فلسفه زندگی-۲

بسم الله الرحمن الرحیم

فلسفه زندگی-۲

محاسبه؛

مرداد سال ۱۳۹۳ه.ش، زمانی است که دردِ «دیسک کمر» من از مراحل درمان عادی گذشته و چاره ای جز تن دادن به جراحی نیست. از دوستان و فامیل آدرس پزشکی حاذق را با سفارشات فراوان جهت اطمینان از بهترین عمل جراحی به عمل آوردند، من که در زندگی ام خیلی با سفارش میانه خوبی نداشتم، دچارش سفارش و بستری شدم.

از شدّت دردی که از «عصب سیاتیک» وارد می شد، به فکر این که جراحی و بیهوشی و دردِ بعد از آن و یا احیاناً به هوش نیامدن، نبودم. عجله داشتم هرچه زودتر بروم به اطاق عمل، یکی از اقوام در تماس تلفنی ضمن احوالپرسی، دلداری می داد که از «جراحی نترسم»! جمله ای که ترس را جایگزین درد کرد؟ بتدریج ترس از اطاق عمل ذهنم را بخود مشغول کرد، تپش قلبم را می شنیدم. به فکر چاره افتادم، ذکر خواندم، اما متوجه شدم فقط زبانم به ذکر می چرخد! دلم از ترس می لرزد، گناهانم را به یاد آوردم تا ترس از خدا را جایگزین ترس از بیهوشی و احتمالاً بیدار نشدن از عمل جراحی کنم، بی نتیجه بود؟

عجب! من چگونه مسلمانی هستم، تا حال چگونه عبادت می کرده ام و ارتباطم با خدا چگونه بوده که حال نمی توانم بر ترسم از اطاق عمل غلبه کنم! بر خودم و بر عباداتی که از سرِ عادت کرده بودم، تأسف خوردم. نمی دانم چه اتفاقی افتاد، یاد کلامی از مولایم، امیر سخن در نهج البلاغه، افتادم که، فرمود؛ «حاسَبو قَبلَ اَن تحاسَبو» یعنی؛ از خودتا حساب بکشید، قبل از آن که از شما حساب بکشند.

شروع کردم به وزن کردن و قیمت گذاری خودم؟ انسان بودنم را، این که توانسته ام بهای انسانیتم را بپردازم؟ وظیفه ام در قبال خانواده ام، جامعه ام و کشورم. در کجای این زندگی قرار گرفته ام! و حیاتم ارزش این همه تقلّا برای زنده ماندن دارد؟ و … حقیقتش، در محاسبه کم آوردم، در زندگی باخته بودم، از خودم، از خانواده ام، از کشورم و مردمم و از خدایی که این همه نعمت ارزانی کرده بود، برای نخستین بار و عمیقاً خجالت کشیدم. و بدون این که متوجه باشم، به آرامش رسیده بودم، سبک شده بودم. ترس معنی خود را از دست داده بود، رفتن به اطاق عمل و ترس از مرگ، رنگ باخته بود، عجله داشتم زودتر، تن به تیغ جراهی بدهم!

با خیال راحت رفتم زیر تیغ جراحی. اما، وقتی به هوش آمدم، درد پایم قطع نشده بود و داد می کشیدم که عمل جراحی موفقیت آمیز نیست و اشتباهی صورت گرفته است؟ باور نمی کردند. پرستارها می گفتند؛ درد شما طبیعی است و مربوط به عمل جراحی است، و من زیربار نمی رفتم. تا این که پزشک معالج را احضار کردند. برای اثبات اشتباه بودن نظرِ من، دستور تکرار عکس MRI داده شد. نتیجه عکس نشان می داد که ادعای من صحت دارد و بایستی عمل جراحی تکرار شود؟!

این هم نتیجه سفارش در انتخاب جراح حاذق و عدم توجه به نوبت دیگران و بقولی پارتی بازی، من در یک هفته دوبار به اطاق عمل رفتم بدون استرسِ حاصل از «حاسَبو» و تنبیهی که بفهمم در زندگی انسانی «سفارش» جایی ندارد؟!

۱/۱/۱۳۹۴ – ذوالفقار صادقی

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *