سرلشگر خالد حیدری

بسم الله الرحمن الرحیم

سرلشگر خالد حیدری

 

امروز(یکشنبه- ۷/۸/۱۳۹۱)؛ بقایای جسد مطهر خلبانی از نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، ایرانی اصیل و از تبار خطۀ خونرنگ آذربایحان و از قوم قهرمان کُرد، بالای دستان پرتوان نیروهای مسلح و مردم قهرمان آذربایجان تشییع شد. این که تشییع جنازه ای بوده و وداعی، مطلب غریبی نیست؟ که «درِ باغ شهادت» در این منطقه همیشه باز بوده! بعد از اتمام جنگ تحمیلی پیوسته برای تأمین امنیت این سرزمین شهدایی تقدیم شده، سال قبل خیل عظیمی از جوانان این مرز و بوم از ارتفاعات سر به فلک کشیدۀ مرزی سردشت تا بی نهایت پرکشیدند و همین چندی پیش نیز تعدادی دیگر. لیکن، این مراسم و این وداع در بطن خود نکته ها و پیام های فوق العاده ای داشت؟!

۱۳۹۱۰۵۰۵۰۰۰۰۳۹_PhotoA

در حالات شهید حیدری گفتند؛ خلبانی بوده که دوران تحصیل را در مهاباد و بعد وارد نیروی هوایی ارتش شده و مدارج ترقی را با موفقیت و سرعت طی کرده و نهایتاً فرمانده اسکادرانی از جنگنده بمب افکن های پایگاه شکاری «نوژه» همدان بوده، وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی می رسد و توطئه های متلون داخلی و خارجی شروع شه بود و دشمن بعثی در تدارک تحمیل جنگی نابرابر اقدام به شناسایی هوایی می کرده، این مرد بزرگ در حفاظت از آسمان این کشور فعال بوده و در نخستین ساعات تجاور ارتش بعثی صدامی(۵/۲ساعت) در اقدامی متهورانه ضرب شصت شیران این بیشه را نشان می دهد و در یکی از همین مأموریت ها مور هدف قرار گرفته و به شهادت می رسد، و حال جسد مبارکش بعد از ۳۲سال توسط فرزندان قدرشناس نیروهای مسلح، کشف و امروز تشییع شد.

سرلشکر حیدری در حالی به شهادت می رسد که از وی نوزاد دختری ۵/۲ماهه بنام طلا به یادگار مانده، او اکنون ۳۲ساله است. از انتظار کشنده به پابوس امام رضا(ع) پناه برده؛ یا امام رضا، تو که ضمانت آهویت زبانزد است، ضمانت غربت بابای مرا هم می کنی! در جوانی از فراق پدر به ستوه آمده ام. همین که از زیارت بازمی گردد، در مدت کوتاهی خبر پیدا شدن پدر و سرآمدن انتظار به گوشش می رسد، جالب این که پدر نیز برای تشکر در بارگاه امام غریب، بدون این که سری در بدن و گوشتی در استخوان داشته باشد غبار غربت از تن می زداید و امروز برای پایان دادن به انتظار طلا خانم به زادگاهش بازگشته .

این که؛ چه نکاتی از این وداع دارای پیام است؟ فارغ از خصوصیت ذاتی چنین مراسماتی که تذکر و نهیبی به آن هایی که فکر می کنند زنده هستند دارد که، بهوش، مسیر پیش رو در انتها به کجا ختم می شود و در انتخاب راه هر اشتباهی تاوان سهمناکی دارد، بجز آن هایی که تا عرش الهی بسان سرلشگر خالدی پر کشیدند و از خوان آفریدگار خود روزی می خورند. و نکاتی چند:

تکته اوّل، زمان شهادت؛

از زمانی که «دیااکو» نامی به شیوه دموکراتیک برای اداره سیاسی ایرانیان انتخاب شد، و از زمانی که اولین، پهناورترین و قدرتمندترین امپراتوری جهان در مساحت یازده میلیون کیلومتر توسط ایرانیان پایه گذاری شد وتا امروز که در عصر توحش و با تنها ابرقدرت متوهم و متوحش برای صیانت از استقلال، آزادی و عزّت خود در مصافیم، فراز و فرودهایی که به بهای سنگینی چون غارت سرزمین هایمان و از دست دادن جوان هایمان بوده است، آموزنده و عبرت آموز هستند.

دشمنان این ملت و سرزمین باعظمت ایران نشان دادند که در اوج قدرتمان، زانوی حسرت، ذلت و نفرت بغل کرده اند و در کمین فرصتی نشسته و امید به برجستگی گسل های اجتماعی دوخته اند و با آشکار شدن کمترین علائمی با تکیه بر همین گسل ها، چون گرگ های گرسنه، این جغرافیای پهناور را از انسجام بیندازند و پاره کنند، و کردند. وقتی گسل ها رُخ می نمایند، اثرات روانی، چون توفانی سهمگین قدرت تحلیل و تشخیص را از قوم و ملتی سلب می کنند و اراده ها را سست و فضا را «فتنه گون» می نمایند و در این موقع است که تشخیص سره از ناسره آیندۀ تاریخی یک ملت را می سازند، و سرلشگر شهید «حیدری» از مردانی بود که در چنین موقعیتی مسیر خود را تشخیص داد و غبار فتنه نتوانست او را منحرف کند؟!

سرلشکر حیدری، زمانی اراده فولادین خود را نشان داد که توفان حوادث بر اثر انقلاب اسلامی و بهم خوردن معادلات سیاسی، شروع شده بود. مردمان این مرز و بوم در بازیابی هویت اسلامی- ایرانی خود استبداد داخلی را برانداخته و زنجیر حقارتِ استکبار را شکسته بودند، مورد طمع مستکبرین قرار گرفتن و از همان ابتدا شروع به تحریک گسل های قومی و اجتماعی کردند.

شعار پررنگ و لعاب خودمختاری و استقلال خواهی محملی شد برای به زانو درآوردن این انقلابِ با عظمت و تلاش کردند از پتانسیل قومی مردمان کُرد به عنوان ابزاری کارآمد بهره ببرند که، هر اراده ای را در دفاع از انقلاب سست می کرد و افق ها را برای ماندن در صحنۀ مبارزه تیره و تار. سرلشگر حیدری در چنین فضایی نقش آفرینی کرد و محسود آن هایی شده و می شود که از شرم به بیگانه پناه آوردند و بر ملت و قوم خود خیانت کردند و بناچار در انتظار عذاب الهی مرگ ذلّت بار را شاهد خواهند بود.

نکته دوّم، محل خدمت؛

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، پایگاه شهید«نوژه» همدان که محل خدمت سرلشگر خالد حیدری است، دارای یک موقعیت ویژه در تحولاتی سرنوشت ساز داشت؟ پایگاهی که دشمن توسط عوامل خودفروخته و ضعیف النفس داخلی خود، کوتایی را برای به شکست کشانیدن انقلاب اسلامی و آسیب زدن به رهبر کبیر آن طراحی کردند و اگر سرلشگرحیدری اراده ای فولادین نداشت و یا سابقه ای از تزلزل داشت، به قطع و یقین می توانستند از عوامل کودتا واردش کنند و از تیز هوشی فوق العاده اش برای ضربه زدن به امام خمینی(ره) از وجودش بهره ببرند. لیکن، سرلشگر حیدری و همرزمانش که در همین فضای غبارآلود حضور داشتند، امتیازشان داشتن بصیرت دینی و ملّی بود که، تشخیص دادند و بر صراط مستقیم الهی پای فشردند و الهی شدند و به همین خاطر در تاریخ باعظمت یابی این ملت چون ستاره ای درخشان بر آسمان آبی و بلند این سرزمین درخشیدند. سرلشگر حیدری، تصمیمی که در بدترین شرایط و در فتنه آمیزترین مکان گرفت، درس بزرگ سربازی و پاسداری از تمامیت ارضی و انقلاب بزرگ اسلامی و ملی خود را به یادگار گذاشت. آری؛

«مدتی می بایدت لب دوختن    وز سخن دانان سخن آموختن»

تا نیاموزد نگوید صد یکی     ور بگوید حشو گوید صدیکی»

سرلشگر شهید، باید از تو و از مکتبی که پرورش یافتی آموخت و سخن گفتن در حضورت و در باره ات و سئوال کردن «حشو»ی است بی منطق، آموختی و بایستی بیاموزیم.

 

نکته سوّم، محلِّ شهادت؛

«پیش صاحبنظران مُلک سلیمان باد است     بلکه آن است سلیمان که زمُلک آزاد است»

سرلشگر حیدری در زمانی که، تعدادی از به اصطلاح امیرانِ نامدار؟ چمدان های خود را بسته و به این ملت و دیار بزرگ و مظلوم پشت کردند، و تعدادی دیگر در خوش خدمتی، در فکر توطئه و رسیدن به قدرت و ثروت بودند، و بالاتر و پررنگ تر از همه تعدادی از هم قومی های واداده با کبر و نخوت، شعار رنگینِ خودمختاری و استقلال کُردستان را با تمسُک به «ایسم»های مختلف و با تکیه و اعتماد بر بیگانۀ دور و نزدیک دست در دست صدام، تمامیت ارضی این آب و خاک را هدف قرار داده بودند و دست به سلّاخی جوانان، پیران و زنان و کودکان این مرز و بوم زده بودند و شیطان در بوق، آیات یأس و نا اُمیدی می دمید. و امّا تو، پای بر فرق شیاطین گذاشتی و بر همۀ تعلُّقات مادی و تله های فکری گذاشتی و حتّی از لذّت نگاه های پدرانه بر بزرگ شدن دختر کوچلویت گذشتی و سلیمان بودن را تفسیر کردی و صاحب ملکی آسمانی شدی، و با غیبت ۳۲سالۀ خود، امروز میهمان ابدی دل های زمینی مردمان آزادۀ این سرزمین شدی.

سرلشگر خالد حیدری؛ برایمان بیاموز راه و رسم زندگی پرصلابت و سعادت را که، چه سان با حسین(ع) و کربلایش نرد عشق باختی و فرسنگ ها با بنده و امثال بنده که پای در گِل، ادّعای پیروی از مکتب عاشورا را به سینه می زنیم، فاصله گرفتی!!

والسلام

۷/۸/۱۳۹۱ – ذوالفقار صادقی

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

One comment

  1. این عکس متعلق به شهید سید علی اقبالی شهید نابغه هست لطفاً اصلاح کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *