از برلین تا تهران

بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم

یاایهاالذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزواً و لعباً من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم والکفار اولیاء و اتقوالله ان کنتم مؤمنین . ( مائده ۵۷ )

ای مؤمنان ، کسانی که دین شما را به فسوس و بازی گرفتند از همان کسانی که پیش از شما دارای کتاب آسمانی بودند و همچنین کافران را ، دوستان خود مگیرید و آنانرا دوست مشمارید و از خشم و عذاب خداوند بپرهیزید اگر واقعاً ایمان دارید .

 

از کنفرانس ننگین در برلین آلمان تا کنگره عظیم دیدار یار تهران

 

« ما رایت الا جمیلا » هرچه دیدم زیبایی و عظمت الهی بود . جمله ایست که پرچمدار ، بانوی بزرگ ، قهرمان و غیرتمند کربلا در پاسخ به یاوه گوئیها و تمسخرهای یزید گفت ، آنموقع این فرزند علی(ع) چه نگاهی به آن فاجعه عظیم داشت ، چه چیزهایی را در خشت خام می دید که مصداق « اسفل السافلین » در آینه نمی دیدند ؟ یزید از انتقام اجدادی که به ضرب دست یدالهی امام علی(ع) به درک واصل شده بودند صحبت می کرد ، ولی حضرت زینب از زیبایی و از عظمت می گفت ؟! سئوالی است که کنکاش در آن عظمت الهی و زیبایی و بی کرانگی دریای حقیقت روشن خواهد شد .

     حقیقت این است که مظلومیت ظاهری فرزند خلف حضرت فاطمه(س) و سخنان تکان دهنده رهبر معظم انقلاب در تاسوعای حسینی(ع) و دیدار با جوانان و در کنار آن کنفرانس ننگین برلین اگر درست به آن پرداخته شود بایست جمله حضرت زینب سلام ا… علیها زمزمه شود که « مارایت الا جمیلا » .

     جالب اینکه آن روزها مصادف با شهادت « سید شهیدان اهل قلم » شهید سید مرتضی آویــنی بود ، او که می گفت:  « … و بدان که سینه تو نیز آسمانی لایتناهی است با قلبی که در آن ، چشمه خورشید می جوشد و گوش کن چه خوش ترنمی دارد در تپیدن ، حسین ،‌حسین ، حسین ، نمی تپد ؛ حسین حسین می کند »[۱] زیبایی و عظمت الهی در همین نکته است ، توجه کن دلهای عزادار حسینیان در کشور حسین(ع) و در کنار فرزند حسین(ع) « حسین حسین » می کردند که مقدسات و افکار و آرمانهای حسین(ع) توسط عروسکها و عروسک گردانان و بدتر از آن سفر کرده ها از سرزمین متبرک ایران به آن کنفرانس به استهزا گرفته می شود ؟!  زیبایی در همین نکته است که پاسخ هوچیگران در برلین در خیابانها و کوچه و بازارها و تکیه ها و در گوشه گوشه این مرز و بوم با گریه و یا حسین ها و از ته دلهایی که « حسین حسین » می کردند داده می شد ، چه جوابی بالاتر و والاتر و باعظمت تر از آن و این زیبایی است توصیف ناپذیر و این تفسیری است بر جمله « ما رأیت الا جمیلا »ی حضرت زینب کبری(س) ، باور می کنی ؟

     سال ۱۳۷۹ از اولش آثار عظمت و جلال فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی هویداست ، امید و آرزو و درخواست از آستان باریتعالی نمائیم که هر روز و لحظه آن شکوه و عظمت این مرز و بوم مشعشع و تلألو گردد ، بدون شک دو حرکت تاریخی سال ۱۳۷۹ را بیاد ماندنی و فرهنگ آن را گویا و تمدن تاریخی آن را پویا و بالنده توصیف می کند ، یکی از این دو حرکت همان کنفرانس ننگین و ضد فرهنگ اسلامی – ایرانی بود و جوشش درونی و حرکت اصیل فرهنگی ملت ایران با دیگر بر فرهنگ سازان بی ریشه آمریکایی و ایادی عروسکی آن ثابت کرد که تمدن ایرانی بار دیگر در دنیای پرهیاهو و سلطه گر و سلطه پذیر موجود جهانی تأثیر انکار ناپذیر خواهد گذاشت و می گذارد و بدون شک تحرکات کنونی که نمونه آن همین کنفرانس برلین می باشد نشان دست پاچگی آن  است ، پاسخ تاریخی ملت و رهبر انقلابی ایران به جریان برلین و اربابان صهیونیست از حزب سبزها تا صحنه گردانان اصلی آن نشان از عظمتی است که دنیا را به چالش و گفتگو می طلبد که چهارنفر خودباخته و عروسک ایرانی نماینده فرهنگ و تمدن ایرانی نیست و نخواهد بود بل ناخالصیهای این تمدن و فرهنگ است و این نیز بنظر طبیعی است ، این حرکت نشان فرهنگ پرتحمل و پویاست و بنظر هر فرهنگ زنده ای ضمن اینک جاذبه ای در حد اعلا دارد و فرهنگ می سازد ، دافعه و بازخوردی در خور نیز خواهد داشت ، و حرکت بعدی نشانگر صحت موضوع و مدعای ما است ؛ حرکت دوم که بظاهر حرکتی کوچک و طرح کردنی نیست ولی عظمت آن بنظر و در مقایسه با همین کنفرانس غرور آفرین ، افتخارآمیز و نشان از تولید فرهنگی و تمدن سازی این مرز و بوم هست و آینده نیز ثابت خواهد کرد اینگونه حرکات از این ملت بزرگ صادر خواهد شد و آن ورزشکاران جوان ، با صداقت و انقلابی و فرزندان خلف فرهنگ ایرانی بودند که لحظه ای حاضر نشدند از سوی قلدرهای نوظهور و بی فرهنگ جهانی تحقیر شوند ، جوانانی که اگر از فکر و اندیشه آنان در کنفرانس برلین سئوال می کردند بدون شک آنها را جوانانی خام و حرکتشان را سئوال برانگیز توصیف می کردند ؟! بی جهت نیست که صهیونیستها این همه از بیداری و هوشمندی و استقلال این ملت هراسان هستند ؟ بی جهت نبود که آن پیر فرزانه و مقتدای این ملت با آن صدای استوار و آهنین و با صلابت می فرمود : « من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم »[۲]

     مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر گرانقدر المیزان که بدون شک مصداق بارز حرکت غیرتمندان جبهه های فضیلت فرهنگ ایرانی یعنی اقدام ورزشکاران جوان می باشد ، آورده که : « … مؤمن و کسی که متمسک به ریسمان و دست آویز ایمان شده دیگر معنا ندارد راضی شود به اغیار ، دین او و آنچه را که او به آن ایمان دارد مورد سخریه و استهزا قرار دهند »[۳] و در چند سطر بالاتر که می شود آنرا مصداق بانیان ، شرکت کنندگان و انسانهایی که خود را حامل افکار و اندیشه های ایرانی می دانند آورده است : « هرگز بین دو طایفه که یکی مقدسات و معتقدات دیگری را مسخره می کند دوستی و صمیمیت برقرار نمی ماند ، از این رو مسلمین باید دوستس کسانی را که اسلام را سخریه می گیرند ترک کنند » [۴] البته آوردن این مطالب این سیاق تعبیر نشود که خدای ناکرده این حقیر مخالف تبادل و تعاملات فرهنگی هستم که تاریخ نشان داده و اگر درست به آن پرداخته شود فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی در تعاملات فرهنگی با ملل دیگر بالندگی پیدا کرده و هم اکنون نیز خواهد کرد ، آورده اند : « هنگامی که آقای یوسفی اشکوری وارد سالن محل برگزاری کنفرانس می شود ، به دلیل برتن داشتن لباس سیاه به نشانه عزاداری ایام محرم ، جمعی از ضد انقلابیون حاضر در سالن با حالتی تمسخرآمیز به گریه پرداخته و پس از لحظاتی بیش از نیم ساعت با حالتی عریان به رفص و آواز می پردازند »[۵]  هم آقای یوسفی اشکوری و هم کسانی که از این کنفرانس دفاع می کنند بایست به این سئوال منصفانه و نه از روی توجیه جواب دهند که در کجای تاریخ و فرهنگ این مردم در سوگ نشسته بر عزای حسین(ع) چنین تعامل و یا تبادل فرهنگی وجود داشته است !؟ اینگونه حرکات هیچ توجیهی جز آب بر آسیاب دشمن ریختن ، عروسک و آلت دست دشمن این ملت شدن نیست ، اتقوا… ، تقوای الهی چیز خوبی است ، ولی کنفرانس برلین چیزی جز گره بر باد زدن و آب در هاون کوفتن نیست ، منتظر نباشند ؛ همه ما در حافظه تاریخی بر آیندگان معرفی خواهیم شد همانطور که گذشته گان بر ما معرفی می شوند ، ولی بیاد داشته باشیم که چگونه معرفی خواهیم شد ؟  سخن از حافظه تاریخی آمد ، لازم است از مصاحبه آقای اکبر گنجی با اشپیگل آلمان یادی کرده باشیم ؛ اقای گنجی از حضرت امام(ره) و از پیوستن آن به تاریخ سخن گفته ؟!  سئوالی که به ذهن می آید این است که نامبرده با مقوله تاریخ آشنایی دارد که این همه با اطمینان سخن می گوید ؟ به احتمال زیاد مصاحبه گر اشپیگل از ته دل بر این روشنفکر تاریخ شناس ایران خندیده ؛ اگر پیوستن به تاریخ آنطور که نامبرده ادعا دارد مرگ باشد که این طبیعی و از سنن الهی است و کس را گریز از آن نیست و هر روز در سراسر جهان صدها هزار از این دیار فانی رخت برمی بندند و امید که منظور وی همین باشد ! ولی آقای گنجی از چگونه پیوستن به تاریخ و در حافظه آن ضبط شدن نگفته و نگفته که تاریخ چندین هزار ساله ، فرهنگها و تمدنهای کهن چگونه ساخته شده اند ، آقای گنجی از یادش رفته که به تقویمهای روز شمار توجه کند که مبدأ هر کدام از تاریخهای میلادی ، شمسی و قمری و … هر کدام فلسفه ای بس عمیق و روشن دارند و امام راحل ما از سلسله همین تاریخ سازان بوده و زنده است و فرهنگ و تمدن بیدار شده این مرز و بوم دینی که بر این مرد بزرگ دارد و هرگز آنرا از یاد نخواهد برد ، ولی مطمئناً اگر مصاحبه گرها با اشپیگلشان و شرکت کنندگان در کنفرانس ننگین برلین را از یاد نبرد ، با تمسخر و با عنوان لکه ننگ برتارک تاریخ این مرز و بوم یاد خواهد کرد .

     عقل و بهره گیری از خرد چیزی نیست که بداهت و خوبی و منطقی بودن آن در بکارگیری را کسی منکر شود و همین خرد و همین عقل و منطق چون ودیعهایست گرانبها از ایزد منان ، اگر حق آن پرداخته نشود خود موجبات تباهی بکارگیرنده آن را فراهم می آورد ، امام باقر(ع) می فرماید : « چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسی کرده باو گفت پیش آی پیش آمد ، گفت بازگرد ، بازگشت ، فرمود به عزت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو پیشم محبوبتر باشد نیافریدم و ترا تنها به کسانیکه دوستشان دارم بطور کامل دادم ، همانا امر و نهی و کیفر و پاداشم متوجه تواست » [۶] بدون شک شرکت کنندگان در کنفرانس و افرادی که خود را عقل کل و قصد همراهی ضد انقلاب خارج را با خود داشتند هدفشان بهره بردن در داخل کشور بود ، غافل از اینکه حافظه تاریخی ملت بزرگ ایران مثل آقایان به این زودیها حوادث مهم و تاریخی و نقش افراد و جریانهای ناهمسو را از یاد نبرده و نخواهد برد ؛ این ملت در حالی که سالگرد ورود کاروان نور که پرچمدار تمامی خوبیها و اصالتهای اصیل انسانی هرچند با کمترین تعداد نفرات را به سرزمین کربلا با اشک و آه گرامی داشتند و نفرت خود را به کاروان به ظاهر بزرگ ولی پرچمدار هر آنچه بدی و ذلت بود را نیز طبق سنت حسنه اعلام داشتند ، این حرکت شوم در برلین اتفاق افتاد ، حال قبول داری تاریخ و آنانکه با عقل ناقص خود ایجاد « حادثه کربلا » [۷] را داشتند چه ها می کند ، اینها یک چیز خیلی بدیهی را فراموش کرده اند و آن اینکه حسین(ع) در آن روز با خون خود کلیه محاسبات اینچنینی در تاریخ را برهم زد و این است تفسیر « مارأیت الا جمیلا» در آن روز کاروان نور حسینی(ع) با کمترین و سپاه ظلم و ظلمت در اکثریت مطلق در اکثریت مطلق در مقابل هم قرار گرفتند ولی این روزها ( ۱۹و۲۰ فروردین) کاروانهای نور حسینی بر سر و سینه زنان در اکثریت مطلق در مقابل عروسکهای در اقلیت برلین مطرح بودند ، اگر آقای گنجی خودشان در زنده بودنشان به تاریخ نپیوسته اند ، دقت فرمایند اگر آنروزها سپاه ظلم بر اجساد مطهر اسب می تاختند در این روزها که سالگرد عملیات غرورآفرین کربلای ۹ را گرامی می داریم که در سال ۱۳۶۶ با رمز یا مهدی(عج) ادرکنی فرزندان قهرمان ایران با یاد شهدای کربلا و با فرمان و نفس مسیحایی امامشان بر سر یزیدیان و بدخواهان طمع کار در منطقه قصر شیرین چون صاعقه ای فرود آمدند و با گرفتن ۱۸۰۰ کشته برگی دیگر و ورقی زرین بر تاریخ ایران افزودند ، چه کسی تاریخ می سازد و چه کسی در تاریخ گم می شود ؟

ازغرب سوی شرق زن بدخواه رابرفرق زن    برفرق اوچون برق زن مگذارازاونام ونشان[۸] 

فرزندان این مرز و بوم در نوشتن و خلق ورقهای زرین دیگر در درازای تاریخ و در پیروی از ولایت علی(ع) و حسین(ع) بر فرق بدخواهان این ملت خواهند زد ، حالا شما آقای اکبر گنجی قلم بردست گیر و حرف بزن و هرکی را دلت خواست به فراموشی تاریخ بسپار ، مردی را که شما از آن یاد کرده اید ، آقای بازرگان سالها پیش در ارزیابیش گفت : « دیدم ایشان ( امام ) اصلاً وزنی و وزنه ای برای خودی و شاه قائل نیست … نه برای آمریکا ارزش و اثری قائل است »[۹] و این عظمتی است که آینده تاریخ در آن بهتر سخن خواهد گفت و این عظمت ملت ایران است ، حال شما صغری و کبری کنید تا بجایی رسیده باشید ؛ این است عظمت عقل و خرد الهی اگر بهره کامل از آن برده بودند ، حداقل کار این بود که زمان کنفرانس را در تقابل تاریخی با اذهان فعال و احساسات و فکر پرشور و انقلابی ایران قرار نمی دادند ، روزهای خدا زیاد بود ولی … ؟!

     این قسمت از بحث را با ذکر و یادآوری یک اتفاق مهم دیگری که هم برای ملت ایران و هم برای دشمنان و استقلال و عزت آن مهم است ، با مختصری به پایان می رسانم ، و آن تقارن کنفرانس برلین با سالروز قطع رابطه سیاسی ایران با آمریکا بود .

   ای برادر عقل یکدم با خود آر           دم بدم در تو خزان است و بهار

 بوی بــد مر دیده را تاری کند            بوی یوسف دیده را یاری کند

 تو که یوسف نیستی یعقوب باش        همچو او با گریه و آشوب باش

بشنو این پنـــــد از حکیم غزنوی       تا بیابی در تن کهنه نوی

 از بهاران کی شود سرسبز سنگ         خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ

 سالها تو سنگ بودی دلخراش        آزمون را یک زمانی خاک باش . [۱۰]

قطع رابطه سیاسی ایران با آمریکا یک نکته پرنور واساسی در تاریخ ملت ایران خواهد بود ، قطع رابطه ما با آمریکا در واقع یک «نه» بزرگ فرهنگ و تمدن چندین هزار سالهه این مرز و بوم به یک قلدر و تمدن بی پایه و بی ریشه و خام بود و اگر دقت شود موجی که از این حرکت برخاست برای سلطه گـــران برگشت دادنش به آســــانی میسر نیست و  « انقلابی بزرگتر از انقلاب اول »[۱۱]  نام گرفت ، اگر بدخواهان آنرا انقلاب بدانند و اگر این ملت را شایسته انقلاب کردن و انقلابی بودن فرض کنند. [۱۲] و حرکت تاریخی و تارخ ساز ایرانی را به جاهای دیگر منتسب نکنند !؟  « … بعد از پیروزی ، گام فراتری برداشته شد . شعار و ادعای در افتادن با تمامی بیگانگان و نابودی امپریالیسم و پنجه در پنجه آمریکا انداختن در سطح جهانی ، در برنامه انقلاب وارد گردید ، در مکتب مارکس ، در سیاست خارجی شوروی و در مرام احزاب کمونیست بین الملل ، مقام شماره یک را دارد و امر حیاتی برای آنها محسوب می گردد. »[۱۳]  واقعاً عقل و خرد اگر به سخن امام باقر (ع) دقت شود خوب چیزی است ؟ انقلاب اسلامی ایران از اول با نفی سلطه شرق و غرب به پیروزی رسید و این کدام عقل است و کدام خرد انسانی است در تحلیل خود حرکات امام(ره) و فرزندانش در عرصه های مبارزه مسلم را به حزب کمونیست وصل می کند ؟! مرحوم بازرگان با استناد به فرمایشات امام علی(ع) می گوید :  « من علمتی حرفاً فقد صیرنی عبداً – مدیون آنها می دانم و لو اینکه بگویند غرب زده است ، مثلی است که می گوید زیباترین زن جهان بیش از آنچه دارد نمی تواند هدیه کند » [۱۴]  مغلطه ای از این بزرگتر ، انحراف به خودباختگی و غرب زدگی از این واضح تر ، حتی با تمسک به نهج البلاغه ؟ حقیقتاً نحله های این خط فکری بایست توجیه قانع کننده ، عقلی و خردپذیری داشته باشد ؟ تقارن جالب تاریخی ملت ایران با کنفرانس برلین زیبائیهای دیگری نیز دارد ، علاقه مندان می توانند حداقل با مراجعه به سررسیدهای چاپ شده و روزشمارهای انقلاب و … از آن بهره ها برده باشند .

     گزارش نیم ساعته و برگزیده ای که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد در واقع علاوه از اینکه گوشه کوچکی از جلسات رسمی بوده بلکه دید و بازدیدها و قول و قرارها و درد دلهای این آقایان بیش از آنی است که تصور می رود ، ولی همین تکه به تنهایی از نیات و مقاصد گردانندگان آن پرده برمی دارد هر چند بر اهل فن موضوعات فوق تازگی نداشته و نخواهد داشت ، امید که صاحبنظران در تبیین آن همت به خرج دهند تا خدمتی باشد به تاریخ و فرهنگ عظیم این مرز و بوم ، در این قسمت از بحث با اشاره به قسمتهایی از سخنان تعدادی از افراد شرکت کننده ( همان مقداری که در گزارش سیما آمده ) و با سئوالات و نقد مختصری بدلیل اطاله کلام پاسخگویی و نقد آنرا به مشتاقان و اهل فن سیاست و فرهنگ می سپاریم :

الف) خانم مهرانگیزکار از نقض حقوق بشر ، از انتظار بازنگری قوانین از مجلس ششم و اظهار نگرانی از عدم شرکت سکولارها در امورات و در نهایت نگرانی خود را از انطباق قوانین با موازین اسلام اعلام داشت .

۱-  حقوق بشر عنوان با مسمایی است ، دردنیایی که در آم به حقوق حیوانات توجه می شود ، کدام وجدان بشری است که به حقوق بشر احترام نگذارد ، ولی مطلب مهمی که بایست به آن پرداخته شود این نکته که منظور از حقوق بشر همانی است که سرمداران سلطه در روند تحمیل سلطه خود با تمسک به این موضوع در پای میز مذاکره چه خواسته هایی را بر گرده ملل دیگر تحمیل کرده و می کنند است یا منظور چیز دیگری است ؟  خانم مهرانگیز کار بایست روشن سازد که منظور از بشر همان گانگسترهای آمریکایی و صهیونیستی است که بایست منافع آنها با تکیه بر رسانه ها و ناوها و جنگنده ها و در نهایت با تکیه بر فریب خوردگان ضدانقلاب ایرانی و مخالفین سایر ملل تأمین شود ؟ یا برعکس از شهروندان و خانواده های قربانی خشونت و ترور در ایران ، به خاک و خون کشیده شده گان در اردوگاه قانا در لبنان ، شیعیان و اکراد  در عراق ، قحطی زدگان و کسانی که بایست از کارخانه داروسازی الشفاء سودان مداوا می شدند ولی بر اثر نابودی آن توسط موشکهای کروز آمریکایی جان خود را از دست داده و می دهند ، قتــل عام شده ها در الجزایر ، سیاهان در جوار کنگره آمریکا ، قربانیان در گرانادا و ویتنام و دهها و صدها مثال و نمونه ای که قلدران حاکم در کاخ سفید از اعتراف به اعمال ننگین خود نه تنها شرمسار نیستند بلکه بواسطه آن ارعاب و تهدید و سلطه خود را در سراسر جهان عمق می بخشند و این نقطه ایست که بهتر است توسط خانم محترم روشن شود که کلی گویی در موضوع و در پشت میز و با تریبون حزب سبزها سخن گفتن همان حقوق بشر آمریکایی است .

۲-  کسانی که به مجلس ششم راه یافته اند نمایندگان منتخب ملت ایران هستند و با تکیه بر قانون اساسی ، اعتقادات ، معارف و فرهنگ و آراء ایرانی تصمیم خواهند گرفت و انتظار می رود در پیشبرد اصلاحات و تعیین و تصویب و تطبیق قوانین در رشد و اعتلای جامعه اسلامی دلسوزیشان بیشتر از سرکارعلیه می باشد ، این نمایندگان در سایه استقلال و آزادی بدست آمده اینقدر شعور دارند که در استقلال فکر خود وابسته و مشاورت بیگانگان و بریده هایی چون شرکت کنندگان در کنفرانس برلین ندارند و اینقدر می فهمند و نشان خواهند داد که ایران بایستی بدست ایرانی ساخته شود و همین خواست ملت ایران است .

۳-  خانم مهرانگیز کار ، شما نگران عدم مشارکت سکولارها نبایست باشی ، سرکارخانم ابتدا بایست وضعیت خود را با سکولارها روشن نمایند ، شما در پشت میز خطابه هنوز تصمیم قطعی نداشتی که روسری روی سرت باشد یا نباشد ؟ و این بود که گاهی روسری افتان را به سر جایش می کشیدی ولی آنجا جایی نبود که روسری سرجایش بایسته و به خود جرأت نمی دادی تا موهای سرت را کامل بپوشانی و این حرکات نشان از مشکلی بود که با خودت داشته ای یا مطلب مربوط به قیافه و سنی که ازت گذشته بود داشته است ؟!

۴-  اگر تاختن و به زیر سئوال بردن موازین اسلام و کاربرد آن در قوانین ایران به این آسانی که سرکارخانم طرح می کنند بود مطمئناً بزرگترهای خط فکری شما مجال سخن به شما نمی دادند ، علی ایحال شما که ادعای ناکارایی موازین اسلام و یا هرچیزی که مد نظرتان است را دارید منطق حکم می کند ابتدا بایستی استدلالاً بر ادعاهای خود دلایل محکمی آورده باشید ؟ ولی جهت روشن شدن موضوع مطلبی را می آورم ، امید که مثمر ثمر افتد و در تحلیلهایتان جایگاهی داشته باشد و آن اینکه در مصاحبه ای که توسط یکی از مسئولین وزارت بهداشت از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد ، این مطلب بود که خون ایرانی در دنیا یکی از پاکترین و خالصترین خونها معرفی شده و تقاضاهای زیادی از سایر کشورها جهت صدور اعلام شده و علت آن وجود اعتقادات اسلامی قوی در بین ملت ایران است .

ب) آقای عزت ا… سحابی ؛ با سلامی خدمت برادران در کنفرانس و در حالی که به ابراز احساسات حاضرین با گره کردن دستهایش پاسخ می گفت ، درخواست کرد تا به حرفهایش گوش داده شود و در صورت مطابقت آن با عقل و منطق مورد پذیرش قرار گیرد و در ادامه از مردمی که مفهوم آزادی برایشان روشن نبوده و از بیست سال مقاومت و ایستادگی در داخل و نرفتن به خارج گود سخن گفتند .

۱-  آقای عزت ا… سحابی ، سلام و برادر خطاب کردن شما و گره کردن دستهایت به نشانه برادری و پیوستگی فکر و اندیشه ات ، یاد قطعه ای از مرحوم بازرگان افتادم و حیفم آمد در اینجا نیاورده باشم : «  … آن موقع این شعارها را که می گفتند  نه شرقی – نه غربی ، جمهوری اسلامی . یعنی ایشان ( امام ) هم ضد شوروی  و کمونیسم بود و هم ضد آمریکا و انگلیس و فرانسه ولی الآن آمده و پرچمدار و علم دار مبارزه و از بین بردن امپریالیسم آمریکا شده . این همان است که چپی ها ، جوانها ، طلاب و انقلابی ها می خواهند … » [۱۵]  آقای سحابی ، به عرض برسانم که ضد انقلاب قلیل ، بی منطق و خشونت گرای [۱۶] ایرانی اینقدر شایستگی نداشته تا جنابعالی دستها را به نشانه پیوستگی گره بزنی و شاید خود شما در همان جلسه به نتیجه رسیده ای که این جماعت از منطق فقط اسمش را شنیده اند و دعوت کردی تا منطقی باشند و حرفهایتان را با منطق بسنجند ، ولی آب در هاون می کوفتی و خود خوب برآن واقفی و گرنه ملت بافرهنگ و غیرتمند و سلطه ناپذیر در ایران را ول نمی کردی تا چند صد نفر برایت هورا بکشند ، مگر اینکه زخم خورده انقلاب و قطع امید شده از این ملت باشی ، راستی شما هنوز هم جوانها ، طلاب و انقلابی های ایرانی را در ردیف چپی های وابسته به مسکو می دانی ؟

۲- آقای عزت ا… سحابی مردم ایران انقلاب خود را با شعار استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی به ثمر رسانیدند و در بیست سال گذشته در تثبیت استقلال و آزادی خود بر جمهوری اسلامی وفادار ماندند و از همان اول کار تا حال بیست انتخابات در جهت بهینه کردن و عمل به شعار های خود برگزار کردند تا آزادی واقعی را برای جهانیان معنی کنند و هشت سال برای استقلال خود با قلدرهای گستاخ که فعلاً شعارهای حقوق بشر آنان گوش جهانیان را کر کرده جنگ نظامی داشته و دهها نمونه دیگر که هرکدام مقال جداگانه ای می طلبد نشان از ایستادگی و مقاومت و سلطه ناپذیری این مردم را نشانگر است ، حال شما برای زخم خوردگان و جانیان این ملت آزادی و مبارزه را معنی کنید!؟

براستی از بیست سالی که یاد کردید و عمر خود را درداخل گود و مبارزه صرف کرده اید ، مشخص کنید که وقتی فرزندان این مرز و بوم از غرب تا تنگه هرمز  در مقابل عراق تا بن دندان مسلح و ناوهای آمریکایی صف کشیده و هر زمان فرزندی پرورش یافته در دامان فرهنگ و تمدن این ملت به خاک و خون کشیده می شد با چه کسی دمخور و با چه کسانی مبارزه می کردید ؟ حکایت شما ، حکایت نحوی و کشتیبان به تنگ آمده از سرزنشهای نحوی در حالی که سکان از دستش خارج می شود رو به نحوی می گوید ؛

 

«گفت نحوی کل عمرت برفناست    چون که کشتی غرق در گردابهاست »

مراجعه کنید و این داستان شیرین مثنوی را اگر مطالعه کرده اید بازهم مرور کنید .

 

پ ) آقای یوسفی اشکوری ؛ با اعلام اینکه در هیچ جای اسلام ، دلیلی برای وجود حجاب اسلامی مشاهده نمی شود و در ادامه با توهین به روحانیت باعث شادی و هلهله جمعیت شده به طوری که مترجم جلسه اعلام می کند : به خاطر اهانتی که در اظهارات وی علیه روحانیت شده ، از ترجمه آن خودداری می کند ، همچنین نامبرده در جلسه بعد از ظهر در حالی که لباس عزای حسین(ع) بر تن وارد جلسه می شود با گریه مسخره آمیز و سپس بمدت نیم ساعت با رقص عریان از وی استقبال می شود . نامبرده سخنان خود را با نام خدا و با اظهار اینکه قربانی خشونت بوده و در ادامه از پاسداران استبداد و خبر از پایان عمر تاریخی استبدادگران و در پایان از حقوق طبیعی و اصل انسان منهای عقیده و همچنین از تفکیک دین از دولت سخن گفت .

۱- به نام خدا و بنام او که انسان را آفرید و بر او نعمت اختیار را ارزانی داشت و او را خلیفه خود در زمینش نامید و بنام او که دست انسان را در ظلمات جهل بواسطه چراغهای هدایت گرفت و با کامل کردن دین و اتمام نعمتش برای همیشه تاریخ صراط مستقیم نجات و فلاح را نمایان ساخت . آقای اشکوری ، شما که دین خدا را شایسته دخالت در سیاستگذاریها و امورات زندگی سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی انسانها نمی دانید و سوزش عدم تفکیک دین از سیاست در ایران ناراحتتان کرده که شکوه بر ضدانقلاب برده اید چرا با نام خدا شروع می کنید ؟! آنطوریکه شما دین خدا را درکنج خانــه ها و حصار مساجد و در سینه های بی تفاوت مـــی خواهید ؟ برای چــه لباس مقدس روحانیت به تن کرده اید؟ در منطقِ خود شما می بایست در مساجد و تکیه ها برای پیرمردان و  پیرزنان از احکام طهارت و خمس و زکات و احکام وارد شدن در مساجد و از غسلهای حیض و نفاس زنانه و غیره می آموختید ، شما را چه به سیاست ، و شما را چه به درافتادن با حکومت و دست دوستی دادن بر جانیان و تروریست ها و جاسوسهای وطن فروش در برلین ؟ اگر شما به منطق خودتان عمل می کردید که همان تفکیک دین از دولت را شعار خود ساخته اید بعنوان یک روحانی در برلین شکوه بر سبزها و ضدانقلاب نمی بردید که قربانی خشونت شده اید !؟ بر روحانی بودن حضرتعالی همین بس که نه در کنفرانس تبیین دیدگاههای سیاسی بل بقول ریاست جمهوری منتخب این ملت در جمع بی منطقها و خشونتگراها [۱۷] و در نهایت در مجلس رقص زنانه شرکت و رقاصان را بر قد و قامتت خنداندید ، اگر روحانی هستید و درد دین و عزای امام حسین(ع) را داشتید که دارید و لباس عزای حسینی(ع) بر تنت گویای همین مطلب بوده ، شما را چه شده که بر تمسخر کننده گان عزای حسینی سخن راندید و با آنها ابراز همدردی کردید و در عمل بر تمسخر آنها صحه گذاشتی ، براستی جــای سئوال است که جنابعالی با لباس مقدس روحانیت در کنفرانس ضد روحانی شرکت جسته اید بجای خود ، ولی هیچ توجیهی از اینکه بر روحانیت توهین نمایید وجود ندارد ، شاید بهترین پاسخ در همان جلسه را به شما توسط مترجم با عدم ترجمه آن قسمت از سخنانت داده است ، خواهشن این است که اصلاحات را از خودت شروع کن ، وقتی به خود رسیدی از اصلاح در امور جامعه سخن گو که توهین جنابعالی به روحانیت همان ضم خورشید است ، متأسفم که در این قسمت به سخنان گهربار امام راحل نمی توانم استناد کنم که با شما از امام گفتن مشت بر سندان کوفتن است .

۲- آقای اشکوری ؛ شما از استبداد و پایان عمرشان صحبت کرده اید و پاسداران را بنام پاسداران استبداد خوانده اید ، هر چند پاسخ به قسمتی از سخنانت را در نقد مطالب همسنگر گرامی تان  آقای سحابی داده ام ، اما اگر جنابعالی اهل مبارزه و علیه استبداد بودید بایست با سوابق این پاسداران استقلال در پاسداری از مرزهای ملی و دینی هم اشاره می کردید که در کجای آن با استبداد هماهنگ بوده اند یا در کجای آن علیه استبداد ؟ شما کسانی را پاسدار استبداد خوانده اید که در عقیم سازی توطئه ها در گنبد و کردستان و در مقابله با ترورهای استبداد خواهان تروریستی بنام خلق و در ناکام سازی کودتاهای رنگارنگ خارجی و داخلی و در مظلومیت هشت سال جنگ تحمیلی در گذر از رودخانه خروشان اروند تمام هستی خود را نثار خاک پاک و معطر ایران اسلامی کردند و دم برنیاوردند ، آری :

گوهر پاک از کجا ، عالم خاک از کجا     برچه فرود آمدیت باکنید این چه جاست

شما را چه نسبی با شهادت ، با استکبار ستیزی ، چه نسبتی با گردنه های کردستان و دشتهای تفتیده خوزستان ، چه برسد به اینکه انتظار از دفاع از دستاوردهای این عزیزان ، شما به کسانی انگ استبداد زده اید که رئیس جمهور این مملکت امنیت را مرهون مجاهدتهای آنان می داند . [۱۸]

۳- آقای اشکوری ؛ از حقوق طبیعی سخن گفته اید و از اصل انسان منهای عقیده دفاع کرده اید ، اجازه می خواهم سئوال کنم برای چه در کنفرانس برلین شرکت کرده اید ؟ اگر شما داخل کردن عقیده را در امورات مضر تشخیص داده اید ، چه نیرویی غیر از عقیده شما را به برلین کشانده ؟ براستی پوشیدن کت و شلوار با پوشیدن عبا و گذاشتن عمامه برای شما چه توفیری دارد ، اگر انسانها را منهای عقیده می دانید ، بگذریم . شما بایست توجیهی به این سئوال داشته باشید که اگر عقیده نبایست در امورات سیاسی دخیل باشد و انسانها منهای عقیده مورد سنجش و برابر فرض شوند آنوقت واقعه عاشورا که بخاطر آن سیه پوش شده بودید چه مفهومی دارد ، اساساً رویارویی در کربلا عقیده نقشی داشته است یا نه و صدها سئوال و نمونه واضح و آشکار از دنیایی که در آن زندگی می کنیم و سایه شوم صهیونیستها و جباران سلطه گرِ جـــهانی به ظاهر بی عقیده بر دوشهای مظلومان و مستضعفان سنگینی می کند ، حتماً حضرتعالی به نتیجه ای رسیده اند و خواهند توانست در دموکراسیهای دروغین جهان چگونه بایست قتل عامهای شبانه الجزایر و رویدادهای بی دخیل عقیده در تیمور شرقی را توجیه کنند و …

۴-  آقای یوسفی اشکوری ؛ علامت ممیزه شما که همان لباس مقدس روحانیت است ، حقیر را وادار می کند سخنهای بسیار و فراوان سئوالات داشته باشم ، ولی بگذریم که کلام به درازا کشیده شد ، پایان سخنانم را در نقد و بررسی یک جمله از جنابعالی در خصوص حجاب اسلامی به پایان می رسانم ،‌ شما گجفته اید : « در هیچ جای اسلام ، دلیلی برای وجود حجاب اسلامـی مشاهده نمی شود »[۱۹] . آقـــای اشکوری ، تمامــی علما که شما بهتر از بنده از گذشته تا حــال می شناسید حتماً این جمله را مورد تایید قرار خواهند داد و اذعان کرده اند که روایات و احادیثی که با متن قرآن مغایرت داشته باشند بایست به دیوار کوبیده شوند و حتـــماً جنابعالی نیز به آن معترفید و به همین خاطر شما را ارجاع می دهم به قرآن و برای سهولت کار قسمتهایی از معنا و تفسیر آیات مربوطه را ذیلاً می آورم و مابقی به عهده جنابعالی و به قضاوت علاقمندان می گذارم تا با مراجعه بیشتر با آن آشنا شوند ؛

۲/۴-  در تفسیر و معنای قسمتی از آیه ۵۹ سوره نور آورده شده : « معنایش این است که بر هر زنی واجب است الا زنان مسن ، که می توانند بی حجاب باشند ؛ البته کرشمه و تبرج نداشته باشند »[۲۰]

۳/۴- در معنی و تفسیر قسمتی از آیه ۵۳ سوره احزاب می خوانیم : « معنایش این است که اگر به خاطر حاجتی که برایتان پیش آمده ، ناگزیر شدید با یکی از همسران آن جناب صحبتی بکنید ، از پس پرده صحبت کنید ، … برای اینکه وقتی از پشت پرده با ایشان صحبت کنید ، دلهایتان دچار وسوسه نمی شود ، و در نتیجه این رویه ، دلهایتان را پاکتر نگه می دارد . »[۲۱]

۴/۴- در معنی قسمتی از آیه ۵۹ سوره احزاب آورده شده : « یعنی پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزدیک تر است ، در نتیجه وقتی به این عنوان شناخته شدند ،‌ دیگر اذیت نمی شوند ، یعنی اهل فسق و فجور ، متعرض آنان نمی گردند . »[۲۲]

واقعاً جای سئوال است که منابع اسلامی بنظر آقای اشکوری چه منبعی بوده که با استناد به آن در خصوص حجاب نظر داده اند ، حقیقت و اعجاز در ازمنه گذشته و حال و آینده قرآن است که بایست به آن مراجعه کرد .

ت ) آقای اکبر گنجی ؛ از بازگشت شرافتمندانه ایرانیان به ایران سخن گفت ، از ناتوانی شیوه های انقلابی و انقلابیون در ایجاد دموکراسی به تأیید تاریخ و با اظهار تأسف از اینکه تعدادی خود را به زور به مردم تحمیل می کنند و از عدم کارآیی زور و فشنگ در حکومت ایران سخن گفتند .

۱- آقای اکبر گنجی ؛ ما نیز دلمان نمی خواهد هموطنان ما در غربت دوری از وطن و نام سربلند ایران شبها را سحر کرده باشند ، فکر می کنم مسئولین در همه عمر پربرکت انقلاب از کسانی که بی جهت ترک دیار کرده و دامنشان آلوده به خیانت و آلت دست صهیونیزم بین الملل ، سرویسهای جاسوسی نبوده اند و دستانشان آلوده به خون فرزندان این ملت نشده است ، دعوت به بازگشت کرده اند . بدون شک ایرانیانی که شرافت فرهنگ و تمدن ایرانی را در غربت حفظ کرده اند و هنوز رنگ و بوی ایرانی را و ایرانی بودن را یدک می کشند بازگشتشان شرافتمندانه خواهد بود ، ولی این مطلب را از یاد نبریم که بفرموده امام(ره) : انقلاب به هیچ گروهی بدهکار نیست .

۲- بدون شک ، انقلاب بایست در معنی و مفهوم و مصادیق از یک شورش و کودتا فرق داشته باشد ، حال منظور جنابعالی از عدم توان شیوه های انقلابی و انقلابیون در ایجاد دموکراسی همان کودتا و کودتاگران بوده که بداهت و صحت موضوع بر هیچ عقل سلیمی پوشیده نیست ، ولی انقلاب و آنهم انقلابی که در جزیره ثبات آمریکایی و در مقابل چشمان ناباور و حیرت زده دستگاههای عظیم اطلاعاتی و جاسوسی غرب به پیروزی می رسد می بایست از صبغه دیگری برخوردار باشد و پایه های آن ریشه در باورها و اعتقادات تک تک مردمش داشته باشد و انقلاب اسلامی ایران از همین نوع است ، انقلابی که در بیست سال عمر خود توانسته انواع ترفندهای امتهان داده دشمنان خود را نقش بر آب کند و انقلابی که وفاداری مردمش در حفظ و نگهداری موجبات حیرت جهانیان شده و انقلابی که این همه بر استواری پایه هایش اطمینان داشته تا با برگزاری بیست انتخابات همواره خود را در مسیر تکامل آزموده چگونه نتوانسته در ایجاد دموکراسی ناموفق باشد !؟ اگر مثلها و نمونه های تاریخی انقلابات یا شبهه کودتاهای متکی بر پایه های کمونیستی و یا هر پایه بی پایه مادی و یا معنوی آلوده به اغراض سیاسی و منافع گروهی بوده که حرف شما درست ، ولی انقلاب ایرانی بر پایه اسلام و باورهای عمیق فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی و ایرانی شکل گرفت و اگر تاکنون توانسته در بالندگی خود کم نظیر جلوه کند همان جدا نشدن از اصل و ریشه خود و نیفتادن در دام  شرق و غرب و پایبندی بر شعارهای اسلامی و تکیه بر فرهنگ و مردم وفادار و اصیل و با فرهنگ خودش بوده است و اگر غیر از این بود تا حال حدس شما درست از آب در آمده بود ، مردم ما بیستمین انتخابات خود را در کمتر از دو ماه گذشته در تحقق مردم سالاری انجام داده اند و این نشان از مغلطه ایست در نظریه و نمونه ها و تطبیقهای تاریخی شما ، انقلابیون ایران با تمسک به اسلام اصیل و با تکیه بر فرهنگ و تمدن ایرانی در داخل مردم انقلابی بر نقش آفرینی تاریخی خود خواهند پرداخت ، آقای اکبر گنجی بایست در تاریخ ایران بدنبال نمونه هایی نیز می گشت و می فهمید که فرهنگ ایرانی همیشه با ناخالصیها در تضاد بوده و انقلاب اسلامی ایران نیز در تضاد با ناخالصی و مبارزه با استبداد بوجود آمد و مطمئناً مواظب ناخالصیهای فعلی نیز خواهد بود .

۳- آقای اکبر گنجی ؛انقلابیکه در آن پیروز میدان مردم ایران بودند نتیجه چالش عظیم با استبداد و استکبار و پیروزی خونهای پاک و فرهنگ اصیل با زور و سرنیزه وقله داری بود ، اینکه کسی نمی تواند با زور و سرنیزه بر ایران حکومت کند حقیقتی است روشن و پیروز در بهمن ۵۶ و اگر در بیست سال گذشته استقامت و حرکت در صراط مستقیم بر این ملت جنگ هشت ساله را و انواع توطئه های رنگارنگ را تحمیل کرد همه اش به خاطر این بود که حکومت زور و سرنیزه بار دیگر در این کشور حاکمیت داشته باشد و اگر امروز شاهدیم که با همه فشارهای بین المللی این ملت همچنان بر شعار های اولیه خود پایبند است بخاطر پاسداشت استقلال و آزادی بوده و اگر مردم ایران در طی بیست سال  بیست بار در پای صندوق های رای حضور یافته اند بخاطر تعمیق و عمل بر شعار های خود بوده است ، و روزی که در اداره امور این کشور در مردم سالاری و در دفاع از آزادی و استقلال در پرتو ولایت آغاز شده مطمئنا هیچ کس نخواهد توانست خود را به زور بر مردم تحمیل کند .

ث ) خانم شهلا لاهیجی ؛ از جنگ بیست ساله برای آزادی و درحالی که ادعا می کرد از طرف اپوزیسیون سخن می گوید درخواست می کرد تا اعلام شود مردم ایران تحمل حکومتهای ارتجاعی را ندارند .

اینکه خانم لاهیجی بیست سال برای آزادی جنگیده جای سئوال دارد ؟ در حالی که مردم ایران بیست سال برای آزادی خود حکیمانه ترین موضع گیریها را کرده اند ، منظور از آزادی اگر غیر از بازگرداندن حاکمیت فرح دیباها نبوده پس جنگ وی بخاطر بی بندوباری و لاابالی گری بوده است و اگر اینطور نبود خود را نماینده خائنین ، خشونتگراها و لاابالی ها و رقاصانِ عریان معرفی نمی کرد ، باید بگویم شما از کلمه حقی نتیجه باطل و غیر واقعی می طلبید

«گفت شیخی خوب ورد آورده ای     لیک سوراخ دعا گم کرده ای »

در حالی که ملت ایران در پای صندوقهای رأی خدمتگزاران خود را انتخاب می کنند ، شما همین حاکمیت منتخبین را ارتجاع قلمداد می کنید ، در حالی در پاسخ به نوع حاکمیت ندای لبیک میلیونی از مردم شنیده می شود ، سرکارخانم بر سخنان خود از چند صد معلوم الحالِ داخل و خارج سالن بعنوان اپوزیسیون تأییدیه می طلبید ، بایست بگویم منطق اسلام و فرهنگ ایرانی حامل و بانی مردم سالاری بوده و منصفان عالم نیز به آن رسیده اند و بر همین اساس است که نوع حاکمیت را در ایران مردم میلیونی تعیین کرده و منبعد نیز خواهند کرد ، نه اپوزیسیون مورد نظر . سرکار خانم که با خواهش و تمنا و با گلوی خشکیده از تریبون صهیونیسم در خواست « گوش فرادهید » می کنید ، همینطور باشید .

ج) آقای محمود دولت آبادی ؛ « هستی ، هستی … خواهش می کنم بنشینید … من از لفظ مرگ بدم می آید … من زندگی را شعله ور کرده ام … شما از مرگ صحبت می کنید ، شما بایست با مرگ بستیزید … »

« کل نفس ذائقه الموت و نبلوکم باالشر و الخیر فتنه و الینا ترجعون »(انبیاء – ۳۵)

هرکسی چشنده ی طعم مرگ است و ما شما را به خیر و شر می آزماییم و آنگاه به سوی ما بازگشت داده میشوید.

آقای دولت آبادی ؛ مرگ حقی است از طرف خدای تبارک و تعالی و تا حال هیچ جنبنده ای را راه فراری از آن نیست ولی مهم این است که انسان قبل از فرارسیدن اجل طبیعی مصداق کلام گهربار امام علی (ع) که می فرماید « میت الاحیاء » یعنی مرده های متحرک نشوید ، که متاسفانه شرکت کنندگان در کنفرانس برلین مصداق همین قضیه اند و اگر نبودند وقتی شما می گفتی : « هستی ؛ هستی ، هستی » هلهله و بی توجهی نمی کردند ، آقای دولت آبادی اندیشه ای که بر کنفرانس حاکم بود ، اندیشه ای مرگبار و شرکت کنندگان در آن مرگ سازان دکلمه و شعر شما هستند ، جمعی که زندگیش در مرگ و اندیشه اش در مرگ باشد نخواهد توانست با مرگ بستیزد ، فریادهای شما بی فیده است ، کسی که خوابیده ، می شود با فریاد و حتی با تلنگری بیدار کرد ولی هیچ فریادی نمی تواند کسی را که خود را به خواب زده بیدار نماید ، آقای دولت آبادی ؛ شما کــه از لفظ مرگ بیزارید و مـــرگ را برخود تابو ساخته اید ، قیافه ات نشان از چیز دیگری است ، چه باید کرد ؛

« آرزو بر نوجوانان عیب نیست »

آقای دولت آبادی ؛ جوانی در مصاحبه با صدا و سیما از ارومیه در خصوص کنفرانس برلین می گفت : « … تا چند روز پیش من هم گرایشات غربی داشتم ولی اکنون فهمیدم آنچه خودمان داشتیم بهتر بوده است  … » این است حقیقت ستیز با مرگ و این است زیبایی ، به همین خاطر بود که کلام بی نظیر حضرت زینب را در ابتدای بحث مطرح کرده و در همین جا نیز می گویم ؛ « ما رایت الا جمیلا »  براستی آنچه در این جریانات دیدم و دیدیم ، زیبایی و عظمت و حکمت بلند الهی بود ، اینطور نیست ؟ !

 

   قطعه آخر :

« علم سخن می گوید: انجیل مسیحیت تحقیقاً صحیح است .‌»[۲۳]

ما نیز معتقدیم انجیل حقیقی و آنچه که حضرت عیسی مسیح(ع) آورده درست است ، اما نه انجیلی که اعتبار پایان نامه دانشجویی یافته است ، انجیلی که تحریف شده و دستهای نامیمون آن را از مسیر خود به دلخواه تغییر داده نمی تواند مصداق صحیح بودن باشد ، مگر اینکه اغراض دیگری در کار باشد که مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان در مصلای تهران به قسمتی از آن در قالب بحث جهانی شدن اشارت داشتند ، جهانی شدن همانطور که نیاز به تجارت و اقتصاد ، فرهنگ و سیاست واحد جهانی دارد ، نیاز به دینی هم دارد که با اتکای به آن حلقه های سلطه جهانی تکمیل گردد و گرنه خود گویندگان و طراحان نظم نوین می دانند که دست بشری انجیل را از ماهیت اصلی آن خارج ساخته و به همین خاطر است که طرح برخورد تمدنها ریخته می شود و در تیمور شرقی ، الجزایر ، ترکیه و غیره به اجرا گذاشته می شود و به همین خاطر است که ناوهای آمریکایی در سراسر جهان گسترش می یابند و طرحهای جنگی و اغتشاشات ریخته و اجرا می شود ، بر پایه همین تفکر و طرح است که فرمانده نیروهای آمریکا در خلیج فارس – آنتونی زینی –  اعلام می کند که سال جدید سال اغتشاشات در ایران است ، ولی نظام سلطه در داخل خود با مشکلاتی مواجه است ، [۲۴]  چالشهایی که این نظام در درون خود با آن مواجه و در برخورد و حل آن عاجز مانده بایست مورد توجه اندیشمندان مسلمان و بخصوص ایران قرار گیرد و این همان نکته ایست ، درست نکته قوت فرهنگ و تمدن ایرانی – اسلامی ؛ و این نکته ایست کــه سردمداران سلطه از قوت و برتری آن در فرهنگ اسلامی – ایرانی واقف هستند ، و اگر درست به آن پرداخته شود می تواند در روند عقیم سازی سلطه سلطه گران و در بالندگی ایران و ایرانی مؤثر افتد .

     برادر و خواهری که قلم بدست گرفته یا بر پشت تریبون قصد تنویر افکار مردم و یا با تکیه بر قدرت ارزانی شده ات قصد خدمت داری بایست توجه داشته باشی و همگی مان متوجه باشیم که بدون شناخت فرهنگ و تمدن کهنسال خودی و بدون اتکا بر باورهایمان و با بریدن از آنچه که خودمان داشته ایم و فعلاً داریم نخواهیم توانست گامی در خور و شایسته برای آینده کشورمان ایران برداریم ، همان فرهنگی که خود باوری را در ایرانی احیا کرد و بر استیلای امویها و عباسیان و … تا عثمانیهایی که با نام دین اراده خود را بر ایرانی تحمیل می کردند پایان داد ، بیاییم با تکیه بر فرهنگی که روح ایرانی را در قرون استیلای شرق و غرب صاحب انقلابی بی نظیر و تاریخ ساز کرد و در مقابل تهاجمات نظامی قدرتهای زمان هشت سال مقاومت کرده و ناکام گذارد و در بیست سال عمر پربرکتش سرمشق مبارزان و مجاهدان سراسر عالم کرد .

     فرهنگ و باورها و اعتقادات اصیلی که ما به ارث برده ایم ، گذشته گان و ما با تکیه بر آن بر تمامی تهاجمات خارجی و ناملایمات داخلی پیروز شده ایم ، شیرازه ایرانمان است ، به هوش باشیم که دشمن بر همین فرهنگ می تازد تا بلکه توانسته باشد این شیرازه مقدس ایرانی را از هم بگسلاند ، همان کاری که در بیست سال گذشته با کودتا و جنگ نتوانست ، با ماهواره های جاسوسی و تبلیغی ، رادیوهای بی بی سی ، سی ان ان و … با کمک دوستان نااهل داخلی و بعضاً نامحرمان مغرض قصد انجام آن را دارد ، اینجاست که اگر بخواهی از قید تارهای مرعی و نامرعی شیاطین رهایی یابی بایست به ایران و فرهنگ ایرانی عشق بورزی و آن را در مقابل همه بدخواهان و برآگاهی دوستان تعریف و از نو معنی کنی ، که ایران منحصر به نقشه ای که بر روی کره ها و اطلس های جغرافیایی چاپ شده نیست ، ایران فرهنگ انسانی است و ایرانی عشق بی پایان و چشمه زلالی است که ایرانی از نام و یاد ماضی و حال او سیر نخواهد شد ، حسن خــــطام این مجموعه را با گزیــــده ای از ابیات آقـــای علیرضا شجاع پور در همین رابطه به پایان می رسانم :

وطن یعنی همه آب و همه خاک      وطن یعنی همه عشق و همه پاک

وطن یعنی هویت ، اصل ، ریشه      ســـرآغاز و ســـر انجام همیـــــشه

وطـــن یعنی سرای ترک با پارس      وطـــــن یعنی خلیج تا ابــد فارس

وطـــــــن یعنی همه سازندگی ها      رهـــــایی از تــــــــــمام بندگی ها

وطن یعنی کتیبه در دل سنگ      تمدن ، دین ، هنر ، تاریخ ، فرهنگ

وطن یعنی همه نیک و به هنجار      چه پندار و چه گفتار و چه کردار

وطن یعنی به فرهنگ آشنایی      در لفظ دری را دهخدایی

وطن یعنی همه شیرین کلامی      عفاف عشق در شعر نظامی

وطن یعنی پیام پند سعدی      زبان پیوسته در پیوند سعدی

وطن یعنی تبیره ، دمدمه ، کوس      طلوع آفتاب شعر از طوس

وطن یعنی امید ناامیدان      خروش و ویله و گرد آفریدن

وطن یعنی دو دست از جان کشیدن      به تنگستان و دشتستان رسیدن

زمین شستن ز استبداد و از کین      به خون گرم در گرمابه فین

وطن یعنی اذان عشق گفتن      وطن یعنی غبار از عشق رفتن

نماز خون به خونین شهر خواندن      مهاجم را ز خرمشهر راندن

وطن یعنی شهید  ،آزاده ، جانباز      شلمچه ، پاوه ، سوسنگرد ، اهواز

وطن یعنی شکوه سرفرازی      وطن یعنی زعالم بی نیازی

وطن یعنی گذشته ، حال ، فردا      تمام سهم یک ملت ز دنیا    [۲۵] 

     

                 والسلام

    ۵/۲/۱۳۷۹  – ذوالفقار صادقی

فهرست منابع و مؤاخذ :

۱-    تفسیر المیزان ج ۶ نوشته علامه طباطبایی ، مترجم : سید محمد باقر همدانی

۲-    تفسیر المیزان ج ۱۵ نوشته علامه طباطبایی ؛ مترجم : سید محمد باقر همدانی

۳-    تفسیر المیزان ج ۱۶ نوشته علامه طباطبایی ، مترجم : سید محمد باقر همدانی

۴-    اصول کافی ج ۱ – تألیف کلینی ، مترجم : سید جواد مصطفوی

۵-    کلیله و دمنه – نصرا… بن محمد بن عبدالحمید منشی به تصحیح عبدالعظیم قریب

۶-    مثنوی معنوی – جلال الدین محمد بلخی – به تصحیح نیکلسون

۷-    نهضت آزادی در اندیشه و عمل – سازمان تبلیغات حوزه علمیه قم

۸-    چیستی علم – آلن ف چالمرز ، ترجمه : سعید زیباکلام

۹-    از دنیای شهر تا شهر دنیا – نوشته : سید محمد خاتمی

۱۰-  روزنامه کیهان شماره ۱۶۷۷۴ چهارشنبه ۲۴ فروردین

۱۱-هفته نامه جبهه شماره ۵۴

۱۲- اطلاعات سیاسی – اقتصادی سال ۱۳ شماره ۶و۵

۱۳- اطلاعات سیاسی  – اقتصادی شماره ۱۳۸-۱۳۷

۱۴-حجاب – استاد شهید مرتضی مطهری – انتشارات صدرا

۱۵- کارنامه عملیاتهای سپاه اسلام – چاپ نیروی مقاومت بسیج – چاپ چهارم

۱۶- تفسیر ادبی و عرفانی قرآن کریم – خواجه عبدا… انصاری – نگارش : حبیب ا… آموزگار – چ چهارم

———————————————-

[۱] – جبهه ، شماره  ۵۴

[۲] – منسوب به حضرت امام خمینی (ره)

[۳] – المیزان ج ۶ ص۳۸ در تفسیر آیه ۵۷ سوره مائده

[۴] – همان

[۵] – جبهه ، سال دوم شماره ۵۴

[۶] – اصول کافی – ج۱ – کتاب عقل و جهل

[۷] – اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در دیدار یار

[۸] -شعر از کلیله و دمنه

[۹] – نقل از : نهضت آزادی در اندیشه و عمل ص ۱۷۹ – چاپ : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم

[۱۰] – مثنوی معنوی – مولوی ، دفتر اول

[۱۱] – از سخنان حضرت امام ( ره )

[۱۲] – به سخنان بازرگان در کتاب نهضت آزادی در اندیشه و عمل ص ۲۰۳ مراجعه شود .

[۱۳] – همان ص ۲۰۶

[۱۴] – نهضت آزادی در اندیشه و عمل ص ۱۸۶

[۱۵] – نهضت آزادی در اندیشه و عمل ، ص ۱۷۹

[۱۶] – اشاره به سخنان ریاست جمهوری در افتتاح و جمع کارکنان وزارت علوم

[۱۷] – از سخنان ریاست جمهوری در راه اندازی و جمع کارکنان وزارت علوم

[۱۸] – همان

[۱۹] –  هفته نامه جبهه ش ۵۴ گزارش کنفرانس برلین

[۲۰] – المیزان ج ۱۵ ص ۱۵۵

[۲۱] – همان ج ۱۶ ص ۵۰۶

[۲۲] – همان ج ۱۶ ص ۵۱۰

[۲۳] – چالمرز ، آلن ف – چیستی علم ، ترجمه : سعید زیباکلام ( مقدمه )

[۲۴] –  علاقمندان به موضوع به نکات ریز و جالب کتاب « از دنیای شهر تا شهر دنیا » نوشته سید محمد خاتمی مراجعه فرمایند .

[۲۵] – ر ک به : اطلاعات سیاسی – اقتصادی شماره ۱۳۸-۱۳۷

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *