فلسفۀ زندگی – ۷

بسم الله الرحمن الرحیم

فلسفۀ زندگی ۷

عقل:

یکی از دوستان تاریخ بلَدَم در شهرستان «خوی»* از دوران دانشجویی اش خاطره جالبی تعریف می کرد، می گفت؛ سال ۱۳۵۳ه.ش، دانشجو بودم در تهران، یک اتاق اجاره کرده بودم که صاحبانش زوج پیر و جهان دیده بودند. آدمهای مهربان، با زندگی بی آلایش و برخورد گرم و دوستانه ای با من داشتند. به تلافی محبت هایشان، من هم هر وقت به شهرمان می آمدم، موقع برگشتن، از سوغاتی های محلی، مثل پنیر کوزه(پنیر محلی) برایشان سهم داشتم و … این زوج یک جمله را برای تشکر از من تکرار می کردند؟ پسرم؛

«خدا تو را گرفتار عقل نکند»!!؟

و من از تهِ دل می خندیدم که این دیگر چه دُعایی است! نفرین است یا دُعای خیر؟ در کرسی تحصیلی دانشگاه تلمُّذ می کردم بر پهنا و عمق عقلم بیفزایم، حال این دو صاحبخانه، برایم دُعا می کردند که گرفتار عقل نشوم!!؟

صاحبخانه ام اسمش «شاه کوهی» بود، بعد که فهمیدم یهودی هستند، به بهانه ای منزل عوض کردم که ای بابا، با کی ها دارم زندگی می کنم، مراوده دارم، یهودی و این دُعا، عجیب نیست؟ آنموقع تقریباً یقین داشتم که دارند نفرینم می کنند، و بعدها فهمیدم که، نه دُعایی است پرمغز!

* * *

من که به حرفهای این برادر بزرگوار گوش می دادم، مثل زمان خامی ایشان، ابتدا در دلم تبسُم کردم، بیتی از ناصرخسرو یادم افتاد؛

«در تنوری خفته با عقل شریف   بُه که با جهل خسیس اندر خیام»

در بحث اول کتاب شریف «اصول کافی» که مشهور به باب «عقل و جهل» است، از امام صادق(ع) روایت شده؛

«لمّا خَلَقَ اللهُ العَقلَ استَنطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَقبل فَأقبَلَ ثُمَّ قالَ لَهُ أدبِر فَأدبَرَ ثُمَّ قالَ وَعِزّنی وَجَلالی ما خَلَقتُ خَلقاً هُوَ أحَبُّ إلَیَّ مِنکَ وَلا أکمَلتُکَ ألاّ فیمَن اُحِبُّ، أما إنّی إیّاکَ آمُرُ وَ إیّاکَ أنهی وَ إیّاک اُعاقِبُ وَ إیّاکُ اُنیبُ»

(چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسی کرده به او گفت پیش آی پیش آمد، گفت بازگرد، بازگشت، فرمود به عزّت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو به پیشم محبوبتر باشد بیافریدم و تو را تناه به کسانی که دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهی کیفر و پاداش متوجه تو است.)

راستی، این عقل چیست؟ که این همه عزیز و ترازوی اعمال آدمی شده، ثواب و عقاب انسان و انسانیت انسان ارتباط لاینفکی با آن پیدا کرده، به فرموده مولانا؛

«ای برادر عقل یکدم با خود آر     دمبدم در تو خزان است و بهار»

چاره ای نیست، برای شناخت عقل بایستی به خود عقل رجوع کرد و مدد خواست؛ چه آدم مذهبی باشیم و چه لامذهب، بخواهیم ترقّی کنیم در زندگی و یا بخواهیم آدم مستعصلی در زندگی باشیم، با عقل سروکار داریم. عقلی که موسی(ع) و فرعون، هر دو با آن سروکار داشتند؛

«تا چه عالمهاست در سودای عقل     تا چه با پهناست این دریای عقل»

در این عوالم و در این دریای پهناورِ عقل، تنها و تنها این انسان است که رسالت تفکر و تأمّل و غواصی و آن هم به کمک خود عقل دارد و انسان به واسطه داشتن این عنصر حیات بخش است که بایستی در این دنیای خاکی آزادی، استقلال و انسانیت را برای کشف حقیقت رهنمون شود و در نهایت مورد مواخذه قرار گیرد. و در همین صیرورت است که انسانها به کمک عقل و با عقل فرعون می شوند و قارون، سیاست اُموی خلق می کنند و دنائت یزیدی و به کمک عقل در محاسباتش به هوای «گندم ری» فرمان ذبح حقیقت می دهند و … و به کمک و با همین عقل است که ابراهیم(ع) نقش می آفریند، علی(ع) ضربت می زند و حسین(ع) کربلا می آفریند تا بشر برای یافتن حقیقتِ انسانی خود چراغی پرفروغ داشته باشد. کربلایی که انسانها رسیدن به حقیقت را با رقص خون تا افلاک می پیمایند و حبوط فرشتگان و جشنواره دلدادگان را به نظاره می نشینند.

عقل ابزار برّنده و مطمئنی نیست و نخواهد بود، اگر بود، مردانگی و آزادگی در صحرای نینوا به خاک و خون کشیده نمی شد! پس چراغی باید که «ره گُم نشود» به همین توجیه است که در مثنوی گرانسنگ سرده است؛

«ای برادر یکدم از خود دور شو     با خود آی و غرق بحر نور شو»

۳۰/۰۸/۱۳۹۴ ذوالفقار صادقی

* آقای بهروز نصیری،

* مولانا جلال الدین رومی، دیوان مثنوی معنوی- نسخه نیکلسون

*دیوان ناصر خسرو قبادیانی،

*شیخ کلینی، اصول کافی جلد اول.

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *