سعید روشندل:
اندیشکده روابط بین الملل: پس از فروپاشی کشور اتحاد جماهیر شوروی برچسب «تئوری توطئه» کاربرد وسیعی در رد هر نظریهای که قصد داشت برنامههای سلطهجویانه آمریکا را افشا کند پیدا کرد. استفاده مکرر این واژه بخصوص در میان چپگراهای نادم به صورتی پاندامیک در همهجا و در مورد هر موضوعی قابل رؤیت بود. به نظر روشنفکران اغفال شده دیگر همه تقصیرات بر گردن قربانیان بود. آنها بیشترین نیروی خود را صرف تبرئه شیادان حرفهای و نفی برنامههای توطئه آمیز آنها میکردند. سالهای آغازین هزاره سوم میلادی دوران غریبی بود. افراد با تجربهای که تا چندی پیش همه جامعه آمریکا و تولیداتش نجس میدانستند حالا انگار سر ذوق آمده باشند برای دفاع از “حقوق دمکراتیک” گنگسترها و بنکسترها خلاقانه از آسمان و ریسمان به هم میبافتند! از مواضعی پشتیبانی میکردند که حتی راستهای افراطی از بیان آن شرم داشتند. تنها اشاره به واژه تئوری توطئه میتوانست هر بحثی را که برخلاف منافع نظام سلطه جهانی بود را درهم بکوبد و مردود جلوه دهد! بیان فضای مسموم آن زمان هنرمند بزرگی را میبایست. قرابت شعر “آیههای زمینی” در توصیف حال و هوای جامعه باورنکردنی بود و حیرتآورتر از آن نفوذ نگاه فروغ فرخزاد به اعماقی که تا آن زمان ناشناخته و بیانی که از قدرتی لایزال برخوردار بود. بالاخره این سیاهی بی پایان در سال ۲۰۰۸ با شکست اقتصاد ایسلند و بازارهای بورس و آغاز رکود عظیم ترک برداشت ولی کماکان سایه سنگینش بر جامعه جهانی ادامه دارد!
تاریخ چیست؟
تاریخ روایت مجموعه رویدادها و حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده است میباشد. سؤال ساده اما اساسی و روشنگر این است که آیا رویداد و حادثه را میتوان آفرید؟ جواب به این سؤال مشخص میکند که آیا ممکن است که تاریخ ساخته شده باشد؟ یا خیر, تاریخ صرفاً حاصل تلاشها و حوادثی خودانگیخته است که بهصورت طبیعی و در کوران لحظهها شکل مییابند, بدون دخالت و تأثیر برنامهای از پیش تدوین شده. بهطوریکه که ملاحظه میکنید این موضوع ساده و بدون پیچیدگی را حتی هر کودک دبستانی قادر به درکش میباشد. اما چرا مطلب به این سادگی صدها سال است که اذهان فلاسفه, عرفا, دانشمندان و متفکرین را به خود مشغول نگه داشته است؟
این نوشته قصد دارد نشان دهد که تاریخ ساختهشدنی است و معمولاً بر مبنای نظمی از پیش تعریف شده ساخته میشود. و درست هم همین است. اجازه دهید برای تسهیل درک مطلب نگاهی به “تصویر بزرگ” بیندازیم.
بزرگترین راز کیهان را میتوان در یک جمله ساده و تنها در سه کلمه فاش کرد:
دنیا صاحب دارد!
جهان مجموعه مایملک هائی است که در اندازه و قد و قوارههای بیشمارند.
شما صاحب خود, خانواده و خانه اتان هستید و تلاش میکنید با نقشه و طرحهایی که در فکر دارید آنها را اعتلا بخشید. آینده شما, خانواده و خانه اتان نسبت به سطح دانش, تبحر و توانمندی شما و طبق نیتی که دارید ساخته خواهد شد. اشخاص دیگری حقیقی یا حقوقی میتوانند صاحب یا مدعی مالکیت یک محله, چند محله, چندین شهر, … یک کشور, یک منطقه و یا کل کره زمین باشند.
ما که هنوز نمیدانیم ولی شاید مالکان دیگری نیز در ردههای بالاتر وجود داشته باشند که صاحب یک یا چند سیاره, منظومه شمسی, منطقهای که تعدادی خورشید در آن است, کهکشان شیری, “گروه محلی” جایی که کهکشان شیری و چند کهکشان نزدیک دیگر را شامل است, مجتمع کهکشانها و ابر مجتمع کهکشانها و الی آخر که منتهی است بهکل هستی در ابعاد ابر غولپیکر مکانی و زمانی و در قد و قوارهای که در مخیله تنگ ما نمیگنجد.
نکته ساده ولی پر اهمیت درک عادی بودن نقشهکشی و برنامهریزی صاحبان برای ساختن آینده مایملک خود میباشد. اصلاً نقشهکشی برای ساختن تاریخ و آینده ضروری است. هر مالک عاقلی اگر هم طمعکار نباشد حداقل برای حفظ مایملک خود طرحی باید داشته باشد. انسان به علت فطرت ذاتی زیادهخواه و قصدش رسیدن به کمال در هر چیزی است. مطلقگرائی یا خداخواهی خصیصهای است که بهصورت عادی در همه انسانها موجود است. همان چیزی که آدم اسمیت آن را دستهای غیبی مینامد. طبیعی است که قدرتمندان تلاش کنند, نقشه بکشند, توطئه کنند تا متعلقات خود را افزایش دهند. و تا زمانی که سیستم جلوگیرنده این حرص و طمع بیحدوحصر بر جهان حاکم نشده است باید انتظار داشت که نیروهایی برای رسیدن به کمال قدرت دست به هر عملی بزنند. درجه شقاوت و رذالت برنامهها معمولاً بستگی بهاندازه ملک و موقعیت نقشهکش آن دارد. هر انسان معمولی این ظرفیت را دارد که آرزو کند صاحب جهان شود. منظورم فقط کره زمین نیست. کل کیهان. البته در وسعتی که تاکنون شناسایی شده است مثلاً وسعتی در اندازه ۱۳ یا ۱۴ میلیارد سال نوری! چون مشخص شدن و ثبت متراژ ملک بهوسیله اعداد در سند مالکیت برای مالک اهمیت خاصی دارد. این همان موردی است که به سند مالکیت و اوراق بهادار جذابیتی جادوئی میدهد که واقعاً منحصربهفرد است. زیرا بیان اندازه ملک بهوسیله اعداد در سند مالکیت انگیزه زیادهخواهی را در خود نهفته دارد.
برنامه و نقشه فردا بدون شک وجود دارد. و هر چه مایملک بزرگتر باشد برنامه و نقشه مفصلتر است. نگاه کنید به برنامههای کوتاه و بلندمدت عمرانی و توسعهای هر شهر یا کشور. اهداف آنها مگر چیزی به غیر از تاریخسازیاند. آیا این موضوع صعب الفهمی است؟ تمامی تغییراتی که در شهر شما در ۵۰ سال گذشته ایجاد شده است طبق برنامه و نقشه هائی پدیدار شدهاند. نقصان هائی که وجود دارند ممکن است به دلیل بیتوجهی یا برنامههای بد شهرداری باشند. ولی علت بیبرنامگی بهطور کلی نیست. شاید این نواقص شهر شما نتیجه برنامههای بسیار کوتاهمدت و سودجویانه گروهی از “بسازوبفروشها” غیر مسئول باشند.
تاریخ ۱۲۰ ساله اخیر جهان پر از حوادثی است که طبق برنامهای از قبل مدون شده با نیتی خاص آفریده شدهاند. مثلاً جورج دبلیو بوش بهقصد اجرائی کردن برنامه خاصی با ادعائی کذب, مبنی بر اینکه عراق صاحب سلاحهای کشتار دستهجمعی است ماجرای جنگ دوم آمریکا با عراق را در سال ۲۰۰۳ آفرید. حمله به عراق حتماً یکی از پلههای نقشه راهی است که آمریکا در دست اجرا دارد. این عمل را باید در رده رفتارهای کنشی دانست. بر خلاف رفتار دولت عراق که واکنشی بود به حمله آمریکا. توجه داشته باشید که تاریخ را رفتارهای کنشی نو و مبتکرانه میسازند نه رفتارهای واکنشی فاقد اندیشه کافی که نمیتوانند فراتر از انتظار و پیشبینی کنش کننده باشند.
بلافاصله پس از ورود نیروهای آمریکا به بغداد, جورج بوش, «پال برمر» یک دیپلمات کمتر شناخته شده (ولی مرتبط با مؤسساتی که متعلق به راکفلر است) را در رأس حکومت عراق گمارد. باید اشاره کرد که پال برمر هیچ تجربهای در مسائل عراق و منطقه نداشت و با گذراندن یک دوره آموزشی فشرده در دوهفتهای با جو حاکم بر محل مأموریتش آشنا شد. پال برمر کسی است که ارتش عراق را منحل و حزب بعث را غیرقانونی کرد. با انحلال ارتش عراق و غیرقانونی کردن حزب بعث او در واقع سامانه ثبات در عراق را کاملاً ویران کرد. وی پس از انجام مأموریتش که حدود یک سال طول کشید به آمریکا برگشت و به فراموشی سپرده شد. امروز افراد نادری هنوز نام او را به خاطر دارند.
دقت کنید به این نکته که از میان همه افرادی که در این سالهای طولانی از زمان حمله اول آمریکا تاکنون در ماجرا و بلوای عراق شرکت داشتهاند پال برمر مهمترین نقش تاریخساز را در آینده و سرنوشت عراق بازی کرده است. نظام سلطه جهانی معمولاً برای انجام مأموریتهای پر اهمیت و تاریخساز افرادی را انتخاب میکند که چهرهای ناشناختهاند و آشنایی بسیار اندکی با محل و محیط انجام وظیفهشان دارند! این یکی از مواردی است که طراحان اصلی همواره رعایت میکنند. زیرا نهتنها در راستای رعایت اصل غیرقابل پیشبینی ماندن مقاصد و غیرمترقبه بودن گامهایشان میباشد بلکه انجام مأموریت را سهلتر میکند. عنصر کم آگاهی باعث میشود که مجری در تمام مدت مأموریت کاملاً گوش بهفرمان تصمیم گیرندههای اصلی باشد. بعلاوه ضامن مطمئنی است که از امکان بروز تصمیمات انحرافی حتی کوچک نیز جلوگیری میکند. لازم به تذکر است که نظام سلطه جهانی اصرار اکید در غیرقابل پیشبینی و غیرمترقبه بودن برنامههای مرحلهای خود دارد. البته باید به اطلاع طراحان خبیث نظام سلطه جهانی رساند که آنها هرگز قادر نیستند که همه جوانب برنامههای خود را غیرقابل پیشبینی و غیرمترقبه کنند. زیرا همین جنبه برنامههایشان وجهی است که کاملاً قابل پیشبینی است! زهی خیال باطل!
مأموریت پال برمر نمونهای بارز است که میتواند نشانگر نحوه عملکرد و وسعت دانش, تبحر و توانمندی اجرائی دشمن باشد. حتی خود پال برمر نمیداند که دقیقاً چه نقشی در ماجرای عراق بازی کرده است! چه رسد به افراد ناآگاهی که هر گاه سخن از نقشهکشی دشمن به میان میآید با ادا و اطوارهای روشنفکر مآبانه آن را جلوهای از “تئوری توطئه” و مردود میدانند. متأسفانه اکثر این اشخاص تحصیلکرده و سواد درهمبرهمی هم در مورد موضوع دارند. آنها نمیدانند که دشمن اغفالشان کرده است و خالی از تفکر و کودن وار در مسیری حرکت میکنند که دشمن میخواهد. و لجوجانه اعتنائی به گفتههای افرادی که قصد روشنگری آنها را دارند نمیکنند. یکی از علل سرسختی و تداوم کودنی و خنگی و توهم دانائی غالب بر شخصیت این افراد وجود مدارک و مدارج عالیای میباشد که در جیبشان دارند! که بر عکس مفهوم و دلیل وجودی خود عمل میکنند!
باید از آنها پرسید, مگر امکان دارد که آمریکا با سر هم کردن دروغ عریانی به عراق حمله کند و بلافاصله ارتش و مهمترین حزبش را از میان بردارد بدون آنکه نقشه خاصی مد نظرش باشد؟ حقیقتاً افرادی که منکر وجود چنین توطئههای آشکاری هستند را میبایستی نماد استعدادهای درخشان و ویژه دانست. البته در سادهلوحی!
در وضعیت بههمریخته و متزلزل عراق ارتش آمریکا در یک دوره ۸ ساله با سهولت موفق شد به مقاصد مورد نظرش دست یابد. ارتش آمریکا در دسامبر ۲۰۱۱ از عراق “خارج” شد تا ادعا کند غیبت نیروی نظامی آمریکا در عراق باعث شد فرصتی فراهم آید که پدیده داعش متولد شود! غلبه داعش بر موصل دومین شهر عراق با دو میلیون نفر جمعیت بدون شک بهوسیله ارتش آمریکا عملی شده است. طبق اظهارات سخنگوی ارتش آمریکا در زمان فتح موصل ۳۰۰۰ جنگجوی بسیار کارآزموده آمریکائی در عراق حضور داشتند. البته در کشوری که آمریکائیها بدون رعایت قوانین روادیدی به آن رفتوآمد میکنند این رقم میتواند ۳۰۰۰۰ یا عدد دیگری باشد. کیست که بشمارد!
پس از مدت کوتاهی نیروهای نظامی آمریکا به عراق برگشتند! مگر از آنجا رفته بودند؟ و برنامههای جنایتبار آنها ادامه دارند.
متأسفانه هر کسی که تاریخ مردم بیگناه عراق را نوشته است با واژه هائی چون رحم, مروت, شرافت و … بیگانه است!
برای شناخت دشمن باید تبدیل به دشمن شد
«سان تسو» استراتژیست چین باستان میگوید برای شناخت دشمن باید تبدیل به دشمن شد. منظور وارد شدن به فضای فکری دشمن است. شیطان بزرگ امروز دشمن اصلی بشریت است. برای شناسایی بهتر آن باید وارد حریم و فضای فکری آن شد. فطرت انسانی این قابلیت و توانمندی را به ما داده است.
منبع؛ روابط بین الملل