بسمالله الرحمن الرحیم
پرسش و پاسخ سیاسی (۷)
در گردونه سیاست ورزی روس:
این روزها (۲۹آذر۱۴۰۲)، دومین باری است که روسها در ارتباط و همسویی با اعرابِ حاشیه خلیج فارس علیه تمامیت ارضی ایران در خصوص جزایر «سهگانه» اعلام موضع میکنند، این موضعگیری ابتدا در همسویی با چین و در بعد از دیدار چند روز پیش رئیس جمهور کشورمان ایران با «پوتین» در «کاخ کرملین» میتواند سئوال برانگیز باشد. اقدامی که باعث شد به پرسش و پاسخ کوتاهی که در ۲۴آذر، در یکی از کانالهای واتساپی با دوستان شروع شد، با نگاهی دیگر، ارائۀ مطلب نمایم.
پرسش و پاسخ زمانی آغاز شد که آقای دوراجی مطلبی در خصوص عهدنامه ننگین «ترکمنچای» و نقش فردی بهنام «سید محمد مجتهد» (مجاهد) در آن بازنشر کرد و خلاصه آن به شرح زیر است:
سیزده سال بعد از «عهدنامه گلستان»، اختلافات بین دو کشور بهنحوی با سیاست از تبدیل شدن به منازعه نظامی حل و فصل میشده. لیکن، به دنبال توطئه اشراف قاجاری علیه «عباس میرزا» در کمک گرفتن و به عبارتی در پیوند با علما و روحانیون وارد مرحله دیگری شد و غوغای جهاد علیه «روسیان» کافر آغاز شد و به همین خاطر سیدمحمدمجاهد برای واداشتن دولت برای آغاز جنگ، از کربلا و نجف به دارالخلافه تهران مهاجرت میکند و علیرغم مخالفت ولیعهد (عباس میرزا) کشور با فتوای جهاد وارد جنگ علیه روسیه میشود و نتیجهی آن شکست ایران و عهدنامه «ترکمنچای» شد. مطلب جالبی که در این بازنشر آورده شده، اینکه؛ سیدمحمدمجاهد هنگام محاصره تبریز گل و قربانی سوی روسها فرستاده و خواسته تا رعیت روس شود؟!
من که مشابه مطلب فوق را بارها در فضای مجازی دیده بودم، مطلب منتشر شده را «لایک» کردم، اقدامی که واکنش آقای دکتر جعفرزاده را برانگیخت و خطاب به من نوشت:
- کامنت مورد تأیید حضرتعالی که جناب سید دوراجی به اشتراک گذاشته، در موضوع فرستادن گل و قربانی به روسها و درخواست رعیت روس شدن مرحوم آیها… سیدمحمد مجاهد، بهشدت محل اشکال و فاقد سند است و اولین و آخرین کتابی که این اتهام «عزیمت به روسیه و اقامت در کاخ تزار» ایشان را بدون سند ذکر کرده، کتاب «سه رویداد و سه دولتمرد» تألیف «هوشنگ نهاوندی» است که موجود است،
- ایشان پس از جنگ مدتی در تبریز ماند و سپس برای درمان عازم تهران شد اما در قزوین حالش به وخامت گذاشت و سرانجام در ۱۳جمادیالثانی سال ۱۴۲۴قمری در قزوین درگذشت و پیکرش به کربلا منتقل و در آنجا دفن شد،
- سیره علمای شیعه بویژه در عهد قاجار نشان میدهد که تنفر از بیگانگان و دُول استعماری زمان یعنی روسیه، انگلیس و فرانسه از ویژگیهای مهم آنان بوده است،
- مگر شیخ فضلالله نوری و ستارخان و شیخ محمد خیابانی چنین نبودهاند؟ …
در پاسخ آقای دکتر جعفرزاده نوشتم:
استبداد قجری نتوانست سیّدین مشروطه که از بنیانگذاران انقلالب مشروطه بودند را جذب کند ولی، در پیوندیابی و اخذ تأییدیه از شیخ توانست بر مشروطه غلبه کند، جالب است، در سالگرد مشروطه، شهرداری تهران از تندیس شیخ (فضلالله نوری) رونمایی کرد !!!؟
سید مجاهد چطوری و با چه تحلیلی از عراق آمد وصل شد به دربارِ استبداد و فتوای جهاد علیه کفر روسی داده، جالب نیست منافع ملی کشور را فدای توهّمات خویش کرده و با توجه به موضع کارشناسی که نتیجه جنگ را اعلام میکرد، توجه نکرد تا ترکمنچای تحقق پیدا کند و کسی از حضرت آقا سؤال نکرده و نمیکند که وعدههای غیبی شما چی شده؟ دوست عزیز تاریخ اینگونه سخن میگوید، چه ما بخواهیم چه به میل ما نباشد!
آقای دکتر جعفرزاده نوشت:
آیا برداشت من از مرقومه شریفه حضرتعالی صحیح است که؛
- شیخ فضلالله نوری عامل شکست نهضت مشروطه است؟
- کارهای سید مجاهد از غیب تأیید شده است کنایهای برای نادرستی رفتارهای اوست؟
سید دوراجی خطاب به دکتر نوشت؛
با چیزی که ما الان در عمل از تاریخی که شما از آن دفاع میکنید میبینیم، نشان از خیانت بیشمار است.
و من فکر کردم خطابش با من است، نوشتم؛
تاریخ نیازی به دفاع من ندارد، تاریخ گزارش میدهد تا ما یاد بگیریم، تا منافع و منابع کشورمان را در تلاطم روزگار حفظ کنیم، اگر بتوانیم.
* * *
یافتههای تحقیقی:
روسها بعد از عهدنامه گلستان، در سیزده سال منتهی به عهدنامه ترکمنچای از دستدرازی، تحقیر و زیادهخواهی علیه ملت و تمامیت ارضی ایران کوتاهی نکردهاند و با توجه به ضعف رژیم حاکم بر ایران، از واکنش آن اطمینان داشتند و در این مدت درایت عباسمیرزا بوده که به روشهای سیاسی مانع عملیاتی شدن امیال روسها میشده. در این میان، مردمان بیپناه چشم امید از حاکمیت قجری بسته و دست به دامن علما و مراجع دینی میشوند و مهاجرت علما که در رأسشان «سیدمحمدبنعلی طباطبایی» (۱۱۸۰-۱۲۴۲ق) معروف به سید محمد مجاهد به تهران و بر همین اساس یعنی خواست عمومی مردم و نه حاکمیت بوده است.
رژیم قاجار که پشتوانه مردمی خود را از دست داده و در ضعف مفرط نظامی، سیاسی و اقتصادی قرار داشت، بطور طبیعی نمیتوانست تنها تکیهگاه خود یعنی علمای دین را وادار به محاسباتی کند که بازنده در آن مشخص بود، کند. و این عباسمیرزا -ولیعهد- بوده که در تلاشی نافرجام سعی در وادار کردن سیدمجاهد و سایر علما در توجه به مسئله میشود، و به همین خاطر نقل عباسمیرزا قابل توجیه مینماید:
«… در اینجا آیتالله سید محمد مجاهد که گویی از توضیحات من حوصلهاش سر رفته بود سرش را بلند کرد و با صدای لرزان و چهرهای عبوس گفت:
حضرت والا بدانند که ما به اینجا نیامدیم که با این حرفها دوباره به عتبات بازگردیم… این سخنان شاهزاده، ظنی را که از قبل از اسلام خواهی ولیعهد بود، معالاسف تقویت میکند!؟
به چه مناسبت از طرف ولیعهد در جراید لندن و پاریس از فرنگیان برای زندگی در اسران دعوت میکنند؟ … به چه دلیل در داراللسلطنه تبریز چاپخانه زدید و کتاب تاریخ اروپا چاپ میکنید که مردم بهجای قصص انبیاء با اطوار معاش فرنگیان آشنا شوند؟»
فضای حاکم بر جامعهی سنتی ایران و اقدامات ساختارشکنانه «عباس میرزا» که بهطور طبیعی مخالفین وی را برانگیخته بود، سخنان سید مجاهد را قابل توجیه مینماید و ارتش و مردم در فضای احساسی نشأت گرفته از فتوای سید مجاهد و تحریک علما و با توجه به گرفتاریهای ارتش روس، پیروزیهای مقطعی و البته مهمی را باعث میشود، و لیکن؛ واکنش ارتش مدرن و مجهز روسی و اشتباهات تاکتیکی عباسمیرزا در نبرد، اوضاع را دیگرگون و شکست تاریخی تا انعقاد عهدنامه ترکمنچای ادامه مییابد. مطلب چالش برانگیز مربوط به این داستان همان «گل و قربانی و پناهنده شدن سیدمجاهد به روسیه و …» است که در کتاب هوشنگ نهاوندی ذکر شده و در سایر منابع در دسترس به چنین خیانتی اشاره نشده است.
مطلب بعدی که آقای دکتر جعفرزاده خطاب به من آورده مربوط به «شیخ فضلالله نوری» و نقش آن در جنبش مشروطه است. جالب اینکه، این داستان نیز در فضایی رُخ داده است که مردم ایران در عهد قجری زندگی میکردند با این تفاوت که جامعه در حال پوستاندازی بوده و جنبش مشروطه حاصل همین تحول بود.
رهبران و محرکین اصلی این جنبش از علمای بزرگ شیعه هستند؛ سید محمد طباطبایی، سید عبدالله بهبهانی و شیخ فضلالله نوری، و عالمان دین بودند که نقش اصلی را در عقب راندن استبداد قجری و تنظیم قانون اساسی مشروطه ایفا کردند. متأسفانه شیخ فضلالله نوری در چرخشی معنی دار و اثرگذار راه خود را در پیوند با حاکمیت انتخاب و باعث شکست جنبش میشود و لیکن با پایمردی مردمان تبریز به زعامت آزادیخواهانی چون ستارخان و باقرخان به مدت یازده ماه به طول انجامید باعث جان گیری مجدد مشروطه و در تاریخ ماندگار شدند، و در تاریخ این سرزمین ماند که بار دیگر روسها در کمک به ماندگاری استبداد قاجاری، تمامیت ارضی ایران را نقض و جنبش را به شکست کشانیدند.
نظر به اینکه قصد این مجیز پرداختن به مشروطه نیست. فلذا، به چند قطعه از دفاعیات شیخ فضلالله نوری در جریان محاکمه اشاره میکنم تا موضوع روشنتر شود:
«بدیهی است حضور مجتهدی در رأس دادگاه زمانی که هنوز اصول تشکیلات عدلیه نوشته نشده بود و در واقع قضاوت به شیوهی شرعی انجام میشد…
عبداللسلطان رشتی [خطاب به شیخ] میگوید:
«شما از بدو مشروطیت با این اساس موافق بودید و قانون اساسی هم که اصول و مقررات مشروطه روی آن استوار است با موافقت خود شما تهیه و به تصویب رسیده و پس از آن هم قانون سیاسی تغییر داده نشده که موجب مخالفت شما بشود» در این جا قافیه را باخت و در ضمن آن که از قانون اساسی و مشروطهی مشروعه صحبت کرد، گفت: «چند نفر از دشمنان مشروطه بر ضد من تظاهراتی کردند و کار را منحصر به خودشان کرده بودند و میخواستند من در آن راهی نداشته باشم و کنار بروم تا هر چه بخواهند بهرهمند گردند، وظیفهی من جلوگیری بود.»
«تنها اعتراضی که از ناحیهی شیخ فضلالله صورت گرفت این بود … من مجتهد هستم و بر طبق الهامات قوهی اجتهادیه و شمّ فقاهت راهی را که مطابق شرع تشخیص دادند، پیروی و عمل نمودم.»(احمدی، نعمت۱۴۰۲)
در آستانه اعدام، یکی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد که شما این مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن برهانید و او پاسخ داد:
«دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی و من چنین امضایی نخواهم کرد.»
نتیجه:
چند نکته اساسی که تصویرگر این بحث است میتواند به شرح زیر باشد:
- شکست ارتش و مردم ایران که منتهی به انعقاد عهدنامه ترکمنچای شده در عهد قاجار بود، حاکمیت در این زمان در هیچ محاسبهای توان رویارویی با دولت و ارتش مدرن روس را نداشته است، منطق تهاجم به روسیه هیچ چشماندازی از پیروزی را نشان نمیداد و فقط در قالبهای تنگ فرقهای و زورآزماییهای درون حاکمیتی و ذهنیتهای ارادهگرایانه بوده است که باعث اتخاذ چنین تصمیمی شده است و نمیتوان تک بعدی و با مقصر دانستن یک نفر مثل عباسمیرزا یا سید مجاهد و دیگران، سر و ته مسئله را هم آورد، هر چند سهم سید قابل تأمل است.
- جامعه ایرانی، جامعهای بسته، سنتی، بشدت مذهبی و منقطع از تحولات بینالمللی بوده و مردمانی که آگاهی و باورهای خود را در بیپناهی و بیدولتی وامدار علمای دین و مراجع عظام بودند و در این زمینه صلاح و فساد خود را به ارادهی روحانیت سپرده بودند و در داستان سید مجاهد میبینیم که به فرمان عالمان دین در جنگ شرکت میکنند که احساس انسانی در آن حکمروا بوده، این جنگ نشان داد که احساسات صِرف چگونه با تلنگری از هم فرو میپاشد.
- استفاده از اشتباهات تاکتیکی و راهبردی حریف از قواعد شناخته شده در هر جنگ و نزاع سیاسی است و روسها نشان دادهاند که هم در عهدنامه ترکمنچای و هم در مشروطه چگونه از آن استفاده کردهاند!؟ در عهدنامه ترکمنچای از اشتباه محاسباتی و تکیهگاه ایدئولوژیک ایرانیان که زعامت آن با سید مجاهد بود و از اشتباه تاکتیکی عباس میرزا در نبرد و کشمکشهای درون حاکمیتی دربار قاجار نهایت استفاده را کردند، و در داستان مشروطه همین وضعیت به شکلی دیگر تکرار شد و روسها از آن استفاده بردند، و، حال چگونه است که آخوند «ذوالنوری» (نماینده مجلس انقلابی) در پاسخ به اقدام روسها در همراهی با اعراب حاشیه خلیج فارس در نقض تمامیت ارضی افاضه فرمودند:
«ایران آمادگی اعزام تعدادی معلم تاریخ برای آموزش به روسها را دارد»!؟
و یا، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی اراده فرمودهاند که:
«باید عمل متقابلی نسبت به اقدام روسیه درباره جزایر سهگانه انجام داد.»
در این بخش از پرسش و پاسخ سیاسی، این روزها؛ هم «درس تاریخ» و هم در «عمل متقابل» ادعایی دو مدعی فهیم در سیاست کشورمان، بازی در گردونه سیاست روس را میتوان دید و به تصویر کشید، و شاید سیاستگذاران کشور ما مصداقی باشد از کلام امام علی(ع) که در بخشی از خطبه ۱۷۶نهجالبلاغه آمده است: «… آن کس که از آزمایشها و تجربههای خدادادی سودی نَبَرد از هیچ پند و اندرزی سود نخواهد بُرد و کوته فکری دامنگیر او خواهد شد تا آنجا که بَد را خوب و خوب را بَد مینِگرد…»
ذوالفقار صادقی –۰۴دیماه ۱۴۰۲
منابعی برای مطالعه بیشتر:
- org ،
- ir ،
- com ،
- ir ،
- ir ،
- tums.ac ، نقل از تبیان، صحیفه نور ج۱۵ص۲۱-۱۰و …
- ir ،
- توسعه گفتمان سیاسی،
- تاریخ مشروطه، نوشته احمد کسروی،
- نهجاللبلاغه (۱۳۸۰)، ترجمه؛ مرحوم، دشتی.