فلسفه زندگی- ۱۱

مهمان نوازی؛

پیامبر بزرگوار اسلام(ص) فرمود:

مَا مِن ضَیفٍ حَلَّ بِقَومٍ إلاَّ وَ رِزقُهُ فیِ حَجرِهِ

هیچ مهمانی وارد خانه نمی شود، مگر آن که رزقش را به همراه خواهد آورد(وسائل ج۲۴ص۳۱۷)

جملات مشابه فراوانی از رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) می توان در بیان مطلب و مشابه آنچه آورده شد، طرح کرد. از جملۀ آن ها این که؛ «وقتی مهمان از خانه خارج می شود، گناهان صاحب خانه را نیز با خود می بَرَد و … »

این جملات که به شکلی ساده و همه فهم طرح شده اند، با پیشرفت عقول بشری و تخصصی شدن دانش اجتماعی و علوم انسانی ابعادی مفصل یافته و بن مایه های علمی آن ها با الفاظ و عناوین جدیدی روشن و طرح می شوند!؟ به زبان امروزی از عنوان «گردشگری» استفاده می شود و در همین نگاه است که می توان تفسیر کرد که وقتی «مهمان با خود رزقش را می آورد» یعنی به اقتصاد آن محیط کمک می کند، باعث رونق کسب و کار می شود و یا این که «گناهان صاحب خانه را با خود می برد» یعنی فقر را و بیکاری را کم می کند و یا از بین می برد. البته منظور این نوشتار متناسب با تجربه تلخی که ذکر خواهد شد است، و ارتباطی به دید و بازدیدهای خانوادگی ندارد.

اگر گشتی در فرهنگ ملل مختلف داشته باشیم، مهمان نوازی یکی از خصلت های انسانی و به عبارتی جزء ذات بشر در خلقت الهی است و با شدت و ضعف با توجه به فرهنگ، مذهب و باورهای هر ملتی در نوسان است. و اگر به فرهنگ ملی و دینی مردمان ایران زمین نگاه کنیم، یکی از رسوم زیبای ایرانیان از هر قوم و در طراز بالا و ارزشمندی قرار داریم که متأسفانه با رسوخ فرهنگ ماشینی میل به کم رنگ شدن دارد. لیکن، شدت آن با نظر به فرهنگ غنی و پیشرو اسلامی – ایرانی در مقایسه با فرهنگ و تمدن مغرب زمین ناچیز است.

رزق ما با پای مهمان می رسد از خوان غیب

                                                         میزبان ما است هر کس می شود مهمان ما(صائب)

* * *

بنا به دعوتی، در روز معلم (۱۲ اردیبهشت۱۳۹۵ش) در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی بودم، از فرهیختگان همکارِ این مؤسسه که اتفاقاً از اهالی شهر «خوی» – آقای مهرعلی زاده- من را با بخش های مختلف دایره المعارف آشنا می کرد. یکی از بخش ها با مدیریت خانم فرهیخته ای به نام »کاشیان» مأموریت پروژه های علمی را بعهده داشت، این بخش به محققین در منبع یابی کمک می کرد و برایم تازگی داشت؟ کسانی که با قلم سر و کار دارند می دانند که پیدا کردن منبع و دسترسی به منابع کتابخانه ای تا چه اندازه در نوشتن و به سامان رسانیدن مطلب مهم است.

خانم «کاشیان» که در خصوص واحد تحت مدیریتش سخن می گفت، همین که فهمید من هم از اهالی شهر «خوی» هستم، خاطره تلخی را از مسافرتش تعریف کرد و بهانۀ این نوشتار شده؛

برای دوری از دود و دَمِ و شلوغی تهران تصمیم گرفتیم مدتی را در مسافرت و به عبارتی ایرانگردی کنیم. در کنار و با خانواده تجدید انرژی کنیم و با کمک با بازیابی روحی – روانی، با روحیه ای مضاعف به زندگی و کار بازگردیم. مناطق مختلف با آب و هوا و تنوع فرهنگی کشورمان را بررسی کردیم و درنهایت شهر «خوی» و دیار شمس را انتخاب کردیم. علاوه از مقبرۀ شمس، دانشمندانی چون «زریاب خویی»، «محمد امین ریاحی» و «آیت الله خویی» تصویر زیبایی از فرهنگ ایرانی – اسلامی را در ذهنمان خلق کرده بود. من، همسرم و فرزندان کوچکم راهی سفر شدیم.

عصر یکی از روزهای شهریور (قبل از شروع سال تحصیلی۱۳۹۳ش) در لابی هُتل جهانگردی شهر «خوی» در خواست اتاقی برای استراحت می کردیم، سئوالات مُدیر هُتل غافلگیرمان کرد! از شوهرم مدارک شناسایی زوجیت مان را می خواست و ما به غیر از کارت ملی چیز دیگری همراه نداشتیم. وجود فرزندان خُردسال مان نیز قانعشان نکرد؟ نه تنها برای مان اتاق ندادند، به مأمورین اماکن انتظامی حواله کردند و دوباره بایستی زوجیت مان را ثابت می کردیم که؛ مَحرَمیم، زن و شوهریم و این هم بچه هایمان!؟ هر کاری کردیم، به هر استدلالی تمسک جستیم افاقه نکرد، از سویی خستگی سفر نای ادامه مسیر و نشستن در خودرو را نمی داد، و مجبور به استدلال و استدعای اتاق، نشد که نشد.

یکی از مأمورین، سئوال قابل تأمل دیگری کرد؟

  • شما برای چی «خوی» را برای مسافرت انتخاب کرده اید؟
  • برای زیارت «مقبرۀ شمس»،
  • در حالی که به تمسخر نگاهمان می کرد و خنده اش گرفته بود، گفت؛ شمس هم زیارت کردن می خواهد!!

و درحالی که منت گذاشتند سرِمان که بازداشتمان نمی کنند، از شهر «خوی» بیرونمان کردند و ما بالاجبار و با آن همه خستگیِ راه مجبور شدیم شهر خوی را با خاطره ای و خاطری تلخ، تَرک کنیم!

*  * *

میهمان و میزبان اگر دو خانواده از فامیل یا دوست باشند، قهر و آشتی، احترام بی حرمتی و . . .  اهمیت خاص و پیام آنچنانی ندارد، در صورتیکه خانوادۀ داستان ما بعنوان مهمان، شهری را برای گردش و میزبانی انتخاب می کنند، زاویه دید ما و تفسیر و قضاوت مطلب نیز صبغۀ دیگری پیدا خواهد کرد، و مأمورین و میزبانان بایستی و چاره ای ندارند تا نمایندگی فرهنگ و ادب و اداب شهرشان باشند، و نماینده شهر «خوی» با آن قدمت فرهنگی و تمدنی شأنیت می خواهد؟

آنچه باعث انتخاب شهر خوی بعنوان مقصد گردشگری این خانواده فرهنگی و محترم قرار گرفته مقبره «شمس» بوده است که نمادی از فرهنگ کهن ایران زمین ساری است به همراه جاذبه های فرهنگی دیگری چون زادگاه بزرگان فرهنگ و دین، علاوه از آن شهر «خوی» مدفن امام زاده «سیدبهلول»، مقبرۀ «شیخ نوایی» که کراماتش زبان زد خاص و عام است، مزار پوریای ولی، بازار سرپوشیده و مسجد «مطلب خان» و پُل کم نظیر «قطور» که در «خاورمیانه» مانندی ندارد، با طبیعت بکر و کوهستانی تا شهر آفتاب گردان و همه و همه، چهرۀ زیبا و تماشایی از ترکیب سنت و مدرنیته را نشانگر است. طبیعت «خوی» نمونه مثال زدنی میراث ملی ایرانیان و فرهنگ غنی این مرز و بوم را در سینه دارد که بیش از هر عنصری ملموس از پردازش جلوه های مختلف فرهنگ سنتی در دنیای پرآشوب صنعتی است، و گردشگر را ناخودآگاه مروری آشکار از میراث تا هنر معاصر رهنمون می شود، انتخاب خانم «کاشیان» هوشمندانه بوده و قابل تقدیر است، به انتخاب دیگران احترام بگذاریم.

۱۷تیرماه۱۳۹۵ ذوالفقار صادقی

برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به؛

-www.hamandishi-dini.ir

www.wikipedia.org

www.gardeshgari-persianblog.ir

www.zistboom.com

www.terminal.ir

www.tourismsciece.ir

 

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *