آسیب شناسی در جنبش کُردی – (۳)

بسم الله الرحمن الرحیم

آسیب شناسی در جنبش کُردی (۳)

«پاسخ به نقد، در دفاع از کتابِ آسیب شناسی در جُنبش کُردی»

     از حسن توجهی که در خصوصِ کتاب «آسیب شناسی در جنبش کُردی»، توسط منتقد یا منتقدین محترم صورت گرفته، تشکر می کنم که، بر نویسنده منت گذاشته اند. در تقدیر از نقد صورت گرفته همین بس که، این قلم در دفاع از خامه ای به تپش واداشته شد. لیکن، خواستم به آیه ای از قرآن کریم شروع نمایم، ترسیدم به ایرادی دوباره به ترجمه ی آن گرفته شود که؛ ترجمه ی آن را مترجمین قرآنی غلط نوشته اند و من چرا نتوانسته ام ترجمه ی درستی بر آن داشته باشم. فلذا، به بیتی از لسان الغیب که به ذهنم خطور کرد و به نظر مناسب حال و هوای نقد و منتقدین است، بسنده می کنم،

«حافظم در محفلی دُردی کشم در مجلسی     بنگر این بازی که چون با خلق صنعت می کنم»

نمی دانم، خوشحال باشم و یا ناراحت از این که وادار به قلم فرسایی در مقابل بزرگانِ صاحب نظر و قلم به جُرم جسارت به احساس شان دُچار می شوم! ولی، به یاد می آورم کلامی از امام بزرگوارمان که فرمودند؛ «امروز مسئولیت شما قلمهایی است که در دست شماست»، به تعبیر نویسنده، نه تنها جسارتی نیست که، مسئولیت و وظیفه است. علی ایحال، با توجه به گستردگی نقد صورت گرفته، در نگاهی به تقسیم بندی عددی نقد صورت گرفته، و برای حفظ تناسب(نقد- پاسخ)، با هدف غلبه بر احساس، در ابتدای هر پاسخ، نقد مورد نظر عیناً آورده می شود.

تقسیم بندی:

در جمع بندی عددی؛ به تعداد ۷۲عنوان نقد صورت گرفته است، که از این تعداد؛ ۱۹ عنوان در ارتباط با کلیات بحث تا پایان پیشگفتار کتاب را شامل است. و تعداد ۱۱ عنوان مربوط به فصل های اول، دوم و سوم، یعنی بحث های مربوط به «کردستان»، «ترکیه» و «عراق» است. و در بخش مربوط به ایران، ۲۳ عنوان نقد صورت گرفته و در نهایت ۱۹ عنوان مربوط به جمع بندی مطالب منتقدین است.

نگاهی به ارقام فوق نشان می دهد که تا چه اندازه منتقد و یا منتقدین محترم دیدگاه جامعی نسبت به مسائل کُردی و کردستان دارند و سمت و سوی نقدها تا چه اندازه می تواند منصفانه باشد؟ منتقدین محترم چه توجیهی می توانند داشته باشند به این ارقام که بر بخش مربوط به کلیات تا پایان پیش گفتار که کمترین حجم و طبعاً نوع نقد نیز متفاوت از بحث های اصلی دارد، ۱۹ مورد ایراد گرفته اند. لیکن، برای ۳ فصلِ بعدی کتاب تنها ۱۱ عنوان اشکال گرفته شده و جالب تر این که در فصل مربوط به عراق، به یک عنوان اکتفا شده است. ولی وقتی به فصل آخر(بحث ایران) که می رسیم، وزن عددی نقدها به ۲۳ عنوان می رسد. عددی که به تنهایی جامع بودن و وسعت دید منتقدین محترم را در تناسب با کلیات و اهداف کتابِ «آسیب شناسی در جنبش کُردی» زیر سئوال می برد.

این تقسیم بندی را اگر در کنارِ کلمات تحقیرآمیزی چون؛ «وبلاگ وی»، «مدعی»، «در ردیف . . . »، «مثلاً» و «تألیف قلوب»، قرار دهیم و سایه افکندنِ بروز و غلبه احساس بر حقایق و علم و دانشِ مرتبط با موضوع، نشان می دهد که نقد صورت گرفته بیشتر از آن که از اساسی بیطرفانه و منطقی برخوردار باشد، سعی در تخطئۀ نویسنده دارد.

الف) پاسخ به سئوالات مربوط به مقدمه ی نقد در صفحۀ-۱؛

نقد۱) در بررسی کتاب آسیب شناسی در جنبش کُردی که بوسیله ذوالفقار صادقی به تحریر درآمده است به دنبال یافتن مطالب جدید و ارائه راه حل های ادعایی نویسنده بودیم که لازم بود به طور دقیق و کامل مورد مطالعه قرار گیرد که خوشبختانه با توجه به فرصت کافی و طولانی این مهم به دست آمد که متأسفانه مطلب ویژه ای دستگیر نشده و گاه مطالب خارج از سیاست های کلی نظام و خصوصاً سازمان های تأثیرگذار در منطقه عنوان شده است.

پاسخ؛ نسخۀ خام کتاب در حین پی گیری اخذ مجوز از وزارت ارشاد که متأسفانه در یک فرآیند طولانی مدت صورت گرفت، در اختیار منتقدین محترم قرار گرفت. فرصتی که نه تنها باعث تدقیق و نقد نشده، بلکه در یک پراکنده نگری و با برخورد احساسی موجبات ندید گرفته شدن حداقل ها نیز شده است. فرصتی که از آن یاد شده و نویسنده ای که در این مدت در دسترس و آمادۀ جوابگویی بوده، نمی تواند توجیه مناسبی باشد. مطلب فوق نشان می دهد؛ با این که آدرس اینترنتی نویسنده در دسترس بوده و مطلبی به تاریخ ۲۷/۸/۱۳۹۰ه.ش با عنوان «معرفی کتاب» در دسترس بوده و به غیر از آن مطلبی که به تاریخ ۷/۹/۱۳۸۶ه.ش در خصوص «پ.ک.ک» نوشته شده و در همان آدرس موجود است و گویای اُفق دید و میزان آشنایی نویسنده را می رساند. مورد بی توجهی در مدت طولانیِ مورد ادعایی در بررسی کتاب بوده است. ضمن این که، سند بالادستی چشم انداز «ایران ۱۴۰۴»، و چگونگی تطبیق آن با راهبرد و هدفی که ساختار و محتوای کتاب وجود دارد، در معرفی ابتدایی کتاب آورده شده و متأسفانه مراجعه نشده است و نویسنده مدعی است که هدفِ کمک به امنیت پایدار ملی و منطقه ای مورد نظر عمدتاً در کتاب دیده شده است.

مطلب و سئوال دوم در سوگیری، این نقد در آبان ماه سال ۱۳۹۱ه.ش صورت گرفته است؟ همزمانی نقد با انتشار کتاب جای سئوال دارد. مدت طولانی قبل از چاپ کتاب فرصتی بود در اختیار منتقدین محترم تا کمک کار در ارائۀ طریق و تکمیل و بارورسازی، اگر توجهی نشده، مشکل از نویسنده نیست.

نقد۲) عنوان به نظر بنده بسیار انحرافی و خطرناک می باشد و به تعبیر ما با این عنوان دنبال چاره اندیشی به نتیجه رساندن جنبش کُردی که در اصطلاح خواستگاه قدرت های استکباری هستند می رویم. درثانی لفظ جنبش بیشتر در تقابل استعمارگرانی که سرزمینی را اشغال کرده و جمعیت آن سرزمین برای استقلال خود دست به جنبش استقلال طالبانه می زنند تا سرزمین خود را از اشغال آزاد نمایند که با این عنوان ناخودآگاه اینگونه القا می شود که سرزمین کُردی تحت اشغال قرار گرفته است.

پاسخ؛ مطلب فوق با ادعای این که فرصت کافی جهت بررسی در اختیار بوده، در تناقضی آشکار است؟ اگر توجهی به فهرست عناوین می شد در کمتر از نیم ساعت پاسخ سئوال روشن می شد. مطلبی که تئوری کتاب بر آن نهاده شده همین نگرانی است که به درستی ارائه شده، کلمۀ جنبش یک مفهوم مثبت را در اذهان عمومی برای بانیان حرکت اجتماعی و سیاسی ایجاد می کند، ولی کدام جنبش و در کجا و در چه زمینه ای؟ متأسفانه منتقد محترم همۀ حواسش به درون مرزهای تحمیلی که توسط استعمار پیر با هماهنگی امپراتوری مضمحل ِعثمانی، معطوف شده، یادش رفته که همان داستان در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قصد تکرار داشت. ما اگر از موضع طلبکارانه و با تکیه بر واقعیات تاریخی، فرهنگی و سرزمینی، جرأت حرف زدن نداشته باشیم، این مهم را می خواهیم حواله به آیندگان کنیم، چرا و با چه توجیهی!؟

آری، لفظ جنبش در تقابل با استعمار و اشغال سرزمین و مبارزه و . . . بکار گرفته می شود، ولی کدام سرزمین، کدام اشغالگری که ذهن منتقد را بخود اشغال کرده. اگر، خیال تاریخی در این داستان مناسب حال کشورمان وجود دارد، نویسنده از آن بی خبر است. سکوت ما باعث کمک به پنهان نگه داشته شدن چهرۀ کریه سردمداران ضدانقلاب شده که حیات خود را در سایۀ چنین الفاظی حفظ کرده و سعی در تنیدن پیله ای از ناآگاهی بر افکار عمومی برآمده اند.

منتقد محترم، هیچ محقق منصف و آگاه کُردی ادعا نکرده و ندارد که سرزمین کُردی توسط ایرانیان اشغال شده باشد و حال به جنبش کُردی حق بدهد و پشتیبانش باشد تا در قالب چنین الفاظی آن را پس بگیرند، و یا در آن مبارزه را به سامان برسانند. اگر در این فرصت طولانی که از آن دم زده می شود، به صفحه ۶۸ کتاب نگاهی می شد، از لفظ انحرافی بودن و خطرناک بودن، استفاده نمی شد.

سرزمین بزرگ ایران در یک فرآیند مشخص و در معادلات واضح منطقه ای و بین المللی به اشغال درآمده و مرزها بر نیاکان ما تحمیل شده، به فکر چاره بودن دارای چه مشکلی است؟ دشمنان این ملت از همین برگ برنده می خواهند منطقه ما را ناامن کنند و چرا ما نتوانیم در شناخت و بهره برداری از آن استفاده کنیم.

حساسیتی که به لفظ جُنبش صورت گرفته است، در صورتی می تواند نگران کننده باشد که مسائل مربوط به قوم کُرد را در در پازل های جداگانه و بی ارتباط به هم بررسی نماییم، در صورتی که کتاب و تئوری آن، همۀ مناطق کُردنشین در خاورمیانه را هدف مطالعه و بررسی و چاره یابی و هدف قرار داده است. به راستی، منتقد محترم سازمان «پ.ک.ک»، «پژاک»، احزاب کُردی در شمال عراق بخصوص بارزانی و طالبانی و . . . جنبش نمی داند؟ چه عنوانی برای چنین احزابی که همه کُردی هستند در نظر دارد؟!

نقد۳) ما به دنبال راه حل برای تحرکات قومی نیستیم مخصوصاً در رابطه با انقلاب با حرکات براندازی و تقابل با نظام جریانات سیاسی کُردی شروع کردند و حرکات جریانات سیاسی کُرد نه جنبش بوده نه شورش و نه انقلاب نه اصلاح، نه نهضت و نه قیام.

پاسخ؛ نویسنده به دلایل متعدد تاریخی، فرهنگی و سیاسی و مذهبی و علی الخصوص در تمسک به آیۀ شریفه ی «اشداء علی الکفار و رُحماء بینهم»با هر جریانی که در تقابل با نظام مقدس جمهوری اسلامی سلاح بدست گرفته اند، با منتقد محترم هم عقیده هستم و کاری به این که مبنای تحلیلی نامبرده بر چه پایه ای قرار گرفته ندارم. لیکن، بر این باور هستم، آنهایی که به نام قوم کُرد سلاح بدست گرفتند و ناامنی را بر منطقه تحمیل کردند و در همسویی با رژیم بعث عراق و در تحقق منافع قدرت های استکباری، کمر به نابودی این نظام و قصد آسیب زدن به تمامیت ارضی این کشور را داشتند، با تکیه بر زمینه های قومی، اشتراکات زبانی، مذهبی و با بهره گیری اصطلاحاتی چون خودمختاری و . . . عرض اندام کردند، همین توجیه کفایت به این مطلب نمی کند که به فکر ارائۀ طریق در تأمین امنیت پایدار مردمی باشیم و در روشنگری مردمان این آب و خاک ریشه های ناامنی و فتنه را رونمایی و با تعریفی برگرفته از مکتب رهایی بخش اسلام و فرهنگ غنی این سرزمین جذابیت های کذایی دشمن را خنثی کنیم، این که رهبر معظم انقلاب «قومیت ها» را فرصت اعلام می کنند، یعنی دشمنان این ملت منطقی برای اقدامات خود ندارند، نویسنده راه حلی بالاتر از این نمی داند.

انتشار کتاب و اعلام نظرهای کتبی و شفاهی که حکایت از دغدغه های مقدس است، نویسنده را وادار کرد به تاریخ ۲۴/۱/۱۳۹۲ه.ش طی مقاله ای با عنوان «معرفی و دفاعیه ای بر ایدۀ تدوین کتاب آسیب شناسی در جنبش کُردی» تدوین و ارائه نمایم که در آدرس اینترنتی نویسنده قابل دسترسی است و برای اختصار و جلوگیری از تکرار مطالب در این مجمل می گذرم.

در پاسخ به قسمت آخر سئوال منتقد محترم، به عرض برسانم؛ در مراجعه به همه آنچه از نوشته ها در این کشور وجود دارد،به راستی؛ جریانی اجتماعی که با تکیه بر پارامترهای معلوم هدف مشخصی را دنبال می کند، چه عنوانی می تواند داشته باشد؟ و اگر منتقد محترم جریانات سیاسی کُرد را نه جنبش می داند، نه شورش و . . . پس این همه دعوا بر سر چیست! کاش با آوردن عنوانی راهنمایی می فرمودند که این همه تقلا برای تأمین امنیت پایدار مردمی در مقابل چه جریاناتی صورت می گیرد.

نقد۴) موضوع جریانات قومیت کُرد بسیار عمیق تر و پیچیده تر از این نگارش است، محقق محترم تلاش خود را معطوف به یک سلسله مطالعات محدود نگارش را انجام داده اند.

پاسخ؛ بطور طبیعی، به اندازه ای که انسان ها در فردیت خود و جوامع انسانی بسته به نژاد، مذهب، علایق و محیط زیست و . . . خود پیچیده هستند و اگر غیر از این بود که نیازی به قوانین و قراردادها برای بهتر زیستن نبود. قومیت کُرد و جریانات مرتبط با آن نیز از این قاعده مستثنی نیستند و نویسنده ادعا نکرده که با نگارش خود حل مسئله کرده باشد. لیکن، نگارش صورت گرفته که منتقد محترم آن را محکوم به مطالعات محدود کرده است، به کدامین سئوال وی پاسخ نگفته است؟ ضمن این که وسعت مطالعات بستگی به جامعیت و حدود بحث دارد که نیاز به بررسی نگاه منتقد خواهد بود و از چه زاویه ای و در چه وسعتی به نقد نشسته است.

ب) پاسخ به مطالب مربوط به عنوان «قبل از ورود به بحث اصلی» در صفحه ۲

نقد۱) مراجعه به وبلاگ وی که تلاش دارد آن را به روز داشته باشد، که می توان دیدگاه های وی را شناخت مثلاً [جنگ] تحمیلی و تحلیل آن جلوگیری از صدور انقلاب یا همان از بین بردن انقلاب اسلامی را ششمین دلیل می داند و ژاندارم شدن صدام در خلیج فارس، تلاش برای لغو قرارداد الجزایر و . . . را در ردیف های قبلی قرار می دهد در حالی که عالم و آدم می دانند موضوع زدن انقلاب بود که اسناد آن به وفور وجود دارد.

پاسخ؛ یکی از مشکلات نویسنده در انتخاب عناوین برای نوشته هایش است! همخوانی عناوین انتخابی با متن از مفهوم روشنی برخوردار نیستند، و همین باعث شده تا منتقد محترم عینک نقد و انصاف را با عینک مچ گیری عوض کند. بنظر، فکر کرده عنوانِ «هوس تجاوز» در بیان عشق و عاشقی بوده و رفته و مواجه شده با مطالب دفاع مقدس! وگرنه، اگر هدف ریشه یابی افکار نویسنده در خصوص میزان تسلط نویسنده با موضوع نقد بود، توجه اش معطوف به ۲ عنوان موجود(۱- معرفی کتاب که به تاریخ۲۷/۸/۱۳۹۰و۲- پ.ک.ک به تاریخ۷/۹/۱۳۸۶) می شد و نسبت خود را با موضوع روشن می کرد.مطالبی که در ارتباط با موضوع مربوط به دفاع مقدس نویسنده(هوس تجاوز-۲) مورد نقد قرار گرفته است، ضمن این که؛ در نگاهی منصفانه است، ولی، همین «زدن انقلاب» بایستی در محملی درست به اجرا درمی آمد و جای بحث دارد. هر چند قلم زدن امثال بنده در بیان آن صحنه ای سراسر مردانه نمی از یم عشق و عاشقی باشد.

این که وبلاگ نویسنده و مطالب موجود در آن چه ارتباطی با موضوع نقد دارد، بماند. ولی شناخت دیدگاه های این بندۀ سراپا تقصیر، با مطالعه ی یک مطلب و نتیجه گیری این چنینی در وهلۀ نخست جفایی است بر منتقد و در مرحله ی بعد بر نویسنده؟ برای روشن شدن مطلب و کمک به شناخت دیدگاههای صاحب وبلاگ یک شِمای کلی و مختصر می نویسم؛

بخشی کوچکی مربوط به دفاع مقدس است، بخشی مربوط به بزرگان دین و مذهبی است، بخشی در روابط بین الملل، نقد کتب ونظرات غیر همسو و . . . لیکن، منتقد محترم به تاریخ مطالب مطرح شده در خصوص فلسطین و تطبیق آن با زمان طرح مطلب نظری ندارند، و یا به آنچه که در قبل و بعد از جنگ سلطه در خلیج فارس اتفاق افتاد، مطلبی که چند روز قبل از فتنه ۸۸ آورده شده، در بیان نقشه ی راه صهیونی در زمان شهادت سردار شوشتری، مقالاتی که عنوان بصیرتی بخود گرفته اند و یا عنوان «اشتباهی در کار نیست»در نقد مصاحبۀ سراسر سیاسی دکتر محمود سریع القلم که یک هفته بعد سخنان رهبر معظم انقلاب در همین خصوص و . . . به راستی شخص منتقد را نمی گویم که جسارت نشود، در دفاع از یک واقعیت، چند نفر از کسانی که می شناسید دست به اقداماتی و یا بهتر بگویم مبارزه ای چنین زده و می شناسید؟ سعی کردن نویسنده در به روز نگه داشتن وبلاگ چه مشکلی ایجاد کرده است تا خوشایند منتقد محترم باشد.

نقد۲) مدعی است کردها در ترکیه به دنبال احقاق حق و حقوق خود بوده اند همانند اکراد ایران یعنی حقوق کُردها پایمال شده بود همانند ایران.

پاسخ؛ کشف منتقد محترم خلاف واقعیات تاریخی و برعکس نتیجه گیری و رویکرد کتاب است! حاکمیت ها در ترکیه با همۀ اشکالِ هویتی کُردها مقابله کرده اند و حتّی به ملت کُرد اجازۀ حرف زدن به زبان مادری را ندادند و آن ها را که کُرد، «تُرک کوهی» نامگذاری کردند و ملتی را با همۀ ریشه هایش به مبارزه طلبیدند. هیچ همانندی بین حاکمیت ها و بخصوص در بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با آنچه در ترکیه و عراق اتفاق افتاده وجود ندارد. مراجعه به صفحه ۱۱ کتاب می تواند خلاف نتیجه گیری احساسی منتقد را به اثبات برساند. شیوه نتیجه گیری منتقد کتاب در صورت خالی بودن از غرض، برای نویسنده جالب خواهد بود.

نقد۳) دفاع از اوجالان (فردی هوشمند) و وی را رهبر بلامنازع ملت کُرد می داند.

پاسخ؛ اگر هوشمند ذکر کردن اوجالان، دفاع از وی است، نقد افکار اوجالان چه تناقضی است که منتقد محترم از آن غافل بوده، واقعیت منفی و مثبت هر چیز و هر کس را عملکرد آن واقعیت تعیین می کند که از قواعد خاص خودش پیروی می کند. و هوشمند دانستن اوجالان نمی تواند به تنهایی بیانگر دفاع نویسنده را به شکلی که مد نظر منتقد است، به اثبات برساند.

این که اوجالان رهبر بلامنازع کُرد است، بررسی عملکرد و میزان تأثیرگذاری و هدایت مجموعه تحت امرش و قوم کُرد می تواند بلامنازع بودن رهبریت وی را به اثبات برساند، اگر دیدگاه نویسنده را بررسی کرده و مدعی هستید وبلاگ نویسنده را مطالعه کرده اید، به مقاله ی «پ.ک.ک» نگاه می کردید، پاسخ سئوال در هوشمندی و رهبریت وی روشن می شد.

فردی که از سال ۱۹۷۰م وارد مبارزه شد، جناح جنوبی ناتو را ناآرام نگه داشت، وقتی سازمان های قدرتمند جاسوسی خواستند دستگیرش کنند، با پرواز های هوایی سعی در بین المللی کردن مسئله کُرد و در حالی که ۱۴ سال است در زندان بسر می برد، به اشارتی سازمانش را هدایت می کند. به سازماندهی سازمان پ.ک.ک توجه کنید، عمق هوشمندی وی مشخص می شود. در حالی که زندانی است سیستم «کوما جیواکن کوردستان(KCK)» را برای حل مسئله ارائه کرد که دولت ترکیه فعلاً به همان فکر مجبور به احترام شده. براستی، چرا «ملی گرایی» را در حل مسئله کُردی اشتباه می داند؟ زندانیی که در زندان شیشه ای قدرتی را وادار به مذاکره کرده که قصد دارد در پی گیری منافع ملی خود از مرزهای کنونی گذر نماید و . . . در بلامنازع بودن رهبریت وی همین بس که، وقتی دستگیر شد همۀ قوم کُرد را در هر نقطه ای تحت تأثیر قرار داد، بازخوانی اخبار مربوط گویا است. منتقد محترم هوشمند بودن و موفقیت آمیز بودن در هدایت و رهبری و تأثیرگذار بودن واقعیتی را چگونه تفسیر می کند؟؟

نقد۴) در معرفی کتاب خود را مدعی راه گشا بودن کتاب است.

پاسخ؛ منتقد محترم آدرس جمله ای را که چنین ادعایی را ثبت کرده مشخص نکرده است! در نگاهی به صفحه ۶ کتاب است که نویسنده تجارب شخصی و تعامل با اشخاص متعدد در مدت زمان طولانی را در پربار شدن تحقیق راهگشا دانسته است. عیب چنین جمله ای و یا ادعایی کجا بوده؟ جای سئوال دارد. ضمن این که، ماهیت نقد صورت گرفته و تحولات فعلی منطقه نشان از صحت نظر نویسنده در راهگشا بودن کتاب دارد.

نقد۵) شاید بتوان ایشان را در ردیف افرادی مثل عرفان قانعی که از هر دری قلم می زند و مدعی است خیلی می داند و به بزرگانی از اکراد دست رسی دارد، دانست.

پاسخ؛ نویسنده به غیر از یک مقاله که به توصیه مطالعه کردم، با آقای عرفان قانعی و امثال ایشان را نمی شناسم و ادعای چنین افرادی را نمی دانم. ضمن این که در پاسخ قصد بکار بردن ادبیات مشابهی را ندارم و ادعای آنچنانی را نیز نخواهم داشت، اگر مطالب ثبت شده در وبلاگ مورد نظر است، حاضر به پاسخ گویی و حتی مناظره در هر جمعی را دارم.

نقد۶) ادعای دانش محور بودن کتاب و تأکید بر حل موضوع برای آینده.

پاسخ؛ ادعای درستی است، منافع ملی در هر سطحی در صورتی قابلیت تحقق دارد که بر محور دانش باشد.ادعای توجه و حل معضلات کشور با شعار و ادعای صرف نمی شود. اگر نقد منصفانه و بر مبانی شناخته شده صورت می گرفت رویکرد دانشی و حتی ابتکاری حاکم بر مباحث کتاب روشن و مشخص است.

نقد۷) در مقدمه ترجمه آیه ۱۳ سوره حجرات از فِرَق نام برده و از همین جا به اشتباه دفتر است.

پاسخ؛ منتقد محترم اشتباه دفتر(همه کتاب) را در ترجمه آیۀ مذکور ذکر کرده، و شاید به قرآنی که در دسترسش است، نگاه می کرد، چنین اشتباهی را در نقد مرتکب نمی شد! نویسنده برای نشان دادن اشتباه و حتی غرض آلود بودن منتقد در موضوع، به چهار منبع ارجاع می دهم؛

  1. «قرآن حکیم» ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، مرکز طبع و نشر قرآنِ جمهوری اسلامی ایرران، چاپ ۱۳۸۸٫
  2. «قرآن کریم» ترجمه؛ حسین انصاریان، سازمان دارالقرآن کریم، چاپ ۱۳۹۱٫
  3. ترجمه و تفسیر گرانقدر «المیزان»، علامه طباطبایی.

در همه ی این ترجمه ها، «فِرَق» جمع فرقه ذکر شده و نویسنده عین ترجمه را یادداشت کرده است، و سئوال از منتقد محترم دارم که با این نکته سنجی چرا به سپاه اجازه داده سفارش قرآنی را به چاپ بدهد که ترجمۀ آیه ی فوق را همسان آنچه در ابتدای کتاب آمده است. رجوع کنید به «قرآن کریم» با خط عثمان طه، ترجمه؛ مهدی الهی قمشه ای، به سفارش معاونت تبلیغات و فرهنگ سازمانی سپاه، چاپ ۱۳۸۸٫

چ) نقدهای مربوط به؛ ورود به بحث اصلی، در صفحۀ ۳ :

نقد۱) افراد معرفی شده گرچه خودی می باشند اینکه تا چه حد به مسائل کردستان اشرافیت دارند جای بحث می باشد.(صفحه۳)

پاسخ؛ افراد معرفی شده، قبل از چاپ، در ساختار و محتوی، کتاب را ندیده اند. و مثل همه ی کسانی که کتاب بدستشان رسیده است، بعد از چاپ کتاب را مطالعه و هنوز نتیجۀ بررسی و نقدشان را ارائه نکرده اند که منتقد محترم اشرافیت این عزیزان را مورد سئوال قرار می دهد.انتظار حداقلی نویسنده و هر منصفی این مطلب است که به پایان نامه ی یکی از این عزیزان که مورد استفاده قرار گرفته و دانش آموخته دانشگاه امام حسین(ع) است مراجعه می کرد و میزان آشنایی آقای «عابدین خرم» با مسائل مربوطه را متوجه می شد. ضمن این که، ضرورتی که این عزیزان از مسئله داشتند و حمایت معنوی در ایجاد انگیزه در نویسنده، به تنهایی حرفهای ناگفته در اثبات آشنایی با مسائل کُردی دارد و برای نویسنده کفایت می کند.

نقد۲) آیا اثر تکراری است، چه چیز جدیدی ارائه کرده است. جنگجویان کُردی(صفحه۱۰)(لفظ مناسبی نیست؟).

پاسخ؛ در خصوص جریانات مورد بحث تاکنون دهها کتاب و صدها مقاله نوشته شده و در میان اقوام ایرانی، بیشترین جلب توجه را کرده اند. در این نگاه اثری است تکراری. لیکن، در عنوان و تا جایی که نویسنده اطلاع دارد و پی گیر بوده است، اثری به این سبک و سیاق به مسئله چرداخته باشد یافت نشده. فلذا، در عنوان و روش تحلیل در محتوا و ساختار بندی، بدیع و جدید است. نویسنده ادعای کشف جدیدی نکرده و اگر هست مربوط به موضوع آسیب شناسی صورت گرفته در اثبات این مطلب است که «جنبش های کُردی در ایران، حرفی برای گفتن ندارند» و آسیب شناسی که در این کتاب به آن پرداخته شده و هدف گذاری که در تنظیم مطالب صورت گرفته بالاتر از آنچه که مد نظر منتقد محترم است صورت گرفته است.

به نظر نویسنده در رعایت بی طرفی، توجه به الفاظ نیز سهمی در اثبات فرض برای مخاطبین دارد. کتاب که به همان اندازه که مسئولین نظام را در بر می گیرد، به همان اندازه قوۀ عاقله ی جریانات کُردی و نخبگان کُردی را مورد هدف قرار داده است، در نوع خود از بداعت خاصی برخوردار است.

نقد۳) جوانان کُرد را پیشمرگ نام گذاشته در حالی که پیشمرگان مسلمان مورد نظر وی بوده است.(صفحه۱۰)

پاسخ؛ نقد درستی است، با توجه با پاسخ سئوال قبلی و هدفی که نویسنده از تدوین کتاب دارد می توان در ارزیابی مجدد به نتیجه رسیده.

نقد۴) دفاع قلبی از اکراد ترکیه و آخرین آن اوجالان ، مدعی است تمام جنبش های کردی از ترکیه برخاسته است.(صفحه ۱۱ )

پاسخ؛ اگر تمامیت قومی کُرد را همان پ.ک.ک و رهبر آن را اوجالان بدانیم ، نتیجه ای جز این نخواهیم گرفت که نویسنده را مدافع اکراد و اوجالان ذکر و متهم کنیم، بدون توجه به نقدی که در کتاب از نظرات اوجالان صورت گرفته ، و نشان می دهد که منتقد محترم نتوانسته جزء را در کل مورد مطالعه و مورد سوال قرار دهد و از مسیر نقد خارج شده است. و اگر قوم کُرد را همان جنبش ها می بیند ، بایستی به لحاظ تاریخی جنبش های کُردی را مورد مطالعه قرار دهد و بدون تحریف جمله به کار برده شده در کتاب، خویش را قانع کند که آغاز جنبش های کردی از کجا بوده است ؟!

وقتی امپراتوری عثمانی قدرت بلامنازع منطقه و مرزها را به سلیقه و در تامین منافع خود تقسیم و تحمیل کرد در پاسخ به تحرکات کُردی جواب داد ، از وقتی که فرو پاشید و واقعیتی به نام عراق عرب ظهور کرد ، بخشی از جنبش در عراق موجودیت یافت و در ایران که مشخص است از چه زمانی و با چه ماهیتی شروع شده است. منتقد محترم بایستی خود و مخاطبین را قانع کند که در بررسی واقعیت های تاریخی چگونه می توان ارائه طریق کرد؟ آیا ندید گرفتن و یا احساس نفرت داشتن می تواند باعث نابودی و یا نبود آن واقعیت باشد!

قوم کُرد حقیقتی است از اقوام ایران و سرزمین کُرد جزء جدایی ناپذیر و بلافصل ایرانِ اسلامی است ، به ضرب شمشیر جدا شده و اشغال شده ، مرزها به زور و تزویر ابتدا به ایران بزرگ و بعد به اکراد تحمیل شده ، این واقعیت تاریخی ، دغدغه و موجب نگرانی نویسنده است و اگر چنین دیدگاهی غلبه داشته باشد ، مفهوم اصلی جمله گهربار و گرانسنگ رهبر معظم انقلاب که فرمودند «قومیت ها در ایران یک فرصتند» فهمیده می شود و مفهوم امنیت در سیاست های ما جایگاه خود را پیدا خواهد کرد. نویسنده ادعا نکرده و ننوشته ام «تمام جنبش های کُردی از ترکیه برخاسته اند»! به جای کلمۀ «تمام»، نوشته شده «آغاز»، عینک غلط بینی باید از چشم ها برداشته شود.

نقد۵) کشتار کردها در سال۶۵ در حلبچه را تعریب کردن منطقه می داند که موضوع ربطی به هم ندارد.(صفحه۱۱)

پاسخ؛ اگر صدر و زیل پاراگراف مورد توجه قرار گیرد و ماهیت اقدام نظامی حزب بعث در سنگینی کفه ی سیاسی یا نظامی بودن داستان حلبچه مورد بررسی قرار گیرد، ارتباط موضوع روشن خواهد شد. برای غلبه بر نیروهای ایرانی چه نیاز اساسی به انتقام از مردم کُرد بود؟ در حالی که دست عراق برای استفاده از سلاح شیمیایی باز گذاشته شده بود، می توانست یکی از مراکز جمعیتی در خاک ایران را مورد هدف قرار دهد. واکنش مثبت اکراد در حلبچه به حضور ایرانی ها حکایت از پیوندی تاریخی، فرهنگی کم نظیری دارد که، کمتر ملتی از آن برخوردار است و طبعاً قابل تحمل رژیم بعث و اربابانش نبوده است. وجه نظامی کشتار حلبچه کم رنگ است، مطلبی که ارتباط موضوع را در بطن خود مستتر دارد.

نقد۶) بکار بردن لفظ جنبش به طور مرتب در سراسر کتاب.

پاسخ؛ علت آن در انتخاب عنوان کتاب است، نمی توان برخلاف محوریت اصلی موضوع اصطلاح جعل کرد.

نقد۷) در ایران در برخورد با جنبش های کُردی؟!(صفحه۱۱) مدعی است دولت ها در مصاف با جنبش های کُردی از سمت مردم نگران نبوده اند.

پاسخ؛ منتقد محترم جمله را در متن پاراگراف مورد بررسی قرار نداده است، آیا تعمّدی در کار است؟ اگر چنین نیست، تاریخ نزدیک کردستان در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را مطالعه فرماید، جنبش های منتسب کُردی در ایران در قیاس با سایر نقاط تماماً وابسته بوده اند و همین وابستگی و سایر پارامترها باعث شد در بهترین زمان ممکن که برای هر جنبشی فراهم است، شکست بخورند. حتی در بعد از فروپاشی قدرت مرکزی در عراق و حضور اربابان غربی شان در مرزهای ایران، نتوانستند به سمت اهداف خود حرکت کنند، و همین شکست ها و ناکامی ها نمی تواند یکی از فرضیات تحقیقی در اثبات فلسفه ظهور «پژاک» جهت ناامن کردن ایران باشد؟!

نقد۸)ضدانقلاب (جنبش های کُردی؟!) مگر در داخل کشور جنبش غیر وابسته هم وجود داشته است.(صفحه۱۱)

پاسخ؛ منتقد محترم مچ گیری و به هر طریقی نویسنده را محکوم کردن را با نقد اشتباه گرفته است، سئوالی است بی ربط و بشدت مغلطه آمیز!

نقد۹) نکته ورود به بحث علیرغم ادعای بی طرفی و . . . از کُرد به عنوان ویژه یاد می شود(صفحه۱۵) الفاظی که ضدانقلاب بکار می برد.

پاسخ؛ وقتی محققین محترم پروژۀ شهید بروجردی چنین یاد می کنند مشکلی بوجود نمی آید، نوبت که به نویسنده می رسد از کلمۀ «ویژه» استفاده می شود!؟ ضمن این که، الفاظ و جملات بایستی مطابق با دکترینی باشد که در شأن ملت ایران است و مقایسۀ آن با اقدامات ضدانقلاب نقد مناسبی نیست.

نقد۱۰) لفظ کشتار ملت کُرد آغاز شد.(صفحه۱۸)

پاسخ؛ نویسنده که نمی تواند تاریخ را تحریف و برای خوشایند کسی واقعیتی را ندید بگیرد. اتفاقی که قبل از میلاد و در ظرف زمانی خودش قابل بررسی است و ارتباطی به دغدغه منتقد محترم ندارد. اگر چنین دغدغه ای هست، مرزهای تحمیلی که باید در اولویت منتقد قرار گیرد؟

نقد۱۱) آخرین اقوامی بودند که تسلیم خلفای اسلامی شدند.(صفحه۱۹)

پاسخ؛ واقعیت تاریخی است، و به فرموده حضرت امام(ره)؛ «تاریخ معلم انسان هاست».

نقد۱۲) جلایی پور می شود محقق ارزشمند(۱۹)

پاسخ؛ کلمۀ «ارزشمند» در متن بکار گرفته نشده، تراوش ذهنی منتقد محترم است که قصد متهم کردن نویسنده را دارد.

نقد۱۳) تهاجم اعراب به این مناطق(چرا از مسلمانان اسم نبرده است).(صفحه۱۹)

پاسخ؛ اگر بکار می بردم یک ایراد دیگری گرفته می شد، ضمن این که در ادامه جمله آورده شده است.

نقد۱۴) فئودال ها می شوند جاسوس اعراب.(صفحه۲۰)

پاسخ؛ مطالعه در تاریخ و سیاست می تواند کمک کار نقد باشد.

نقد۱۵) تمجید از صلاح الدین ایوبی (کشتار شیعیان در پرونده وی خیانت بار است.)(صفحه۲۱)

پاسخ؛ در صورتی که نویسنده قصد تبیین زندگی، خدمت و خیانت صلاح الدین ایوبی را داشته باشد، نقد منصفانه است. در غیر این صورت منتقد محترم قضاوت کند نسبت سئوالی که کرده با با موضوع بحث.

نقد۱۶) نوعی بهم ریختگی مطالب تاریخی دارد مثلاً می رساند به صفویه بعد برمی گردد به تیمور.(صفحه۲۲)

پاسخ؛ بهم ریختگی وجود ندارد، منتقد در تشخیص ابتکار بکار برده شده ناتوان است. کتاب مخاطبین مشخصی دارد و در ابتدا توصیه کرده است که؛ در مطالعۀ اثر تأمّلی مضاعف داشته باشید.

نقد۱۷) سخنان قاضی محمد(تحریک کننده و حماسی و حق بجانب) چرا اشاره ای به روسی بودن وی نشده است.(صفحه۲۶)

پاسخ؛ قاضی محمد، در جملات انتخابی به تاریخ سرکوب ملت کُرد توسط حاکمیتِ ترکیه اشاره کرده و به داستان بر سر کار آورده شدن دیکتاتوری رضاخانی و آتاتورکی در خاورمیانه توسط قدرت ها تأکید دارد و واقعیتی است که اگر وی نگوید هم تاریخ است و همه می دانند، اگر منتقد محترم همه بخشهای مربوط به موضوع را مطالعه می کرد، متوجه پاسخ سئوالش می شد.

نقد۱۸) جنبش کُرد در ایران و عراق(لفظ جنبش).(صفحه۲۷)

پاسخ؛ منتقد محترم می توانست سایر الفاظ بکار برده شده را نیز در کنار لفظ مورد نقد ببیند و قضاوت کند، ضمن این که محورین مباحث با این لفظ قوام یافته است.

نقد۱۹)تقسیم بندی جنبش های کردی(مثلاً اسماعیل خان سمیتقو)؟ قاضی محمد.(صفحه۲۹)

پاسخ؛ این که تاریخ مشکل دارد؟ یا واقعیتی که اتفاق افتاده؟! و یا نحوۀ بیان و ادبیات موضوع؟

نقد۲۰) عراق محل امنی برای جنبش های ایرانی و . . . (صفحه۳۱)

پاسخ؛ همۀ واقعیات حاکی از صحت مدعای نویسنده دارد، درگیری نیروهای پژاک در سال ۱۳۹۱ه.ش در مرز با کشور عراق، با نیروهای سپاه پاسداران را که نمی شود انکار کرد.

نقد۲۱) بکار بردن لفظ جنبش در کنار تحت تأثیر بودن قدرت های بزرگ.(صفحه۵۱)

پاسخ؛ منتقد محترم مطالعه ای در جنبش و انواع ن داشته باشد تا این همه حساسیت در مثبت نگری و قداست دانی این لفظ نداشته باشد.

نقد۲۲) جنبش فعلی پژاک در ایران (لفظ جنبش؟!) (صفحه۵۳)

پاسخ؛ به چالش کشیدن نگاه دیگران، با نشان دادن ریشه های آن نه تنها عیبی بر نویسنده نیست. ضمن نشان دادن رعایت بی طرفی می تواند رهنمودی باشد بر نشان دادن جنبه های دیگر جنبش کُردی.

نقد۲۳) بکار برد لفظ پیروزی اعراب(حتی به نقل از یک کتاب دیگر چه توجیهی دارد.) (صفحه۶۰)

پاسخ؛ امانت داری، رعایت بی طرفی و احترام به مخاطبینی که هدف مبنایی نویسنده قرار گرفته اند. ضمن این که منتقدین محترم نشان دادند که در هر صورت بنای نقد را بر ایراد گیری گذاشته اند.

نقد۲۴) سیاست غلط صفوی باعث مثلاً جدایی کُرد گردید.(صفحه۶۱)

پاسخ؛ واقعیتی است تاریخی و مثلاً هم نبوده، اتفاق افتاده است.

نقد۲۵) آوردن عین مطالب دیگران بدون زدن تعریضیه یا حداقل پرانتز مثلاً در این صفحه رزمندگان اسلامی – ایرانی یا در حد شیعه شدن با تأسف.(صفحه۱۳۸)

پاسخ؛ مطالب دیگران در تلفیقی تحلیل شده، عین مطالب دیگران نبوده است! برخلاف نظر منتقد. و هیچ اسمی از شیعه و تشیع برده نشده و تراوش ذهنی نامناسب و خلاف واقع صورت گرفته. نویسنده اعتقاد عمیق به جمله «اسلامی – ایرانی) در خصوص رزمندگان دارد، اگر غیر از این است بایستی دلیل قانع کننده ای داشته باشد. هیچ لفظی نمی تواند جایگزین کلام فوق باشد، مثلاً «اسلامی- عربی»، «اسلامی- ترکی»، «اسلامی- فارسی» و . . . که انحراف است.

نقد۲۶) پاراگراف آخر وجه تمایز نویسنده با عبدالله اوجالان.(صفحه۱۶۴)

پاسخ؛ جمله ی، «وجه تمایز و فصل اختلاف نویسنده با دیدگاه های اوجالان»، چگونه به جمله ای سئوال برانگیز و جهت دار توسط منتقد محترم تبدیل شده است؟! جای تأسف است.

نقد۲۷) نویسنده خود را در جایگاه یک تئوریسین بی بدیل می نشاند. که می توانست کتاب یا جزوه مستقلی در برابر دیدگاه اوجالان نقد کند نه در قالب کتابی با این حجم و این عنوان زیرا آوردن بسیاری دیگر از دیدگاه های نویسندگان یا تئوریسین های کُرد هم قابل نقد بوده است.(صفحه۱۶۴)

پاسخ؛نویسنده تا جایی که توانسته و در حد وسعش و بدون ادعا و حمایت اقدام کرده و در صورت فراهم شدن زمینه ی لازم توان ارائه آثاری بالاتر از این دارد. هرچند خود را در جایگاه تئوریسین بی بدیل نمی نشاند. ولی نقد صورت گرفته اعترافی است بی بدیل،«در خانه اگر کس است یک حرف بس است» منتقدی که در نقد کردن مشکل داشته باشد، چگون بدیل و بی بدیل بودن نویسنده را تشخیص می دهد.

نقد۲۸) اشکالات وارده گاهاً معلوم نیست مطالب آورده شده چقدر نقل قول است و چقدر توضیح مثال صفحه ۱۶۷ و نقد افکار اوجالان.

پاسخ؛ وقتی عین مطلب آورده می شود، مثل نقد ردیف۲۵ اعتراض می کند که چرا بدون تعریض و . . . نقل قول شده و حال که نوبت نقد تحلیلی افکار اوجالان می رسد، ایراد گرفته می شود که از کجا آورده شده!؟ مبنای تحلیل همانهایی است که در صفحه۱۶۴ و قبل از آن آورده شده است.

نقد۲۹) نام شیخ محمود برزنجی به انگلیس ها و تشکرات صمیمانه (صفحه ۲۰۲) آیا این حرکت جنبش است؟

پاسخ؛ جمله ای که منتقد محترم به آن استناد کرده در صفحه دیگری است، متن مورد اشاره نیز نقل قولی است مستند و عواقب وابستگی برزنجی به انگلیس ها را نیز روشن می کند.

نقد۳۰) پیروزی انقلاب اسلامی با ماهیت اسلامی – ایرانی؟ یعنی چه.(صفحه۲۸۰)

پاسخ؛ منتقد محترم بایستی تکلیف خود را با کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» نوشته شهید مطهری و نظرات بسیاری دیگر از بزرگان و دلسوختگان این نظام مقدس که اسمشان را نمی برم، روشن کند. یعنی نگاه راهبردی به مسائل نیاز به مطالعاتی فراتر از مطالعات صرفاً نظامی یا فرهنگی و . . . دارد.

نقد۳۱) فروپاشی امپراتوری ایران بدست مسلمین و . . . میدانی برای تاخت و تاز دونان غیر متمدن قرار گرفت؟(صفحه۲۸۱)

پاسخ؛ دروازه های ایران بدست مسلمین باز شد، ولی ایران و ایرانی به شیوۀ اسلام حقیقی اداره نشد، اعراب نا آشنا با تمدن، در آشنایی با تمدن، خلافت اسلامی را به سلطنت اموی تبدیل کردند و راه و رسم تمدن آموختند. اگر غیر از این است، نویسنده مبنایی بر آن نمی شناسد و ندیده است.

نقد۳۲) جنبش (نزدیک به شورش) اسماعیل آقا سمیتقو؟ جنبش قومی کُردها و تشکیل جمهوری مهاباد.(صفحه۲۸۲)

پاسخ؛ نقد درستی است، بایستی از یک اصطلاح استفاده می شد. هدف نویسنده روشن کردن ذهن خواننده که اگر در زمان فعلی بعلت گسست نسلی، تعدادی در صدد تطهیر سمیتقو دارند، بدانند که شورش وی جنبۀ طایفه ای و بیشتر به یاغی گری شباهت داشته است. ضمن این که، مطالب پاراگراف، برشماری روند تاریخی جهت نشان دادن ریشه ها و اشاره ای به راه حل دارد.

نقد۳۳) هر چند اعلام تشیع و سیاست های سئوال برانگیز صفوی در برخورد با قومیت ها از منظر دین تأثیر منفی خود را برجای می گذاشته است توجیه مناسبی است؟(صفحه۲۸۵)

پاسخ؛ یعنی، برای ادامه بحث و حرف هایی که از جانب نخبگان کُردی در دیدار سال ۱۳۸۸ه.ش با رهبر معظم انقلاب داشتند و . . . نیاز به این آغاز، منطقی است.

نقد۳۴) گرچه به شیطنت و یا غرض ورزی بعضی از نویسندگان پرداخته است به نظر می رسد جای آن در اول کتاب یا آخر باشد چرا که وی از همان کتاب ها در جای جای مطالب استفاده کرده است که در این صفحات به نقد بعضی از آنان پرداخته است.(صفحه۲۸۹تا۲۹۴)

پاسخ؛ هدف نویسنده نقد مطالب کتاب های مذکور نبوده که، به ترتیب آورده شود، نویسنده تلاش کرده تحلیل درستی به مخاطب خود در راستای اثبات ایده ای که ساختار و محتوای کتاب بر آن پایه استوار شده، است.

نقد۳۵) جعفرآقا در حضور سمکو در تبریز کشته می شود و از آن هنگام سمکو کینه سختی از ایرانیان به دل گرفت.(صفحه۳۰۹)

پاسخ؛ واقعیت تاریخی است و اگر به پی نوشت ها مراجعه شود، در تلفیق چهار منبع، نوشته شده است.

نقد۳۶) سمکو دشت سلماس را اشغال کرد و سلماس را محاصره ولی از نیروهای ایرانی شکست خورد.(صفحه۳۱۸)

پاسخ؛ بیان تاریخ است، مشکل کجاست؟!

نقد۳۷) جنبش تحت رهبری سمکو را، جنبشی مبتنی و علاقه مند به غارت و کشتار مردم اعم از آذری، کُرد، سنی و شیعه ذکر می نماید.(صفحه۳۱۹)

پاسخ؛ ضدانقلاب فرصتی بدست آورده و در توجه به گسست نسلی، سعی در القای مطلبی غیر از این دارد، قصد تطهیر سمکو را در برنامۀ خود دارد و نویسنده در تمسک به واقعیات تاریخی نقل و تحلیل مطلب کرده است.

نقد۳۸) بار دیگر تاکید دارد بر برخورد نامناسب پس از رسمیت بخشیدن به تشیع در ایران بدون این که اشاره ای یا مصداقی را بیان نماید.(صفحه۳۸۹)

پاسخ؛ مبتنی بر واقعیات تاریخی است و در مباحث قبلی کتاب بحث شده است.

نقد۳۹) استفاده از کلمه بحران به جای شورش یا تغییر دادن لفظ جنبش به یک کلمه محترمانه(به جای حرکات ضدانقلابی) (صفحه۳۸۹)

پاسخ؛ منتقدین محترم که در ابتدای نقدشان تحرکات جریانی کُردی را نه جنبش، نه شورش، نه . . . قبول ندارند و در نقدهای بعدی، مثل همین مطلب به این گونه کلمات تن می دهند؟

نقد۴۰) پایان دادن به شرارت ها در کردستان را در عملیات سال ۱۳۷۴توسط فرماندهی شهید احمد کاظمی در داخل خاک عراق می داند که خبرگان باید تحلیل نمایند.(صفحه۳۹۷)

پاسخ؛ شهید احمد کاظمی(فرمانده وقت قرارگاه حمزه(ع)) و اقدامی که در منطقه صورت گرفت جلو چشم همگان و مورد تأیید قرار گرفته، اقدام و ابتکار وی مستظهر به پشتیبانی مقامات بالادستی بوده است. و نویسنده وظیفه ای در قبال این که خبرگان چه تحلیلی دارند، ندارم. مطلب درستی نیست که، چون خبرگان تحلیل نکرده اند نویسنده نیز حق پرداختن به مطلب ندارد! اگر سرلشکر باقری را جزو خبرگان می دانید، ناچار نظر نویسنده را تأیید خواهید کرد.

نقد۴۱) تحلیل عملکرد جنبش، یعنی حرکات تجزیه طلبانه و خائنانه گروهک، در کردستان به عنوان جنبش نام می برد در حالی که در چند صفحه قبل بصورت تعارف گونه نام آن را بحران می گذارد.(صفحه۳۹۸)

پاسخ؛ منتقد محترم بهتر است نسبت بحران و جنبش را مورد مطالعه قرار دهد که، در حالت فعلی که بحران وجود ندارد، جنبشی و یا ضدانقلابی نیز وجود ندارد؟ چگونه می تواند به این سئوال پاسخ داد؟

نقد۴۲) از عناصر مزدور و خائن به عنوان نیروهای جنبش نام می برد.(صفحه۳۹۸)

پاسخ؛ منتقد محترم توجهی به انواع جنبش ندارد و فقط در توجه به یک رسوب ذهنی مطلب را نقد کرده است!

نقد۴۳) وی خدمات رسانی به مردم کُرد را عمدتاً به بعد از سال ۱۳۶۴ می داند در حالی که از همان ابتدای ورود نیروها در کردستان آبادانی و توسعه علیرغم دادن شهدای زیاد شروع و هرگز متوقف نشد.(صفحه۳۹۹)

پاسخ؛ بهتر بود به منابع مورد استفاده در تحلیل مطلب توجه می شد که، یکی از منابع نتیجه تحقیقات پروژه شهید بروجردی است!؟

نقد۴۴) در سال ۱۹۸۲ نیروی زمینی ایران تحت فرماندهی سرهنگ صیاد شیرازی یک رشته عملیات بسیار موفقیت آمیز علیه پایگاهها و نیروهای حزب دموکرات به رهبری قاسملو به انجام رسانید، استراتژی سرهنگ صیاد شیرازی ساده اما موثر بود، او نیروهای قاسملو را گول زد و به صورت دسته های پراکنده آورد و سپس نیروهای پراکنده شده را محاصره می کرد و بر آنها می تاخت.(صفحه۲۴۲) این نظریه نویسنده از کجا و بر اساس کدام مکتوب و یا خاطره و با نتیجه شگفت آور پیدا شده است.

پاسخ؛ در صفحه مورد اشاره چنین مطلبی وجود ندارد، ولی منتقد محترم اگر به منبع مطلب توجه می کرد، فصلنامه رافه را می دید.

نقد۴۵) نویسنده مدعی است جنبش کُردی که از سال ۱۳۶۴ مراکز جمعیتی را از دست داد و به دامان حزب بعث پناه برد در حالی که جنبش کُردی مورد نظر نویسنده ایجاد و دست پرورده حزب بعث با دستور آمریکایی ها بوده است.(صفحه۳۸۹)

پاسخ؛ مطلب ادعایی منتقد محترم خلاف رویکر کتاب است. اول، این که بعد از شکست به دامان حزب بعث پناه برد که مورد حمایت قدرت های شرقی و غربی قرار داشت. دوم این که، ایجاد جنبش کُردها به قبل از حزب بعث برمی گردد و نویسنده برداشت خلاف واقع منتقد را قبول ندارد.

نقد۴۶) اقداماتی در جهت پرکردن شکاف های ایجاد شده در روابط دولت و مردم کردستان انجام شود به زعم ما باید به آنها به عنوان شهروندان این کشور نگاه کرد. اگر نظر نویسنده چنین است تفاوتی با دیدگاه ضدانقلاب ندارد.(صفحه۲۴۴)

پاسخ؛ مطلب در صفحع۴۴۴است، نویسنده در مسیر قوام یابی و تحلیل نقل قول کرده است و در ادامه مطلب بهآنچه هدف انقلاب و انقلابیون است پرداخته شده که مورد بی مهری منتقد قرار گرفته است. با دیدگاه ضدانقلاب که مبنای تبلیغی و روانی با هدف زنده ماندن در استفاده از احساسات قومی است، کمتر مورد توجه نویسنده است و اگر دقت شود تفاوت آن در پایه تحلیل، اهداف و مخاطبین کتاب است.

نقد۴۷) نویسنده جنبش های کُردی در عراق و ترکیه را دارای منطقی مستحکم می داند و مدعی است ایرانیانی هستند که در احقاق حق خود مبارزه می کنند. کدام مبارزه آنان در دفاع از ایرانی و ایرانیت بوده است تازه خود آنان محرک ضدانقلاب کُردی در ایران بوده و هستند.(صفحه۴۴۵)

پاسخ؛ بهتر است تأثیر انقلاب اسلامی بر جنبش های کُردی در ترکیه و عراق را مطالعه کند و رژیم های حاکم بر ایران و ترکیه و عراق در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را مرور و نسبت و سیاستشان را با جنبش های کُردی بررسی نماید، بازیگری بلوک های قدرت در جنگ سرد با جنبش های کُردی را تحلیل کند و . . . و مبنا و شعارها و . . . آنچه در ترکیه و عراق بوده را در عالم واقع ببیند و بعد نقد چنینی از مطلب را به انصاف بنشیند.

نقد۴۸) راه کار سوم: می توان برای احقاق حقوق کُردها به جای تأکید بر اقوام ایرانی بر حقوق شهروندان کُرد ایرانی و کسب مطالبات آنها از طریق حکومت مرکزی تأکید کرد. این گونه جملات برای دل خوشی ضدانقلاب بیشتر بکار می آید زیرا کدام حقوق شهروندی کُردها در حال پایمال شدن است که وی مدعی شده است.(صفحه۴۵۴)

پاسخ؛ این چه نقد و سوالی است که بخشی از یک پاراگراف را قیچی و مورد بررسی قرار دهند؟ اگر بدون توجه به سایر مطالب پاراگراف هم به موضوع بپردازیم، غیر از این است که توصیه شده با تکیه بر قوم گرایی و شوونیسم تاریخ گذشته نمی توان احقاق حق کرد، اگر مطالبه ای هست که مورد ادعای ضدانقلاب و از آن دم می زند، بایستی در مسیر درست آن قرار گیرد، مسیری که برای منتقد محترم غریب به نظر می رسد؟

نقد۴۹) از رزمندگان در طول دفاع مقدس به عنوان اسلامی – ایرانی یاد می کند. جمله ای مشکوک و همچنین پیروزی در جنگ تحمیلی را پیروزی جبهه اسلامی ایرانی ذکر می کند. الحق و الانصاف کدام جوان ایرانی در جنگ تحمیلی به علت این که ایرانی است شرکت کرد.

پاسخ؛ نقد از سرِ عدم شناخت است، اگر منصفانه با تاریخ اسلام و ایران کنار بیاید، به نتیجه خواهد رسید که اسلام وقتی وارد ایران و ایرانی با آن آشنا شد جایگاه حقیقی خودش را پیدا کرد، نقشی که ایرانی در براندازی اموی و عباسی و در نهایت در دفاع مقدس ایفا کرد را نمی توان انکار کرد. به آثار بزرگانی مثل شهید مطهری مراجعه و پاسخ خود را بیابید، به سخنرانی رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر امام(ره) در۱۴خرداد۱۳۹۲ه.ش گوش فرادهید. از اهالی قلم و فرهنگ این مرز و بوم که خود را جزو مدافعین اسلام و انقلاب می دانند چنین سئوالی شأنیت ندارد.

نقد۵۰) روی گردانی مردمان کُرد از سران ضدانقلاب یا به تعبیر نویسنده از سران جنبش کُردی را بعد از بمباران شیمیایی حلبچه می داند. درحالی واقعیت کاملاً غیر از این است و مردم کُرد از همان ابتدا چهرۀ کریه سران ضدانقلاب را شناخته بودند.(صفحه۴۵۶)

پاسخ؛ بهتر بود جملات پسینی و پیشینی مطلب را قبل از قیچی کردن مطالعه و بعد طرح سئوال می کرد! منتقد محترم ارتباط متن مورد سئوال را با ضمیمۀ شمارۀ۱۴ کتاب چگونه ارزیابی می کند؟ صحنه ای که تعدای برای خوش خدمتی شعرهایی علیه ایران فریاد می کنند ولی کسی پاسخ نمی دهد، فردی ناشناس در جمع حاضر در سخنان کوتاهی خطاب به وزیر خارجه آمریکا و طراحان شعار می گوید، کجا بودید آن موقع که سلاح های شیمیایی اهدایی شما فاجعه آفرید و هیچ گوش حوصله شنیدن حرفهای ما را نداشت و این ایرانی ها بودند که به تنهایی صدای مظلومیت ما را به دنیا مخابره می کردند و از ما دفاع می کردند و . . .

نقد۵۱) در پایان سال ۱۳۷۰ این احساس در میان تمام مناطق کردنشین پدیدار شد که احزاب دموکرات و کومله برآورد کننده خواسته های آنان نیستند و جمهوری اسلامی از ثبات لازم برخوردار است. نویسنده از کدام اخبار و اطلاعات و اخبار این برآورد دقیق را به دست آورده است؟(صفحه۴۵۷)

پاسخ؛ اگر به منبعی که از آن نقل شده مراجعه شود، پاسخ مشخص است.

نقد۵۲) نویسنده مدعی است گروهک پژاک نیازمندی های خود را از طریق اخاذی، زورگیری، ایجاد گمرک در نوارمرزی، اخاذی از قاچاقچیان، گروگان گیری و اخذ پول از خانواده های آنان تأمین می کند. در حالی که عمده نیازهای تسلیحاتی، آموزشی، پولی و . . . از طریق عوامل و سازمان های جاسوسی ناتو و آمریکایی ها تأمین می شود.(صفحه۴۵۶)

پاسخ؛ مطلب در صفحه ۴۶۵ نوشته شده. نویسنده در هیچ سطری از پاراگرافِ مورد نظر منتقد نیاورده که ضدانقلاب نیازهای تسلیحاتی، آموزشی، پولی و . . . را از مردمان منطقه(داخل ایران) تأمین می کند، مطلبی که تراوش ذهنی منتقد محترم است و یا این که چه ارتباطی با سازمان های جاسوسی دارد؟! و در مابقی مطالب می تواند به پایان نامه های مصوب دانشگاه امام حسین(ع) و یا به فرماندهان و نیروها مستقر در منطقه مراجعه کند.

د) نقدهای مربوط به بخش جمع بندی منتقد در صفحه- ۹

از حُسن توجّه منتقد محترم که حداقل جنس نویسنده را مثبت ارزیابی کرده است تشکر می کنم.

جمع بندی۱) در کتابِ بیش از ۵۰۰ صفحه ای کمتر مطلبی به چشم می خورد که متعلق به خود نویسنده باشد و عمدتاً مطالب به صورت نقل قول و یا برداشت از چند منبع در موضوع مشترک بوده است.

پاسخ؛ در متن سئوالات، پاسخ داده شده، گاهی بر نقل قول بدون اضافه کردن جملۀ تعریضی ایراد گرفته شده و گاهی بر تحلیل که متکی بر کدام منبع است. ایرادی که بیشتر از آن که نویسنده را هدف قرار دهد، منتقد کتاب را به زیر سئوال می برد.

جمع بندی۲) نیمی از کتاب به مسائل کُردها در کشورهای ترکیه و عراق چه به لحاظ تاریخی و گذشته آن و چه به لحاظ وضعیت امروزی آنان پرداخته است.

پاسخ؛ تشخیص نویسنده بعد از بررسی ها و مطالعات و تجارب و مشاوره های متعدد، حاصل شده اشت که نمی توان آنچه که در ایران اتفاق افتاده را بدون توجه به سایر مناطق کُردی مورد بررسی قرار داد، دیدگاهی که راهبرد کتاب و هدف گذاری و نتیجه گیری آن را تعیین کرد و شیوه ای در تدوین ابداع شد که متأسفانه بر اثر عدم توان و توجه منتقدین در کشف این مهم، نقدها به بیراهه رفته اند.

جمع بندی۳) متأسفانه خبط بزرگ ایشان عنوان کتاب و همچنین استفاده از اصطلاح جنبش کُردی در جای جای کتاب می باشد در حالی که در مراجعه به کتب لغت و حتی اصطلاحات سیاسی معنای جنبش خلاف دیدگاه نویسنده می باشد(پیوست) که همین نگاه در بین مطالب به نوعی سردرگمی نویسنده را در پی دارد.

پاسخ؛ دیدگاه نویسنده با ناقدین محترم درست در همین «خبط بزرگ» که از آن یاد شده است؟! خبط بزرگ ناآشنایی منتقدین محترم در حوزۀ دانشی اصطلاح «جنبش» است، در آدرس اینترنتی نویسنده به مقاله «آسیب شناسی در جنبش کُردی-۲» که خوشبختانه در قبل از رسیدن نقد بدستم، تدوین و منتشر شده، در پاراگرافی به موضوع پرداخته شده، اگر حوصله ای هست به فصلنامه مطالعات سیاسی روز، شماره ۴۲و۴۱ که توسط معاونت محترم سیاسی سپاه منتشر شده مراجعه نمایید. تا میزان مراجعه منتقد به کتب لغت و اصطلاحات سیاسی روشن شود. خبط بزرگ در نقد صورت گرفته، ناتوانی منتقدین در کشف(هستۀ سخت- hard core) در عناصر درونی کتاب است، اگر به سئوالات احساسی منتقدین محترم اسم با مسمای نقد گذاشته شود؟

جمع بندی۴) عمده مطالب سابقه تاریخی کُردها، افراد شاخص، مبارزین ضد دولت ها و مراودات آنان به طور خلاصه پرداخته شده و مطلب جدیدی ندارد در حالی که با مراجعه به کتب اصلی اطلاعات وسیع تر نصیب مخاطب خواهد شد.

پاسخ؛ کتاب، بیان صرف تاریخی نیست و اگر با این انتظار مورد نقد قرار گرفته؛ پرسش های تاریخی مورد سئوال قرار نگرفته است. از تاریخ در رویکردی بدیع استفاده شده تا محوریت اصلی بحث قوام یابد که مورد غفلت منتقدین محترم قرار گرفته. ضمن این که از تاریخ کُردی به جریانات اصلی پرداخته شده و مابقی به عمد و در اکثر موارد ندید گرفته شده.

جمع بندی۵) در حقیقت کل کتاب خلاصه ای است از کتب متعدد که بنا به سلیقۀ نویسنده انتخاب و در کنار هم قرار داده شده است.

پاسخ؛ تنها چیزی که برای منتقد محترم مهم نبوده کشف همان سلیقه ای است که تولید دانش کرده است. مهم چگونگی قرار گیری داده ها و تحلیل و نتیجه گیری است که بر ۳ پایۀ «زمینه ها»، «فرآیندها» و «عوامل تأثیرگذار» استوار شده اند.

جمع بندی۶) نویسنده مدعی شده است که به دنبال ارائۀ راه حل مسائل کردستان است در حالی شاید بتوان نظرات وی در حداکثر ۳ صفحه یافت که آن نیز تکرار سخن دیگران ااست و علاوه بر آن بسیار سطحی و از موضع بدهکارانه نظام.

پاسخ؛ اگر به جای مچ گیری، نقد درستی صورت می گرفت نتیجه ی دیگری گرفته می شد. کتاب در هر سطحی از نظام، دفاع منطقی بر پایه ی یافته ها و حقایق تاریخی، سیاسی و فرهنگی کرده است، چطور رویکر به این روایی ندید گرفته می شود. توصیه می شود منتقدین محترم سطح فکری خود را در حدود و اندازه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بالا ببرند و در ورای رویدادها حرکت کنند.

جمع بندی۷) در صفحاتی محدود به نقد بعضی از کتب و دیدگاه نویسنده پرداخته در حالی که همچنان از مطالب همان کتب به طور مرتب استفاده نموده است.

پاسخ؛ نگاه و نگارش بی طرفی در مباحث علمی، همه چیز را سیاه و یا سفید ندیدن است. اگر کسی و یا جریانی بخواهد سخن باطلی اشاعه دهد، آن را با سخن حق می آمیزد تا گوش شنوایی پیدا کند، هنر نویسند و تحلیل گر است که کلام حق را از انبوه سخنان یاوه و باطل تشخیص دهد.

جمع بندی۸) نویسنده مدعی است از نظرات افراد مطلع استفاده کرده که نام چند نفر را نیز ذکر کرده که در مراجعه به سوابق آنان افراد چندان توانایی در خصوص مسائل کردستان نبودند.

پاسخ؛ پاسخ در نقدهای قبلی داده شده، تکرار آن جای سئوال است که منتقدین فکر می کنند نیروهای خدوم در شمال غرب در سطح پایین تری مورد قضاوت قرار می گیرند، در حالی که از امام علی(ع) است که فرمود؛«آنچه از علم بالاتر است، تجربه است» قضاوت درحالی محلی از اعراب قرار دارد که افراد مورد نظر را سنجیده باشید! منتقدین محترم به غیر از دو نفر، مابقی افراد معرفی شده را نمی شناسند، مطلب قابل اثباتی است! چطور نشناخته به قاضی می روند؟

جمع بندی۹) در مراجعه به وبلاگ ایشان مطلب خاص دیگری در خصوص مسائل کردستان یافت نشد.

پاسخ؛ به سئوال تکراری پاسخ داده شده، در وبلاگ نویسنده فقط به مقاله مربوط به دفاع مقدس مراجعه و نقد شده که جای سئوال دارد.

جمع بندی۱۰) در بسیاری از صفحات مرتب از قوم کُرد و دلاوری آنها به طور اغراق آمیز پرداخته و شاید به نوعی به دنبال مثلاً تألیف قلوب می باشد.

پاسخ؛ هیچ اغراقی صورت نگرفته است. پرداختن به واقعیات تاریخی تألیف قلوب نیست، ضمن این که بحث کتاب در جنبش های کسردی است. و این فرق می کند به پرداختن در قوم کُرد، مطلبی که منتقدین به آن بی توجه بوده اند، و بهتر بگویم نتوانسته اند در روندها به تفکیک برسند، جای بسی تأسف است که قوای عاقله ی ما چنین فکری داشته باشند؟!

جمع بندی۱۱) به نظر می رسد اطلاعات نویسنده خلاصه می شود در مطالعه چند کتاب و شنیده های محدود از خودی ها و احساسی برخورد نمودن.

پاسخ؛ بهتر بود به جای سئوالات و ایرادات احساسی به نقد مطلب پرداخته می شد، وقتی نقد از مسیر خود خارج شده، نتیجه ی شخصی گرفته شده است.

جمع بندی۱۲) در توضیح شخصیت قاضی محمد دوپهلو برخورد کرده گاه وی را فردی مثبت و گاه فریب خورده می داند.

پاسخ؛ قاضی محمد نیز مثل هر انسانی مورد بررسی واقع گرایانه قرار گرفته و خدمت و خیانتش در ظرف زمانی خود قابلیت بررسی دارد، سفید و سیاه دیدن ما چیزی را عوض نمی کند، واقع نگری ما حل مشکل می کند.

جمع بندی۱۳) جدایی مردم کُرد را از ضدانقلاب پس از بمباران حلبچه می داند که ناشی از عدم اطلاع وی از وضعیت کردستان در آن مقاطع می باشد.

پاسخ؛ پاسخ در نقدهای پیشین داده شده که چگونه با گُرته برداری به قضاوت نشسته اید.

جمع بندی۱۴) برای گروهک پژاک جایگاه غلو آمیزی قائل شده است.

پاسخ؛ کاش می نوشتی در کدام صفحه و چگونه!؟

جمع بندی۱۵) به کُردها در سایر کشورها(شوروی سابق) سوریه، اشاره ای نشده است.

پاسخ؛ محوریت اصلی و رویکرد آن مشخص است، هدف کتاب بحث در قوم کُرد نیست، ضمن این که جنبش های موجود در سوریه در همیشۀ تاریخ بخشی جایی ناپذیر از جریانات اصلی بوده اند.

جمع بندی۱۶) پرداختن بیش از حد به اوجالان و محور قرار دادن وی.

پاسخ؛ در پاسخ به سئوالات قبلی پاسخ داده شده.

جمع بندی۱۷) مشکل اصلی و عمده در کُردستانات که وهابیگری یا سلفیت جهادی است اشاره ای نشده است.

پاسخ؛ بهتر بود نسبت سئوال با موضوع بحث مشخص می شد و بعد به نقد پرداخته می شد، خلط مبحت سئوال برانگیز است.

جمع بندی۱۸) منصفانه خواهد بود که با نویسنده یک جلسه حضوری بحث و مناظره با افراد مطلع از تاریخ و سیاست در کردستان برگزار شود.

پاسخ؛ و منصفانه می بود اگر قبل از قضاوت و اتهام یک طرفه، به این نتیجه می رسیدید. در حالی که معترف به داشتن زمان طولانی برای بررسی کتاب هستید؟! نویسنده آمادگی این کار را در هر محفلی دارد، بشرطی که با افراد مطلع باشد، و گرنه با منتقدینی این چنینی حاصلی نخواهد داشت.

جمع بندی۱۹) از استفاده و تفسیر به رأی از آیه ۱۳ سوره مبارکه حجرات در ابتدای کتاب گلایه مندی است.

پاسخ؛ سئوال تکراری است!؟ من باب خاتمه؛ اگر توانستید خلاف آنچه که نویسنده آورده را در تفاسیر معتبر و ترجمه های قرآنی پیدا کنید، بر این بندۀ خدا منّت بزرگی خواهید گذاشت.

ه) چند نکته از نویسنده؛

  1. تا جایی که اطلاع دارم و قابل اثبات است، تاکنون مطلبی با این رویکرد و هدف گذاری و روش بدیع طرح مسئله نماید، کم نظیر است. هیچ ثرمایه گذاری در خصوص هیچ پروژه ای در این حد صورت نگرفته است، اگر افتخار رونمایی و بحث و مناظره گذاشته شود، اثبات ادعا صورت خواهد گرفت.
  2. به نظر نویسنده، نقد دارای قواعدی است و منتقدین محترم به عمد یا سهو توجهی نکرده اند! فلذا، نقدی صورت نگرفته و اگر غیر از این است، نقدی است از موضع قدرت و دستور، و دانش ارزیابی و سنجش میزان اعتبار علمی اثر را ندارند.
  3. به موضوع، نگاه بخشی و زاویه دار شده است. یعنی عمدتاً مناطق کُردنشین ایران مد نظر منتقدین محترم قرار گرفته است و نتوانسته اند خود را با نویسنده در نگاه و تحلیل فراگیر هماهنگ کنند، به عبارتی اطلاعات منتقدین عمومی و در حوزۀ محدودی است. همین مطلب باعث شده تا سوالات از جامعیت لازم برخوردار نباشد.
  4. منتقدین محترم خلط مبحث و خبط بزرگی کرده اند، ناخودآگاه قوم کُرد را با جنبش کُردی یکی دانسته اند، و این خطای نابخشودنی است و مطمح نظر جریانات کُردی که همین خط را برای اثبات حقانیت خود برگزیده اند، در صورتی که رمز پیروزی ما در مصاف با ضدانقلاب جدا سازی صف مردم از ضدانقلاب بود و هست.
  5. منتقدین محترم هیچ حُسنی برای کتاب قائل نیستند و هر چیزی را یا سیاه دیده اند و یا سفید و نگرش احساسی و اطلاعات محدود خود را معیار قضاوت قرار داده اند، این در حالی است که منتقدین محترم در ابتدای بحث مسائل کردستان را عمیق تر از این نوشتار دانسته اند.
  6. منتقدین محترم نتوانسته اند هسته ی اصلی تحقیق را مشخص و نقد کنند، در صورتی که اساس نقد بر همین پایه است.
  7. منتقدین محترم جملات نویسنده را برای اثبات ادعای خود تحریف کرده اند، و اگر در یک مورد اتفاق می افتاد، سهوی بودن اقدام قابل توجیه بود. لیکن، تکرار آن باعث غرض آلود بودن و تعمدی را در سیاه نمایی نشان می دهد.
  8. جرأت ما در بکارگیری الفاظ در حقانیت و منطقی برخاسته از تاریخ و فرهنگ ما دارد، همانطوری که اجداد ما در آشنایی به این نکته ی ظریف استانی را کُردستان نامگذاری کردند. مطلبی که منتقدین در بی توجهی به آن نگران هستند، مثل استفاده از کلمۀ «جنبش».
  9. نه تنها منتقدین در شناخت مُدل گفتمانی نویسنده در کتابِ «آسیب شناسی در جنبش کُردی» ناتوان بوده اند، خواسته یا ناخواسته در صدد تخریب آن برآمده اند و این خبط بزرگی است که نیاز به جبران دارد.
  10. از حکیمی نقل شده؛ «از کسی نترس که زیاد کتاب می خواند یا دارد، از کسی بترس که تنها یک کتاب دارد و هرگز آن را نخوانده است»؟ حکایت حال و روز نویسنده و منتقدین دارد، این کتاب، تاریخ گرانسنگ ایران اسلامی است که در اختیار ماست و رغبتی به مطالعۀ آن نداریم، کتابی که دو پایه ی اساسی آن، عنوان؛ «اسلامی – ایرانی» نام دارد. ناتوانی منتقدین در تحلیل مطلب و مشکوک دانستن آن برای نویسنده دردآور است.

العاقبه للمتقین

۱۴/۰۳/۱۳۹۲ه.ش ذوالفقار صادقی

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *