دفاع مقدس در نگاهی دیگر:
عصرِ روز آغازین هفته دفاع مقدس، به دعوت هیئت رزمندگان اسلامِ شهرستان خوی، مصاحبهای ترتیب داده شد و من مطالبی را از زاویهای متفاوت در خصوص دفاع مقدس ارائه کردم. قبل از هر سخنی، یادی کنیم از شهدا و ایثارگران و امام(ره) و خانوادهها و بازماندگان کسانی که حماسه آفریدند تا امروز در امنیت مثال زدنی، زندگی کنیم.
اگر بخواهیم از دفاع مقدسِ هشتساله فینفسه صحبت کنیم، در چنین روزی ارتش عراق با ۱۲لشکر مجهز از مرزهای زمینی ایران گذشتند و بیتوجه به قواعد شناخته شدۀ بینالمللی در تجاوزی آشکار جنگی هشتساله را بر ما تحمیل کردند، نگاهی که در تبیین دفاع مقدس ناکافی خواهد بود. اگر به فراوانی عددی شهدا و جانبازان نگاهی بیندازیم، میبینیم که از هر قشری و از هر قومیت و مسلکی در کنار هم بودهاند. به عبارتی، ما نمیتوانیم دفاع مقدس را مدیون قشر و یا طایفه خاصی کنیم، از فارسها تا ترکها و لرها و دیگران، هرکدام نسبت به جمعیتی که دارند در دفاع مقدس نقش ایفا کردهاند و به همین خاطر است؛ در بین حوادثی که در تاریخ قریب ایران اتفاق افتاده و به اذعان دانشمندان علوم استراتژیک، نقش دفاع مقدس در تقویت اتحاد ملی و انسجام اجتماعی ایرانیان، نظیر ندارد.
نگاه دیگری که به نظر خواهد توانست جایگاه دفاع مقدس را بخوبی نمایان سازد، توجه به آن در سلسله حوادثی است که در طول تاریخ هویت ملی ما را ساختهاند، است. هر کشوری و هر ملتی برای هویتیابی وابسته به رویدادهایی هستند که از بنمایههای سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی برخوردار باشند. این حوادث ارزشهای مشترکی را باعث و هویت ملتی و شکلگیری کشوری را باعث میشوند. در بین ملل و حاکمیتهای فعلی در سطح بینالملل، کشورهای انگشتشماری مثل کشورِما از چنین سرمایهای برخوردار هستندو فلسفه این که همه اقوام و مذاهب و گروهها در دفاع مقدس نقش ایفا کردهاند در همین راستا قابلیت بحث دارند، به همین خاطر نگاه به دفاع مقدس در بازۀ زمانی هشت ساله ناقص خواهد بود.
قبل از اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی برسد، نظم جهانی در دو قطب مشخصِ شرقی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی بر پایه نظریه سوسیالیسم و قطب غربی آن به رهبری ایالات متحده امریکا با تکیه بر نظریه لیبرالیسم و سرمایهداری اداره میشد. بر همین اساس سایر کشورهای جهان هرکدام در جایگاه تعریف شده نقش ایفا میکردند و با توجه به قدرت و نفوذ سیستمهای اطلاعاتی حاکم، فصل انقلاب خاتمه یافته بود و کسی انتظار وقوع انقلاب در این کرۀ خاکی را نداشت و در چنین شرایطی بود که انقلاب در ایران به پیروزی رسید و شاید به همین فلسفه بود که امام(ره) انقلاب اسلامی را به انفجار نور تشبیه کردند.
در نظام دوقطبی، امنیت منطقه خلیجفارس بر اساس استراتژی دوستونی «نیکسون-کیسینجر» تأمین میشد و در آن، ستون نظامی توسط شاه و ارتش قدرتمند ایران بعنوان ژاندارم منطقه و ستون اقتصادی آن متکی به چاههای نفتی بود که در اختیار رژیم سعودی قرار داشت. پیروزی انقلاب ستون اصلی نظم منطقه را از دست غربیها درآورد، در چنین شرایطی که طبعاً بنفع اردوگاه شرق بود، ولی به دلیل مشی استقلالطلبانۀ انقلاب و عدم تأیید اقدام شوروی در اشغال افغانستان، برای نخستین بار در روابط بینالملل، دو قدرت مسلط جهانی را علیه کشورمان در یک موضع به همگرایی رسانید.
نیروها مسلح و ستونهای امنیت ساز کشور با پیروزی انقلاب اسلامی دچار آسیب جدی شدند و در آستانه فروپاشی قرار گرفتند، فرماندهان و طراحان استراتژیک ارتش ایران یا متواری شده و یا در جریان تسویههای انقلاب به چوبه دار آویخته شده بودند و به این طریق ارتش انسجام سازمانی خود را از دست داد و از سویی تصمیمات غیر حرفهایی که توسط سیاسیون در سازمان رزم ارتش گرفته میشد، بر کارآیی آن اثر منفی گذاشته بود. از طرفی، وابستگی لجستیکی ارتش به امریکا و اخراج مشاورین پرتعداد خارجی، آشوب را در ارتش به نهایت خود رسانید و عملاً این سازمان مهم را از کارآیی انداخت و کشور را در محاسبات دشمنان انقلاب بیدفاع گذاشت. به همین خاطر ناامنیهای داخلی در مناطق کردنشین ایران تا جدایی طلبان خلق عرب در جنوب و به همین منوال سراسر کشور و بخصوص در مرکز توسط منافقینی که در صدد کسب قدرت بودند، شروع شد.
سپاه و کمیتههای انقلاب در آغاز راه و از انسجام لازم برخوردار نبودند. لیکن، وجود امام و جدی بودن ناامنیها باعث شد تا نیروهای مسلح بتدریج و در مسیر غلبه بر ناامنیها انسجام خود را بازیابند و در این راستا، ارتشیان بازمانده و انسجام تدریجی آنان برای حرب بعث و ارتش عراق زنگ خطر جدی بود، در همین اثنا با شکلگیری کودتای «نوژه» در پایگاه مهم و استراتژیک همدان ضربهای اساسی بر خودباوری و انسجام ارتش وارد آورد، هرچند به نتیجه نرسید. لیکن، فرصتی تاریخی بود تا ارتش عراق اجازه انسجام دوباره به نیروهای مسلح ایران ندهد و در تجاوزی آشکار مرزهای زمینی و هوایی ایران را درنوردید. لازم است اشارهای به چگونگی شکلگیری محاسباتی دشمنان این مرز و بوم که دشمن را به اشتباه انداخت، اشارهای داشته باشیم.
اساساً برای ارزشیابی استراتژیک از قوام یک کشور، سه محور اساسی مورد توجه محاسباتی قرار میگیرد، محور اول، اوضاع ادراکی یک جامعه است و در این مهم به اتحاد ملی و انسجام اجتماعی، فرهنگ و باورها و آداب و رسوم و رفتارهای یک جامعه مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد. بطور طبیعی اوضاع احزاب و گروهها، تنشهای قومی، کشمکشهای مربوط به تصاحب قدرت در مرکز، آشفتگی در تنوع مذهبی، روحیۀ آشفته در نیروهای دفاعی، در محاسبات حزب بعث و ارتش عراق نقش اساسی داشته و نتیجه گرفتند که تا قبل از رسیدن نیروهای دفاعی به خودباوری و تثبیت حکومت، میتوان انقلاب را از پای درآورد و امتیاز گرفت. اشتباه صدام و اربابانش دقیقاً در همین نکته نهفته است. چرا که، دانش استراتژیک و علوم اجتماعی و سیاسی و تجارب بشری نشان دادهاند که پتانسیل انقلاب میتواند بر بحرانها غلبه کند و شاید ارزیابی دشمنانِ این کشور معنی انقلاب را نفهمیده بودند و محاسبات خود را بر پایه تفسیر شورش و جابجایی قدرت قرار داده بودند که در این صورت محاسباتشان درست بود. ولی در ایران، انقلاب بزرگی که بر پایههای اجتماعی و اعتقادی شکل گرفته بود. اشتباه دیگری که بطور طبیعی همین بخش از محاسبه را در ذهن دشمنان انقلاب تقویت میکرد، و آنان را در شورش دانستنِ تحول اجتماعی به یقین رسانیده بود، این مهم است که؛ اساساً، انقلاب وقتی شکل میگیرد که کشوری در جنگی شکست خورده باشد، مثل حزب بعث که در جنگ ایران و عراق شکست خورد و متوجه شد که به سمت فروپاشی میرود، به سمت کسب پیروزی دیگری رفت (اشغال کویت) تا بتواند فلسفه وجودی خود را تحکیم بخشد و اشتباه دیگری را مرتکب شد. یا کشور در حالتی که اقتصاد آن به سمت ورشکستگی حرکت کند و با فروپاشی مالی روبرو شود که، هیچکدام از این مؤلفهها علت وجودی و باعث شکلگیری انقلاب در ایران نشده بودند، اقتصاد کشور در وضعیت قابل قبولی قرار داشت، ارتش قدرتمندی از کشور محافظت میکرد، بایستی متوجه میشدند که فلسفۀ وجودی انقلاب در ایران، فرهنگی است و اساساً ایرانیان به استقلالشان اهمیت میدهند و فرهنگشان را پاس میدارند و به همین خاطر انقلاب کردند. بنابراین در محاسبات ادراکی به اشتباه محاسباتی دچار شده و دست به تجاوز نظامی زدند.
محور دوم در محاسبات، مربوط به موقعیت ژئوپولیتیکی کشور است، شکی نیست که کُدهای ژئوپولیتیکی کشور ایران برای هر قدرتی رشکبرانگیز است و به همین خاطر است که کنترل خاورمیانه بدون داشتن ایران برای هر قدرتی ناممکن شده و در محاسبات صدامی، تغییر معادله برای سیادت بر خلیج فارس و اعراب، دغدغۀ تاریخی بود. جداسازی خوزستان و تسلط بر شمال خلیج فارس و تبدیل شدن به مهمترین کشور کنترل کننده قیمت و ثروت نفت آرزوی دیرینهای بود تا مشکل ژئوپولیتیکی کشورش را حل نماید. بروز انقلاب اسلامی و ناتوانی در مسئولین انقلابی درکنترل عنصر ژئوپولیتیکی کشور در محاسبات عراق برای تجاوز نقش اساسی ایفا کرد.
محور سوم در محاسباتِ حزب بعث حاکم بر عراق، مربوط به قابلیت راهبردی کشور ایران بود که با تغییر رژیم در آستانه متلاشی شدن قرار داشت. ارتش ایران و تجهیزات مدرنی که بر آن مجهز شده بود برای کشور در کنار سایر عناصر، قابلیتی فراهم آورده بود که در بین کشورهای منطقه نظیر نداشت و صدام میدید که این قابلیت با خلا بزرگی مواجه است، نقص در سیستم تصمیمگیری ارتش و خالی شدن پشتوانه کشور از حمایت امریکا و مشی استقلالطلبانۀ انقلابیون ایران، فرصتی تاریخی و عددی در محاسبات عراق پدید آورده بود و از آن استفاده کرد و در طول جنگ هشتساله نیز با تکیه بر حمایت حاکمان عربی در منطقه و از سویی پشتیبانی لجستیکی دو قطب حاکم بر نظم جهانی، بر قابلیت راهبردی خود افزود، بنحوی که در پایان جنگ به قدرتی وسوسه انگیز دست یافته بود و با تکیه بر ارتشی بزرگ و مجهز کشور کویت را اشغال و بر غربیها شاخوشونه کشید. این درحالی بود که به لحاظ تجهیزاتی هر روز که از آغاز جنگ میگذشت از قابلیتهای موجود نیروهای دفاعی ایران کم میشد در عوض، بر قابلیت ابتکاری که نشأت گرفته از پتانسیل انقلاب و مشی استقلالطلبی و روحیه جهادی بود، افزوده میشد. سنگ بنای دستیابی به موشک بالستیک و خودکفایی در بخشهای مختلف دفاعی از دلِ دفاع مقدس جوشید که از فردای خاتمه جنگ و تاکنون به قابلیت اطمینان بخش بازدارندگی تبدیل شده است.
جنگ بعد از هشت سال تمام شد و دشمن متوجه عناصر اصلی و زمینهای قدرت کشورمان شده. همانطوریکه ما آبدیدهتر شده بودیم، اردوگاه شرق فروپاشیده بود و از سویی دشمن منطقهای ایران از گردونه تخاصم با ما خارج شده بود و حال ابرقدرتی بود که میخواست و میخواهد دنیا را در شکلی دیگر تحت فرمان خود درآورَد و ما را برای نظم جدید خود در اختیار و همسو میخواست و میخواهد. در محاسبات جدیدش به یکی از عناصر مقوم مشروعیت جمهوری اسلامی ایران توجه دارد و آن را هدف قرار داده است، همین اسامی و آمار شهیدان را در نظر بگیرید، از هر قشر و طایفه و قوم و مسلکی در آن یافت میشود، ولی اکثریت قریب به اتفاق آنان را مستضعفین و طبقه ضعیف (اقتصادی – مالی) جامعه تشکیل میدهد و دشمن میخواهد با تکیه بر این مهم، یعنی با وارد آوردن فشار اقتصادی به مستضعفین جامعه، آشوبی و آسیبی بر همین پایه بازآفرینی کند. این قشر را در مقابل حاکمیتی که خودشان در شکلگیری آن نقش ایفا کردهاند، بایستند، به همین خاطر اقدامات خصمانه اقتصادی که با عنوان تحریم تدارک دیده را یک جنگ تمام عیار میتوان نامید، حال نوبت بازماندگان جنگ و انقلاب است که مثل دوران دفاع مقدس کمر همت ببندند و این کشور را در این مصاف به ساحل امن برسانند.
مطلب پایانی در خصوص شهدا و ایثارگران و دفاع مقدس، مربوط به ادای دِین بازماندگانی است که بایستی در تبیین رشادتها و کاری که در تاریخ معاصر بینظیر است، بکوشند. یک اقدام مربوط به خاطرات رزمندگان است که در تدوین و چاپ و انتشار آن تلاش میشود و ارزشمند است. اقدام دیگری که به نظر اساسیتر است و البته در دانشکدههای فرماندهی و ستاد نیروهای مسلح نسبت به استفاده از تجارب اقدام میشود، توجه به روش قیاس در تبیین و تجویز است. من، در این خصوص از موضع یک استراتژیست و کسی که جنگ را میشناسد عرض میکنم؛ در این صورت خواهیم توانست دفاع مقدس را به جهانیان و به آیندگان معرفی و ماندگار کنیم. بعنوان مثال تبیین عملیات والفجر-۸ و تاکتیک عبور از رودخانۀ اروند با آن خصوصیاتی که در طراحیهای نظامی توجه میشود را در کنار عملیات «شیردریایی» در جنگ دوم جهانی، در کنار هم مورد بررسی قرار گیرد و در آن موقع است که اهمیت کار رزمندگان در دفاع مقدس روشنتر میشود. البته، جنگ دارای فراز و نشیب متعددی است، در کنار موفقیتها، ناکامی نیز وجود داشته و این طبیعت جنگ است و نبایستی بهانهای برای نپرداختن به موضع باشد. در پرداختن به این شیوه، با یک واقعیت مهم و بیبدیل مواجه خواهیم شد و آن، بینظیر بودن نیروهای رزمنده است که هر ارتشی آرزوی داشتن آن را در سر میپروراند.
ذوالفقار صادقی
۳۱ شهریور ۱۳۹۹ – مزار شهدای شهرستان خوی