فلسفه زندگی – ۹

بسم الله الرحمن الرحیم

فلسفه زندگی ۹

 

اعتبار؛

واژه اعتبار بیشتر در مسائل مالی و بانکی و مراودات اقتصادی بکار گرفته می شود. ولی، منظور این نوشتار، اعتبار اجتماعی است که فرد در طول زمان و گذر عمر و در محیط اجتماع و مکان جغرافیایی آن را بدست می آورد. اعتبار که در معانی مترادف دیگری چون ارزش، آبرو، منزلت، وجهه و اعتماد و … ی اجتماعی فرد نیز بکار می رود، به همین شکل در میان واژگان انگلیسی نیز کلمات متعددی را می توان یافت که یکی از مشهورترین آنها کلمه T R U S T  است.

اعتبار انتسابی نیست، هر چند منتسب بودن فرد به شخصیت خاندانش بی تأثیر نیست و نخواهد بود؟ خوش نامی ایل و تبار انسان می تواند پشتوانه ای باشد در داشتن وجهه اجتماعی برای فرد و بسیار ارزشمند است بشرطی که بتوان آن را حفظ کرد که چنین انسانی نادر است، چه بسا انسان های خوش نام و منتسب به خاندانی پاک و متشخص وبال و باعث بدنامی و در نهایت ارزش اجتماعی خود را از دست داده اند، به همین توجیه، اعتبار را می توان اکتسابی دانست و سایر پارامترها در شدت و ضعف آن موثر.

کسب اعتبار در اجتماع و در تعامل و ارتباط با همنوعان و به میزان یادگیری و در تجربه های تلخ و شیرین بدست می آید و به همین خاطر است که «سعدی» سروده است؛

«مرا این روزگار آموزگاریست     کزین به نیستمان آموزگاری»

این مطلب نیز برداشتی از بیان بخشی از خاطره تلخ یکی از دوستانم(۱) از تجربه ای که در این خصوص داشته و ذکر آن در اهمیت و جایگاه اعتبار قابل تأمل اساسی است.

* * *

 

کارگاه تولید مصالح ساختمانی جمع و جوری تأسیس کردم، دست تنها بودم، به فکر پیدا کردن شریک مطمئنی افتادم تا  به کسب و کارم رونقی داده باشم. هاشم(۲) را پیدا کردم، جوانی بیکار و خوش نام و جویای کار. بی هیچ شرطی و بدون دریافت هزینه ای شریک کارگاه کردم.

وقتی پول کم می آوردم، «هاشم» را روانه بازار می کردم و به پشتوانه و اعتمادی که از اصناف داشتم مبالغی به امانت قرض می گرفتم و بموقع نیز پرداخت می کردم.

هر مبلغی که لازم داشتم و از هر کس که می خواستم، بی کم و کاست بود و مهمتر از آن، هم در زمان تعللی وجود نداشت و هم در مبلغ و این مبالغ در پاکتی دربسته و با اسکناس هایی که نو بودند، اعتباری که پشتوانه ای بود در رونق بخشی به کسب و کار و درآمد بیشتر.

زمان که می گذشت و به تدریج متوجه تغییری شدم که در این تعاملات به وجود آمده!؟ مبلغ مورد نیازم به تمامی تحویل داده نمی شد؟ به عنوان مثال وقتی به پنج میلیون نیاز داشتم سه میلیون فرستاده می شد و آن هم با امروز و فردا کردن ها و دیگر از اسکناس های تا نشده خبری نبود، دیگر مبالغ را در داخل پاکت برایم نمی فرستادند!

به فکر فرو رفتم که چه اتفاقی افتاده؟ من که عوض نشده ام، دوستان من هم همان هایی هستند که سال هاست با هم مراوده داریم، متوجه شدم ارتباطات نیز سرد شده اند؟ به مغازه هر دوستی می رفتم از جایش بلند می شد و با احترام و به گرمی پذیرایی می کرد، وضعی پبش آمده بود که حوصله پاسخ به تماس تلفنی من را نداشتند؟!

به «هاشم» (شریکم) شک کردم، و شروع به بررسی و ترمیم اعتباری افتادم که در طول سالیان طولانی کسب کرده بودم. بدهی یکی از دوستانم را به منوال همیشگی تحویل «هاشم» دادم تا برساند، فردای همان روز رفتم مغازه دوستم، بعد از احوال پرسی، از قرضی که ادا کرده بودم سئوال کردم، اظهار بی اطلاعی کرد! از دوستم خواستم هر وقت «هاشم» پول ها را آورد تحویل بگیرد و به همان شکل نگه دارد و خبرم کند.

بعد از یک هفته، تماس گرفت و اطلاع داد که پول را تحویل گرفته است، و من رفتم برای بررسی. نصف مبلغی که فرستاده بودم را تحویل داده بود و از قول من عذرخواهی کرده بود که مابقی را در هفته بعد می فرستم! پول ها که داخل پاکت گذاشته بودم، از پاکت خبری نبود، و هم از اسکناس هایی که من به رسم ادب و متناسب با برخورد مودبانه دوستانم می فرستادم، تحویل داده بود.

دوستم متوجه عصبانیت من شد، چیزی نگفتم، حرفی نداشتم که بگویم «از ماست که بر ماست» از مغازه دوستم خارج شدم متوجه شدم اعتبارم در بازار به زیر سئوال رفته! و «هاشم» را پیدا کردم، با خود بردم به بنگاه معاملاتی، بدون اینکه حرفی بزنم و یا اجازه حرف زدن به وی داده باشم، تمامی کارگاه را به وی واگذار کردم، رفتم دنبال دوستانم و مشغول عذرخواهی و توضیح تا اعتبار از دست رفته خودم را بازیابم.

* * * 

 

اعتبار، سرمایه بی مانند اجتماعی انسان است که در طول زمان و در تعاملات اجتماعی بوجود می آید، «اعتماد از راه ایجاد همبستگی بین اعضا» ایجاد می شود و «بدون اعتماد دلیلی برای ادامه» همکاری وجود ندارد. و داستان «سلیمان» ما دقیقاً مصداق همین مطلب است؟ اعتباری که بر اثر اعتماد داشت خدشه دار شده بود و برای ترمیم آن چاره ای جز فدا کردن اموالش نداشته تا اعتبار خود را بازسازی کند؟! خیانت «هاشم» به شراکتش، شراکتی بدون هزینه با «سلیمان» در اوج اعتمادی که به وی صورت گرفته بود، بروز می کند. نکته بسیار اساسی است در تعاملات اجتماعی؟ که از بزرگان دین ما به یادگار مانده است که «حساب به دینار و بخشش به خروار»، معادله ای که رعایت شود  به اعتبار انسان خدشه وارد نمی شود.

«اگر موفق شدید به کسی خیانت کنید، آن شخص را احمق فرض نکنید بلکه بدانید که او خیلی بیشتر از آنچه لیاقت داشته اید به شما اعتماد کرده است.»

۳۰ فروردین۱۳۹۵ ذوالفقار صادقی

 

پی نوشت؛

  • این تجربه توسط دوستی(سلیمان محمدی) از شهر «شوط» از استان آذربایجان غربی تعریف کرد.
  • «هاشم» اسم مستعار فرد مورد نظر است.
  • جملات داخل گیومه از یادداشت های من از فضای مجازی است، متاسفانه منبع مشخصی نمی توان برایشان پیدا کرد.

 

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *