوطههای باز برپاشدند.
نیمه دوم اسفند، مردمان به تدریج به محل زندگی خود برمیگشتند و من با دوستم (شریف) به تصادف ملاقات و هم صحبت شدیم و این مطلب برداشتی آزاد از کلام وی است. او گفت؛
«منزل مسکونی من آسیب جدی ندید، چند تَرک کوچک که طبیعی است. به اصرار خانواده به شهر مرند و منزل یکی از دوستان برای چند روزی مهمان شدیم، روزی برای خرید به مغازهای رفتم که هم قصابی بود و هم فروشنده برنج و مرغ و تخم مرغ، از هرکدام سفارش دادم، همه را حساب کرد و وقتی از غریبه بودنم سؤال کرد و فهمید زلزله باعث حضورم بوده، خواست تا قیمت تخم مرغ را مهمانش باشم … چند روزی است به منزلمان برگشتیم و در پارکینگ ساختمان زندگی میکنیم … زلزله اینبار تلنگری بود بر من، تاکنون این همه خطر را و همچنین نوعدوستی را از نزدیک احساس نکرده بودم … یاد زلزله پارسالِ منطقه قطور افتادم و از کوتاهی که کرده بودیم که، چرا به شایستگی کمک حال مردمان آواره نبودهایم …»
شریف سواد مذهبی یا دانش اجتماعی و یا مطالعات آنچنانی ندارد که بشود کلام وی در تلنگری که خورده بود به آن منتسب کرد. سؤال اساسی است که چه مهمی باعث شده بود که زندگی را چنین معنیدار بفهمد؟ بزرگی گفته؛ «عملی که تحت غریزه زندگی انجام شود، همه دلایل اثبات را در خود دارد.(۱)
زلزله از جمله حوادث طبیعی است که همۀ اجزإ تعریفی از تلنگر را به همراه دارد به شرطی که انسان بتواند با تدقیق در آن به زندگی فردی و اجتماعی خود معنی جدیدی ببخشد، این ودیعهای الهی است در ذات انسانها که در مواجهه با خطرات باعث ابتکار در عمل و مفهوم سازی در ذهن میشود، نیاز چندانی به اکتساب ندارد. به فرموده امام علی(ع)؛ «آن کس که از آزمایشها و تجربههای خدادادی سودی نبرد از هیچ پند و اندرزی سود نخواهد بُرد و کوته فکری دامنگیر او خواهد شد.(۲)
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه(۳)
حوادث طبیعی و بزرگتر از آن زیست بودم انسانی صنعتی است الهی برای مطالعه و فهمیدن ما، چه با مطالعه و تعمق در آن فلسفه زندگیِ فردی واجتماعی خود را که هدف از خلقتِ ما «مگس پراندن»(۴) نیست و فهمیدن آن میتواند فلسفه وجودی و انسان بودنمان در بین مخلوقان بیشمار را تلنگری باشد شریف گونه که بموقع بفهمیم و حسرت دیر فهمیدنمان را نخوریم.
۲۶/۱۲/۱۴۰۱ – ذوالفقار صادقی
پینوشت:
- نیچه (۱۳۹۹: ۱۷)، دجّال، ترجمه؛ فروزنده دولتیاری- نشر، نیک فرجام،
- نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۶، نسخه؛ مرحوم دشتی،
- شهریار،
- نیچه (۱۳۹۹)، چنین گفت زرتشت – نشر، نیک فرجام.