بصیرت-۴ فاطمه(س)

بسمه تعالی

فاطمۀ زهرا (س)

درسهایی برای مبارزه و آزادگی

         به روایتی ، روز بیستم جمادی الآخرِ سال پنجم بعثت ، مقارن بود با حادثۀ بزرگ تاریخی در قوم قریش ، حادثه ای که بخاطر اختلاف در نصب حجرالاسود در دیوار کعبه می توانست فاجعه بار باشد . از امین عرب یاری طلبیدند تا به قضاوت بنشیند و حلِّ مشکل موجبات سرور و شادی بود ، حضرت فاطمۀ زهرا(س) در سالگرد چنین روزی و درحالی که زنان عرب بخاطرِ فقر مالیِ حضرت خدیجۀ کبری(ع) ، از کمک به زایمان دوری می جستند ، چهار حوریۀ بهشتی مباشر امر شدند و حضرت فاطمۀ زهرا(س) متولّد شد .

         فاطمۀ(س) را فاطمه گفتند ، چون از هر زشتی و پلیدی بدور بود . صدیقه گفتند ، چون صادق و مصدّقه بود . مبارکه گفتند ، چون صاحب علم و فضیلت و برکت بود . طاهره گفتند ، پاگیزه از صفات نقص بود . زکیّه گفتند ، تزکیه شده و نموّ کننده در کمالات بود . راضیه گفتند ، چون راضی به رضای حق بود . مرضیه گفتند ، « فَلَسوفَ یعطیک ربِّک فترضی »(پیغمبراکرم(ص)) . زهرا گفتند ، چون در محراب عبادت قامت راست می کرد نوری از چهرۀ مبارکش به آسمان بلند می شد و محدِّثه نامیدند ، چون راوی احادیثی بدیع و سینه اش صندقچه اسرار نبی بود .

« هرچه گویم عشق را شرح و بیان     چون به عشق آیم خجل گردم از آن »

فاطمه(س) ، عشقِ مجسّمِ الهی در روی زمین بود و توصیف آن در این مجیز نمی است از یمی .

         فاطمه(س) ، شش ساله بود که داغ مادر دید و بعد هم محسود زنان پیغمبر اکرم(ص) واقع شد ، به همراه علی ابن ابی طالب(ع) مهاجرت کرد ، در سال دوّم هجرت بود که با هم کفِّ خود ازدواج کرد ، از طریق عامه هفت حدیث و از طریق شیعه پنج حدیث وارد شده که آیۀ مبارک « مَرَ البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان فبای آلاء ربکما تکذِّبان یخرج منهما اللولو والمرجان »(الرحمن- ۱۸ ) در مقام پیوند بحرِ نبوّت فاطمه(س) و ولایت علی(ع) است .

         فاطمۀ زهرا(س) ، در مدت ده سال زندگی زناشویی علاوه از اینکه در مقام عصمت بود ، بعنوان دختر نبوّتی که همۀ مفسرین قرآنی بر علوِّ مقام الهی او اذعان دارند و بعنوان همسر امام علی(ع) ، ولیّ بلافصل مسلمین بعد از پیغمبر اکرم(ص) ، هیچوقت به سمت زندگی اشرافیگری نرفت و رفاه را بر خود در زندگی شخصی و اجتماعی برنگزید ، برای تهیه آرد و نان منزل و کمک به اهالی صفّه آنقدر آسیا گردانید که دستان مبارکش پینه بسته بود ، در صبر و بردباری ، در ادب و فضیلت در حلم و وقار دوّمی نداشت . در روایتی از امام حسن(ع) آورده شده که ؛ در شب جمعه مادرم فاطمه(ع) در محراب عبادت خود ایستاده و مشغول عبادت و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود ، برای مومنین و مومنات دعا می خواند و طلب آمرزش ، گفتم ای مادر چرا از برای خود دعا نکردی چنانکه از برای دیگران کردی ، فرمود :  «یا بنی الجار ثم الدار » ای پسر من اول همسایه را باید رسید و بعد خود را . علاوه از فضایلی که ذکر شد ، فاطمه(س) نه تنها گوینده و خطیب و نویسنده بود بلکه یک شاعرۀ ماهر و توانائی بود که آثارش مورد توجّه اُدبا و فصحاء عرب است . صحیفۀ فاطمه ، خُطب و احتجاجات با ابوبکر و عمر ، سخنرانیهایِ خطاب به مهاجر و انصار و اشعاری که در مرثیه و هجران پدر فرموده ، همگی نشان از اعلمیّت حضرت زهرا(س) است .

         فاطمه(س) ، چون مبارزی خستگی ناپذیر در عرصه های زندگی فردی و جمعی با تکیه بر نعمت وجود مبارک پدر و در کنار همسر ، تکیه گاهی بود بی بدیل بر مستمندان و الگویی بود بر زنان ، رحلت پیامبرگرام اسلام که درود خدا بر او باشد ، فصل جدید و باورنکردنی برای آن حضرت گشود ، صحنۀ سیاسی با جریان « سقیفۀ بنی ساعده » تغییر یافته بود و درک و تحمّل آن برای حضرت فاطمۀ زهرا(س) سنگین و زهرآلود شده بود ، مورد هدف حاکمیت و قدرت جدید قرار گرفته بود ، خطّ فکری فاطمه(س) تهدید فرض شده بود و بود و داستان مشهور فدک روایتی است از مظلومیت زهرا(س) و ماهیّت قدرت حاکم ، قطعۀ تاریخی که توجّه و تعمّق در آن بر بصیرتمان خواهد افزود . در حرّیّت و آزادگی و در استقامت در مبارزه و در حفظ استقلال و مواجِه با طلاطم های زندگی مان .

         وقتی فدک را غصب کردند ، فاطمه(س) برآشفت ؛ در پس گرفتن آن به استدلال در جمع مردمان و در مسجد روی آورد تا به ارثی که از پدر رسیده بود ، دست یابد . از یاران دیروز و خسته از مبارزه کمک خواست ، فایده ای نداشت و بر سرِ آن سیلی از نامردی خورد !؟ آری ، پارۀ تن پیغمبر اکرم(ص) ، تنها یادگار و سفارش شدۀ پیغمبر در شرایطی که خطِّ فکری جدید و مرتجع حاکم شده بود ، سیلی خور ؟ چون حقِّ خود را می خواست و این ظاهر قضیّه بود میراث پیغمبر فقط فدک نبود ! ولایت بلافصل ، یادگار غدیر خم ، خانه نشین شده بود ، ارثی که رسول خدا(ص) باقی گذاشته بود ، راه و رسمی بود که بر زر و زور و تزویر چیره شده بود ، بت و بت پرستی را برچیده و زن را از اسارت و زنده بگور شدن به صحنۀ مبارزه آورده بود و زهرای مرضیه(س) از این میراث که در مسیر تندباد قرار گرفته بود دفاع می کرد و فدک بهانه ای بیش نبود . نفاق چهرۀ خود را آشکار می کرد ، کسانی که تا دیروز بدستور پیغمبر(ص) و به ضرب شمشیر علی(ع) نفی بلد ، خانه نشین و منزوی شده بودند برای حضور در چینش جدید سیاسی و برای مسخ کردن اسلام ، حاکمیّت استبداد و طبقۀ مرتجع جنب و جوشی وصف ناپذیر دارند و فاطمه(س) در نگاهی به دور دستها نمی توانست سکوت کند و در تاریخ اسلام و جهان موضع یک زنِ مبارز را به زیر سئوال بَرَد ؟هیهات . وقتی از استدلالهایش نتیجه نگرفت و چهرۀ نازنینش به سیلی سُرخ و دل داغدارش ریشی مضاعف برداشت و بالاتر از آن در دفاع از ولایت بین دیوار و درِ آتش گرفته به ضرب «قنفذِ» ملعون آسیب دید ، زبان به ناله گشود ، خطاب به شویش علی(ع) فرمود ؛ « …  من گمان می کردم که انصار به حمایت من برمیخیزند ولی پندار من با کردار آنها یکی نبود با خود گفتم که مهاجرین حق خویشی و خویشاوندی مرا ادا خواهند کرد اما این حق نیز مانند حقوق دیگر بزیر پا افتاد و بالآخره همه از من دیده فروبستند و به ثروت و قدرت خیره شدند ، من ادعای خود را احتجاج کردم و گواه خود را گفتم و خشمناک از درِ مسجد بیرون شده و دل شکسته به خانه آمدم ترا چه شده که دست از حمایت من در آستین نهفتی و پای از همراهی من بدامن کشیدی تو آنی که دیروز گرگ های خونخوار عرب را در میدان نبرد از هم می دریدی چه شده که امروز مگس های منجلاب می خواهند با نیش پلیدِ خویش ترا از هم بدرانند … » وقتی عصبانیّت فاطمه(س) فرونشست ، گفت ؛ « …  از تو ای شوهر مهربان معذرت می خواهم ای وای بر من تکیه گاه من درهم شکست و بازوی توانای من ناتوان شد این شکایت را به پدرم باز خواهم گفت … » ، با حضور در کنار قبر پیغمبراکرم(ص) به نظمی بی نظیر و فصیح زبان به گلایه می گشاید ؛ « … تو ای ماه شب چهارده من تو چراغ زندگانی من بودی بنام تو بود که ازآسمان وحی فرود می آمد آن فرشتۀ پاک که بخاطر تو برخانۀ ما بال می گشود دیگر سایه از ما تافته و مرکب از ما برده است – در مرگ تو ما چنان سوگواریم که هیچکس چون ما عزادار نیست – پدرم آنها بر من ستم کرده اند بزودی در روز رستاخیر کیفر کردار خویش خواهند گرفت  …  دو پسرم همچون ستارۀ منخسف بنظر می آیند – تو از همۀ جهانیان برتری تا جهان برپاست  …  ».

         فاطمه(س) ، وقتی استدلالهایش در اثبات حق و حقیقتِ ولایت و تلاش در ایجاد مانع در انحراف سیاسی بی نتیجه و با خشونت مواجه شد ، شروع به روشنگری اجتماع کرد ، سخنان آتشین و انقلابیش زنگ خطری برای پرستندگانِ زر و زور و تزویر بود . فلذا ، فاطمه(س) را از سخن گفتن در مسجد و حضور بر سر قبر پیغمبرِ اکرم(ص) برای مدتی منع کردند ، وقتی این زمان نیز سپری شد ، مویه های به نظم و نثر حضرتش با قبر مبارک پدر در اوج فصاحت و بلاغت و تکان دهند و عبرت آموز و راهگشا برای نسل های بشری بود و خواهد بود ؛ « …  پدرم خواب از چشم من دور شده کیست که از این پس رعایت حال بیوه گان و مسکینان کُند کیست که اُمّت را تا قیامت هدایت کند  …  پدرم ، منبر تو بعد از تو وحشت انگیز شد …  ای عجب من و بر فراق تو بردباری کردن – من و از دوری تو ننالیدن –  من و در غم تو نگریستن هرگز …

یا الهی عجل وفاتی سریعاً     ولقد نقص الحیوه یاهولاء

واکنش فاطمه(س)  بر حاکمان گران و غیر قابل تحمّل بود ، افشاگر و هدایت نافذِ حضرتش ستونهای قدرتِ زورمداران و هر تزویری را می لرزاند ، ولی جسم فاطمه(س) طاقت فراق و این همه ستم در تنهایی اش را نداشت . وعدۀ پدر در وصال در مسیر تحقق بود و فاطمه(س) در بستر بیماری در استقبالِ مرگ لحظه شماری می کرد ، عهد کرده بود از سخن گفتن با حاکمان بپرهیزد ولی به پادرمیانی و تصمیم ولی امرِ خود گردن نهاد ، در سخنانی کوتاه و با استدلال از حاکمان بر حقّانیّت راه و روش خود اعتراف تاریخی گرفت و بعد حرفی نزد ، حاکمی که نتوانسته بود رضایت فاطمه(س) را جلب کند ناراحت و لرزان بود ولی مشاورش طعنه زد که ؛ « …  تو برای رضای زنی جزع می کنی و بر رضای زنی شاد می گردی … » ؟!

         فاطمه(س) ، در پشت درِ منزل ایستاده و در دفاع از وصیّ پیغمبر و مولایش مانع از ورود اجباری فرستادۀ حاکمیت (قنفذ) به خانه است ، دری که ملائک بدون اجازۀ و ادب جسارت ورود نداشتند ، حالا می خواهند به زور وارد شوند ! درِ منزل سوزانیده و به ضربه ای شکسته شد ، فاطمه(س) در میان در و دیوار آسیب دید . غم فراق پدر ، تعجیل در وصالِ معبود ، عدم همراهی دوستانِ دیروز در شکستن انسداد سیاسی و فشار روحی و جسمیِ قدرت پرستان و بالاتر از همه مظلومیت وصی و ولی امر ، فاطمه(س) را به وصیّت آورد که جسم مطهرش را در قبری نامکشوف به خاک سپارند تا فریاد و راه و رسم بدیع مبارزۀ فاطمۀ زهرا(س) تا قیامت مشعل فروزندۀ مبارزین و آزادگان باقی بماند .

         شایسته و بایسته است ؛ اصحاب قلم و اندیشه و اربابان هنری که وقت گرانبهای خود را دلسوزانه در ترجمه و تحلیل و تطبیق فرهنگ اسلامی – ایرانی با اندیشه های مادی و غربی مثل نحله های فکری و نظریِ ساختارگرایان تا واکنش گرایان و …  برای هدایت و تأثیرگذاری دارند ؟ بر اندیشه های حضرت زهرا(س) نیز فارغ از فراروایت گرایی و حتّا با توجّه به آن ترجمه و تفسیری بنویسند . التماس دُعا

 والسلام

 ۱۵/۲/۱۳۸۹ (ایّام مقدّس فاطمیّه) – ذوالفقار صادقی

برای مطالعۀ بیشتر رجوع کنید به ؛

۱-    قمی ، شیخ عبّاس ؛ منتهی الآمال ، جلد ۱و۲ .

۲-    عمادزاده ، حسین ؛ چهارده معصوم(ع) ، جلد ۱و۲ .

۳-    بخشایشی ، عقیقی ؛ صدّیقۀ طاهره(س) ، چاپ سوم ۱۳۷۵ ، دفتر نشر نوید اسلام .

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *