روایت شام (۲)

بسم الله الرحمن الرحیم

روایت شام (۲)

     از دوستان خوش ذوق، بر نویسنده این سطور منت نهاده و بر مطالب بخش اوّل این روایت، جملاتس تأمّل برانگیز به یادگار ارسال کرده اند، مطالب وی نشان از حساسیّتی است که نسبت به موضوع پیدا شده، و نشان از حسِّ مسئولیتی است که این برادر بزرگوار دارند، قبل از هر چیز تشکر می کنم. چون؛ «هم سئوال از علم خیزد هم جواب»، و لیکن، دوست عزیز؛ مسلمان بودن، شیعۀ اهل بیت پیامبر اعظم(ص) بودن و ایرانی بودن، جوهری ناشناخته دارد که فقط و فقط در شرایط خاص می توان آن را حس کرد و زیبایی آن را دید. جوهری که نشان از کربلا و اسارت شام بیادگار دارد! همۀ آن هایی که از شام غربت شان روایت می کنیم، معصوم نبودند و مثل بنده و خیلی های دیگر در زیر پرچمی که نشانی از عاشورا دارد، نفس می کشیم. و اگر چه از بودنمان و از جایگاه حقیقی مان و از اسم و رسمی که یدک می کشیم خبر نداشته باشیم، اگر چه عارف، به معنی آنچه انتظار می رود نباشیم، ولی، ناخودآگاه از نمادهای دینی و ملّی مان دفاع می کنیم. و این عزیزان نیز جزوی از این جامعه هستند، وظیفۀ همۀ ماست و بخصوص این برادران زخم دیده، که بدانیم، در کدامین «پیچ تاریخی» قرار گرفته ایم؟

«جان جمله علم ها اینست این       که بدانی من کیم در یوم دین»

«آن اصول دین ندانستی تو لیک       بنگر اندر اصل خود گر هست نیک»

«از اصولینت اصول خویش به       که بدانی اصل خود ای مرد مه»

     دوست عزیز، من هم مثل شما، از عظمت روحی این عزیزان بی خبرم، از میزان صداقت و شهامتشان بی اطلاعم، از این که حرکت شان بر پایۀ عقل و معرفت بوده است یا نه، باید حواله کرد به خدایشان که جزایشان با اوست. بیش و پیش از همۀ ما، خود این برادران بهتر می توانند از تدابیر خود سخن گویند، امثال بنده موظف به روایت و تحلیل از آنچه شنیده ایم هستیم، و این وظیفه دینی و ملی تک تک ماست.

     دوست عزیز، قصد این قلم، قیاسِ اسارتِ ۴۸ زائر شیعیِ ایرانی با شامِ غریبانه، مظلومانه و البته انقلابی حضرت زینب(س) نیست. که، قیاسی است مع الفارق! لیکن، اعتقاد دارم، هر حرکتی از هر شیعۀ اهل بیت پیامبر(ص) بایستی با عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و اسارت خواهر بزرگوارش نسنتی داشته باشد. و این نسبت، همان جوهر گرانسنگی است که قرن هاست در گذر زمان به یاد حضرت زینب(س) و عاشورا سفته شده است! روایت شام، روایت نسبتی است با آن عظمت بی پایان و روایت نمی است از یمِ شام ۱۴۰۰سال پیش. وگرنه هیچ حادثه ای به پای کربلای حسینی(ع) و اسارت زینبی(س) نمی رسد و نخواهد رسید،

«استخوان هاشان ببین و مویشان     عبرتی گیر و مران خر سویشان»

روایت اوّل)

     روایت اسارت، روایت غارت و روایت تحقیر و تمسخر و روایتی است در امتداد تکامل!؟ اگر کاروان اسرا و شهدای کربلا را خارجی و شورشی علیه خلافت اُموی خواندند و مردم را علیه حقیقت ناب شوراندند تا کِل بزنند و بر سر و صورتشان خاک بپاشند ئ جسارت کنند، همین داستان بنوعی در اسارت زائرین حضرت زینب(س) نیز شبیه سازی شده است که، مجوسند و رافضی و بر مباح بودن خونشان حکم صادر کردند، حریصانه بر غارت اموالِ همراهِ این عزیزان اقدام و آن را غنیمت جنگی تصاحب کردند. اگر آن روز حرص در اهانت و تهمت و تزویر بر کاروان اسیران کربلا در اوج خود بود، امتدادش و رگه های جهل اُموی را در شام امروز نیز می توان به نظاره نشست و زائرین زینبی آن را لمس کردند. و روایت اسارت زائرین حضرت زینب(س) را بایستی در این مسیر به تفسیر نشست!و لیکن؛ این روایت اگر در امتداد آن اسارتِ شکننده، تاریخی و برگرفته و در ذیل آن قابلیت تفسیر دارد، یک تفاوت غرور انگیزِ برگرفته از آن تراژدی بشری نیز برای ما دارد و نشان از تأثیر عمیقی است از اقدام تاریخی حضرت زینب(س) و می رود که به دعای خیر آن بزرگوار، تحقق بخش کلام امام راحلِ عظیم الشأن مان که فرمودند «اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد» باشد.

     اگر اُمویان توانستند با سوار بر مرکب زر و زور و تزویر و با افسار زدن بر استر جهل مردمانِ کوفی و شامی در کربلا فاجعه بیافرینند و سرمست و پیروزِ میدان نبردِ دشت نینوا شوند، و اگر جرأت کردند سرهای بریدۀ شهدای کربلا را بر نیزه و امام ساجدین را بر اُشتر کینۀ بدر و خیبر نشانند، و دختر علی(ع) را به اسارت در شام به شماتت نشانند. لیکن، پیروان زائر حرم زینبی(س) در حالی به اسارت گرفته شدند که در دوران طولانی نبرد با خصمِ اموی و عباسی زمان نه تنها اجازه تکرار عاشورا و به مذبح برده شدن امامشان را نداده بودند، بل، با نشان پیروزی و عظمت خط کربلا و با فریاد غرور انگیزِ به ثمر نشستن فریادهای زینب(س) در دمشق و برای بار دیگر جوهرۀ شیعه بودن را به نمایش گذاشتند، روایت شام روایت پیروزی در حین اسارت می تواند مورد تفسیر باشد.؟!

   والسلام

۱۰/۰۱/۱۳۹۲ ذوالفقار صادقی

* ابیات حکیمانه از «مثنوی» مولانا است.

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *