بسم الله الرحمن الرحیم
بسیجی که می شناختم
با کمال تأسف از فوت ناگهانی بسیجی پرشور ، برادر یدا… عبدالله زاده مطلع و متأسف شدم ، این مختصر در یاد و خاطر وی به نظر مردم فهیم ماکو می رسد ، باشد که گوشه ای از شخصیت خستگی ناپذیر عزیز راحل نمایان شود .
۱- سال ۱۳۷۳ وقتی سازماندهی و بکارگیری نیروهای بسیجی در امر مقدّس فریضه امر به معروف و نهی از منکر ابلاغ شد ، با چهره ای بشّاش ، سری پرشور ، جسمی خستگی ناپذیر و دلی سوزان از عشق به خدمت در جامعه اسلامی و با کسوت بسیجی به نام یدا… آشنا شدم ، برایم سؤال بود که یک نفر چرا چنین ؟! این همه خصوصیّت تا جایی که جسم وی از روح نا آرام و بزرگش در رنج است . وقتی با پدر بزرگوارش و در خانواده ای که یدا… در آن پرورش یافته بود آشنا شدم ، نتیجه این بود که یدا… در خانواده ای بزرگ شده که درد دین داشته و در دامن متدین و غلام اهل بیت بزرگ شده و شده یدالله .
۲- بی هیچ تعارفی ، موفقیت ستاد امر به معروف و اقدامات مؤثّر بسیجیان ماکو که در سطح کشور مطرح بود ، با حضور و مشاورت یدا… و سایر بسیجیان گرداننده امورات ستاد بود و یدا… در این میان شاخص تر می نمود ، و بی هیچ تعارفی موفقّیت و تأثیر گذاری یدا… در صداقت و بی ادّعایی وی بود .
۳- یدا… خط قرمزهای بسیج را خوب می شناخت و در حراست از اعتقاداتِ مذهبی صادق بود ، تا جایی که بی هیچ واهمه ای در دفاع از ارزشها و حدود الهی بی باک و بی ملاحظه بود . مصلحت اندیشی و حفظ آبروی شخصی اش را فدای راهی می کرد که به آن ایمان داشت و همین برای عده ای ثقیل و غیرقابل هضم بود .
۴- یدا… در پی گیری مأموریتی که به عهده می گرفت ، حاشیه ای نداشت ، با اطمینان و با جسارت و بدون هیچ سؤالی به انجام می رسانید ، برایش مهم نبود در مقابل چه کسانی می ایستد ، مهم مأموریتی بود که بایستی به نحو احسن انجام می داد ، در مدتی که در خدمتش بودم تردید و ناامیدی در قاموس فکری این عزیزِ بسیجی معنی خاصی نداشت ، گاهی اتفاق می افتاد که از حضورش انرژی می گرفتم ، یدا… به تنهایی تفسیر بسیج بود .
۵- یدا… از خیل شهیدان بازمانده بود و در جهاد اکبر بی ملاحظه و این موضوع بر جسم وی سنگینی می کرد ، جسمی که تاب و توانِ روحِپرشور و بسیجی یدا… را نیاورد و از نفس باز ایستاد ، روحش شاد ، قرین رحمت الهی و با شهیدان محشورش باد . انشاء ا …
والسلام
تیر ماه سال ۱۳۸۷ – ذوالفقار صادقی