فلسفه زندگی – ۸

بسم الله الرحمن الرحیم

فلسفه زندگی – ۸

امام رضا(ع) و مشکل من!؟

این که من چه مشکلی با معصومی چون امام هشتم(ع) دارم، خنده آور و سئوال برانگیز است، ابتدا برای خودم؟ سئوالی که هیچ وقت در زندگی ام به ذهنم خطور نکرده بود. اتفاق جالبی که مسئله را روشن می کند؟ امام علی(ع) در بخشی از خطبه ۱۵۳ نهج البلاغه فرموده است؛

فَإنَّمَا البَصِیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ، وَنَظَرَ فَأبصَرَ، وَانتَفَعَ بِالعِبَر، ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرعَهَ فیِ المَهَاوِی. (و انسان بینا کسی است که به درستی شنیده و اندیشه کرد، پس به درستی نگریست و آگاه شد، و از عبرت ها پند گرفت، سپس راه روشنی را پیمود.)

بیست و پنجم آذرماه سال ۱۳۹۴ه.ش، در حاشیه مراسمی در شهر مشهد مقدّس، با چند نفر از دوستان حلقه زده ایم، هر کس از هر دری سخن می گوید تا وقت اذان ظهر برسد. یکی از همکاران اداری ام که مدت ها مسئولیت خدمات رفاهی پایوران را عهده دار بود و حال مسئولیت دیگری دارد، از نحوه خدمات رسانی به کارمندان در بهره مندی از از امکانات هتلینگ در سفر زیارتی تعریف می کرد.(۱) و من گفتم ؛ اینطوری که می گویی نیست! من که در شُرف بازنشستگی هستم، در طول خدمتم، حتّی یک بار از این خدمات استفاده نکرده ام؟

وی که تعجب می کرد، و از سویی می دانست ادعایی بیهوده نمی کنم، گفت؛ «ما به نوبت، همه را فرستاده ایم، آن هایی هم که نمی خواستند، یادداشت کتبی می گرفتیم و در پرونده شان هست، حتماً شما نخواسته اید از خدمات ما استفاده کُنی»؟ گفتم؛ پرونده من که هست، اگر چنین یادداشتی از من پیدا شود که نخواهد شد!

وی که تعجب می کرد، مکثی کرد و جمله ای تأمّل برانگیزی را فی البداهه بر زبان آورد!!

«شما با امام رضا(ع) مشکل داری، من چکار کُنم»

در حالی که می خندیدیم، صدای اذان ظهر بلند شد و ما برای نماز به صف شدیم. در نماز و در بعد از نماز و تاکنون که این سطور را می نویسم، ذهنم پر از سئوال است که؛ مشکل من با امام رضا(ع) چیست؟!

«یارب آن تمیز ده ما را بخواست   تا شناسیم آن نشان کژ ز راست»

جملۀ فی البداهه دوستم برایش یک شوخی بود، برای من یک «نشان»، یک «تلنگر» که کجای کاری، اهل مطالعه ای، از اهالی قلم شده ای و گاه گاهی می نویسی، عالم شده ای؟!

«جان جمله علم ها این است این   که بدانی من کیم در یوم دین»

آری، از هر دری می خوانم و از هر موضوعی می نویسم و ورود پیدا می کنم، اما «من کیم»؟

«از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود   به کجا می روم آخر ننمایی وطنم»

به شوخی و جدّی، حرف دوستم، به فکر وادارم کرده بود که مشکلم را با امام رضا(ع) بدانم؟ در نگاه اول؛ در دُرستی جمله شکی نبود! آن روز، دومین روزی بود که در مشهد مقدس بودیم، همۀ آن هایی که در اکیپ اعزامی بودند، به زیارت حرم مطهر رضوی(ع) رفته بودند و من به ظاهر و به خاطر مشغله کاری مانده بودم تا بعد از پایان مراسم با فراغ بال!! به زیارت بروم؟ اشتباه می کردم، زیارت مرقد مطهر بر هر کاری مقدم بود. توجیه هم داشتم؟! با خود می گفتم زیارتی مورد رضای آن حضرت است که با هزینه خودم و به قصد صِرفِ زیارت باشد، نه مثل من که با هزینه سازمان و به مأموریت آمده باشم؟ این هم یک سئوال و توجیه بود که نتوانست قانعم کند، تصمیم گرفتم همان شب به زیارت بروم.

عقل چیز خوبی است، محاسبه گر است، کمک کار انسان در زندگی دنیوی است. ولی من همیشه این جمله «ویکتور هوگو» را از یاد نمی برم و از عمق جانم باور دارم که نوشته؛ «می خواهم در حوزه دین مثل دهقانان لانکشایر باشم»(۲) واقعیت است! وقتی ماه محرم و روزهای حزن و اندوه عاشورا فرا می رسد، از این که نمی توانم مثل سایرین، مثل دهاقین روستایم بگریم، اشک امانم ندهد، حسودیم می شود و بر چیرگی عقل نفرین می کنم که بر هر چیزی دنبال دلیل می گردد، و امام رضا(ع) هم از سلاله عاشورا است، یک حقیقت محض است که در تاریخ جریان دارد؟ محاسبه من بیهوده است، همان شب به زیارت رفتم؛

«من غریبم از بیابان آمدم   بر امید لطف سلطان آمدم»

دور و بر ضریح مقدس شلوغ بود، ازدهام جمعیت وادارم کرد عقب بایستم. و از دور مشغول زیارت شدم، بعد از اتمام قرائت زیارت از حرم خارج شدم، دغدغه ام زیادتر شد، یکی نهیبم می زد که چرا دستم به ضریح مقدس نرسید؟! توجیه می کردم که اصل زیارت است، ضریح یک نماد است، لمس کردن ضریح چه سودی! دلم آرام نمی گرفت، این بار حق با دلم بود که بر محاسبات عقلم غلبه کرده بود، که باید دستم به ضریح برسد!

«چه می دانی میان سینه دل چیست   خِرد چون سوز بردارد شود دل»

دلم اشتباه نمی کرد، احساس و شوری که از محاسبات عقلی ام پر شده بود، آری، به عقل و به محاسبه بایستی دستم به ضریح مقدس برسد؛

«دیده ای خواهم که باشد شه شناس   تا شناسد شاه را در هر لباس»

ارادت ارادتمندان اهل بیت(ع) مبنای احساسی ندارد! بزرگوارانی که برای عدالت انسانی با زر و زور و تزویر مبارزه کرده بودند و در دل و جان انسان ها جای گرفته اند، انسان حق دارد و باید جبین بر آستان این بزرگواران بساید، حال می فهمم که چرا دلم آرام نمی گیرد. این ضریح شده است توتم من، آری من توتم پرستم!؟ فردای آن روز را به قصد زیارت و این بار برای خداحافظی به حرم رضوی رفتم، بازهم ازدحام جمعیت، از دور شروع کردم به قرائت زیارت نامه و درد دل گفتن؛ امام رضا(ع)، ببخشید زائرینت را هُل بدهم که خدای نکرده اذیت شوند تا دست خودم به ضریحت برسد!؟ خداحافظی کرده و به محل استراحتم بازگشتم، باز دلم آشوب بود. مشکلم با امام رضا(ع) را پیدا کرده بودم؟ از شیعه علی(ع) بودن فقط محبت خشک و خالی خاندانش را یدک می کشم. از سوزی که علی(ع) داشت و کشته ای از شدت عدلش شده بود، پرچم درست کرده ام و زیرش سینه می زنم، از دوراندیشی سیاسی حضرت رضا(ع) و از … فقط و فقط حرف می زنم … این خط برای پیروزی نهایی بصیرت می خواهد و فداکاری و من کم آورده ام! و این است مشکل من با امام رضا(ع) که فی البداهه از زبان دوستم بیرون آمده بود و من به دنبال پاسخ.

صبح روز شنبه (۲۸ آذر)، لباس پوشیدم و از هتل محل استقرار بیرون آمدم، بدون این که قصدی داشته باشم، وارد حرم شدم، غلغله ای بود، تعدادی چسبیده بودند به ضریح، هر کس به زبانی درد دل می کرد، رفتم جلو؛ دیدم دستم نمی رسد، یکدفعه فریاد زدم؛ زیارت قبول، برو جلو! خدا خیرت دهد برو جلو! زیارت قبول برو جلو! صلوات بفرست برو جلو! … همینطور که داد می زدم، در حرکت دوم دستم رسید به ضریح مبارک؛

«آمدم ای شاه پناهم بده   خط امانی ز گناهم بده»

۲۷ دی ماه ۱۳۹۴ — ذوالفقار صادقی

پی نوشت ها؛

  1. برادر «حق زاده»
  2. مطالب به مضمون از کتاب بینوایان.

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *