بسم الله الرحمن الرحیم
گذری بر روند امور سیاسی در آذربایجان – نخجوان
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور جمهوریهای جدید ، بدنبال آن غلیان احساسات ناسیونالیستی و قومی که در سالهای حکومت خفقان ، بسان آتشی زیر خاکستر مانده بود نیز آزاد می شود ، جمهوری آذربایجان نیز با نظر به خصیصه های ویژۀ جغرافیایی از این امر مستثنی نبوده است ، ولی رویدادها ، حرکات و اخبار حاکی از یک سری جریاناتی بوده است که قصد گِل آلود کردن آب و ماهیگیری داشته اند ، می توان گفت انفجار احساسات قومی – ناسیونالیستی نمی توانست از حدّ متصور بیشتر بوده باشد ، ولی همین حرکات یعنی داغ شدن ، نشان از جریاناتی محرک بوده است ؛ می توان به پارامترهایی در این خصوص اشاره کرد :
۱- عدم ثبا ت سیاسی ،
۲- نفوذ شتاب آلود طرفداران رژیم لائیک ( ترکیه ) و نهایتاً قبضۀ کوتاه مدت حکومت ،
۳- جنگ با ارامنه .
فروپاشی انفجارگونۀ اتحاد جماهیر شوروی و سردرگمی سیاستمداران این جمهوریها ، زمینه را برای مطرح شدن و روئیدنِ قارچ وار احزاب و گروهها و بروز عقاید فروخفته فراهم کرد و علاوه بر آن صاحبان تفکرات ، خصوصاً قدرتهای استکباری هر یک به طبع توان خود قصد اعمال نفوذ و آماده کردنِ زمینۀ لازم جهت به حاکمیت رساندنِ عوامل اجرایی خود بوده اند که ، از جملۀ این اقدامات عملکرد رژیم لائیکِ حاکم بر ترکیه قابل تأمل و بررسی بوده است ، که تا حد زیادی اقداماتشان از سوی صهیونیستها نیز مورد تأیید بوده است ، این طیف ، کما اینکه اهداف خود را در آذربایجان ، یعنی برای تصاحب قدرت دنبال می کردند ، در پی اجرای سیاستهای ارباب درجه اوّل ( ترکیه ) و بعدی (صهیونیستها ) بودند و آن تحریک مردمی که حسّاسیّتهای خاصّی دارند ، مبنی بر درخواست آذربایجان که نهایتاً در شعارِ « اتّحاد آذربایجان با مرکزیّت تبریز و … » به اوج خود رسید و … ، با این همه سران لائیک ترکیه و کفر رژیم صهیونی دنبال چه اهدافی بودند ؟
اوج قدرتنمایی سیاسی تُرکها را می توان در حاکمیّت جبهۀ خلق و ابوالفضل علی اف ( ایلچی بیگ ) مورد بررسی قرار داد ، در حالی که مردم آذربایجان درگیر جنگِ ناخواسته در منطقۀ قره باغ بودند و طبعاً و می بایست حکومت تمام تلاشها را متوجّه این امر مهم می نمود ، لیکن ، در حلّ و به اتمام رسانیدنِ قضیه ، اُمید به قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای داشت ، و از تنها وسیله ای که غافل مانده بود مردم این خطه بوده است ، بنظر می رسید ، قدرتها نیز نه تنها کمترین توجّهی به مسئله داشتند ، بلکه بدنبال پیاده و آزمایش کردن سیاستهای خود بودند ، جبهۀ خلق که آلت دست بودنش به کشور ترکیه از واضهات است ، همیشه و تابحال نیز بدنبالِ عملی کردن برنامه های اربابش بوده است و از زمانی که مرکزیت خود را در نخجوان قرار داده است ، حتّی سیاستهای جنگی خودش با ارمنستان را نیز به اینگونه مسائل ربط داده است ، اکثر درگیریها با ارمنستان را با وجود آتش بس ، این جبهه شعله ور کرده و می کند و بنظر می رسد ، علی رغم میل حکومت مرکزیٍ آذربایجان که بر حلّ مسالمت آمیز قضیه اٍصرار دارد ، ولی این جبهه ، سعی در متشنج کردن اوضاع در نخجوان دارد که بنظر می رسد ، این حرکتها نه در توان این جبهه باشد و نه جرأت این کار را دارد ، بل همان خطی است که از سوی سردمداران لائیک در آنکارا ترسیم و اجرا می شود .
بقدرت رسیدن حیدرعلی اُف – سیاستمدار کهنه کار – در آذربایجان ، این کشور را که گام به گام در ورطۀ ناملایمات سیاسی و هرج و مرج اجتماعی در حرکت بود ، یک حالت ایستایی بخشیده ، ولی این سیاستمدار نیز از سیّال بودن قدرت غافل مانده و در اشتباهات بدیهیٍ سیاستمداران و مفسّرینٍ دنیا سهیم گردیده و مجذوب قدرت اٍمریکا شده است ، با احساس اینکه با کمک این قدرت بین المللی می شود موانعٍ سرٍ راه را برداشت ، هنوز هم در این رویا گام برمی دارد ، لیکن ، با این وجود توانسته است از وجود روسها در همسایگی و بده بستانهای بعضاً چرب و نرم ، اٍمریکاییها را گهگاهی به حرکت وادارد ، این بود که ارامنه نیز بر حلّ مسالمت آمیز بحران در قره باغ تن دادند .
والســـــلام
۲/۸/۱۳۷۴ – ذوالفقار صادقی