مقایسه دیدگاه های سان تزو و لیدل هارت درباره جنگ غیرمستقیم

santza-510x330
حسین اژدر:

مقایسه دیدگاه های سان تزو و لیدل هارت درباره جنگ غیرمستقیم

اندیشکده روابط بین الملل: قدیمی ترین استراتژی پرداز شناخته شده در طول تاریخ ،شاید «سان تزو» بوده که حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در چین می‌زیست. وی صاحب کتابی در باب مسائل نظامی و استراتژیک با عنوان “هنر جنگ” است که در دوران معاصر از اقبال فراوانی برخوردار است.

به باور سان تزو جنگ تنها یک مسئله نظامی صرف نیست ، بلکه جوانب مختلف اطلاعاتی روانی، اقتصادی و سیاسی را در برمی‌گیرد. (سان تزو؛هنر جنگ؛ترجمه حسن حبیبی؛تهران:قلم،۱۳۵۹،ص ۸)

ازاین‌رو دیدگاه او به آنچه ما امروز به نام استراتژی می‌خوانیم بسیار نزدیک است. وی به عنوان یک نظامی و استراتژی شناس می‌کوشید تا برنامه‌ریزی و رهبری عملیات نظامی را بر بنیادی عقلایی استوار سازد. وی بر خلاف نویسندگان رومی و یونانی به تنظیم و تدوین شیوه‌های پیچیده علاقه‌ای نشان نمی‌داد. در واقع هدف و افق دید وی تنظیم برنامه‌ای است مبتنی بر روشی درست و خردمندانه به‌منظور استفاده‌ی سرداران و فرماندهان تا بتوان با آن روش، در پی جنگی ظفرمندانه باشند.

او نیروی اخلاقی و معنوی و استعدادهای انسانی را از عوامل قطعی برخوردهای مسلحانه می‌دانست. او موفقیت استراتژی نظامی را علاوه بر موارد مذکور در گرو وحدت داخلی ،ثبات و امنیت ملی و روحیه‌ی بالای نظامیان می‌دانست.

( سان تزو؛هنر جنگ؛ترجمه حسن حبیبی؛تهران:قلم،۱۳۵۹،ص۱۲) در حقیقت بنا به یافته‌های تاریخی، سان تزو اولین کسی است که از رویکرد غیر مستقیم طرفداری کرده است وی در این خصوص بیان می‌دارد که :در طی مدت زمان جنگ برای حصول اطمینان از کسب پیروزی به روشی غیر مستقیم نیاز خواهد بود.

عقاید نظامی سان تزو بسیاری از عناصر رویکرد غیر مستقیم را در خود دارد: اصول جنگی همچون :

فریب، سرعت ،اجتناب از اصطکاک،ضربه زدن به نقاط ضعیف و آسیب‌پذیر ،تأکید بر مانور،و مهم‌تر از همه حمله به اراده‌ی رزمی دشمن ؛ ازجمله موارد مورد تأکید وی در روش هایش هستند. کتاب هنر جنگ سان تزو می‌آموزد که چگونه با حداقل جنگیدن از ،راه شناخت و فریب دشمن و بهره‌گیری از ضعف‌های او –به پیروز دست یافت.

سان تزو بیان می‌دارد که :اگر دشمن خود را بشناسید ،پیروزی شما هیچ‌گاه به مخاطره نخواهد افتاد و درصورتی‌که زمین نبرد و جو را بشناسید پیروزی شما کامل خواهد بود .

در طرز تفکر سان تزو نکته‌ی مهم این است که معنای پیروزی نهایی القای تسلیم به دشمن است ،بدون آنکه حتی ضربه‌ای به دشمن وارد بیاید. در واقع کتاب “هنر جنگ سان تزو” در پی پاسخ به این سؤال است که چگونه می‌توان با اجتناب حداکثری از درگیری سخت افزارانه و خون‌ریزی بیش‌ازحد پیروز شد؟

شباهت‌های تفکر لیدل هارت و سان تزو

این لیدل هارت بود که پس از مطالعه‌ی جنگ‌های گذشته ،برای اولین بار به مفهوم«رویکرد غیر مستقیم»رسمیت بخشید. وی به‌هیچ‌عنوان بر بدیع بودن مفهوم “درگیری غیر مستقیم” اصرار نداشت ،بلکه این اصول را از مطالعه‌ی عملیات‌های نظامی سرنوشت‌ساز در تاریخ استخراج نموده بود.

لیدل هارت نوشته است:

در تاریخ رویکرد غیر مستقیم به‌طور معمول از یک حرکت نظامی لجستیکی تشکیل شده که علیه یک هدف اقتصادی هدایت می‌شود ،یعنی منبع تدارکات دولت یا ارتش دشمن. هدف اصلی تخریب اراده‌ی دشمن و القای فروپاشی یا نابسامانی به اوست.

مؤثرترین رویکرد غیر مستقیم آن است که با فریب یا غافلگیر نمودن نیروهای دشمن ، ایشان را به حرکتی اشتباه وادار سازیم تا خود قربانی طرح‌هایشان شوند. انتقاد لیدل هارت از هدایت ناصحیح جنگ اول جهانی بر عقاید او تأثیر گذاشت .

وی عقیده داشت که مسبب ویرانی‌ها و کشتار وحشتناکی که او شاهد بوده است استراتژی نادرستی می‌باشد که بر پایه‌ی دکترین جنگی کلازویتس بنا گردیده بود و نهایتاً به جنگ‌های خونین سنگر به سنگر می‌انجامید.

هدف لیدل هارت بررسی این مسئله بود که چگونه می‌توان ساده‌تر،قاطع‌تر،زیرکانه‌تر و مهم‌تر از همه مهم‌تر ، در حد امکان انسانی‌تر جنگید. درحالی‌که کلازویتس استراتژی پرداز جنگ تهاجمی بود ،لیدل هارت به جنگ تدافعی و محدود می‌پرداخت.

او معتقد بود که با توجه به وقوع تحولات در فناوری نظامی،تهاجم دیگر استراتژی درستی نمی‌باشد ،بلکه« استراتژی غیر مستقیم» مانور و غافلگیری که دشمن را به پراکنده ساختن نیروهای خود وادار نماید استراتژی درستی می‌باشد.

نتیجه‌گیری اصلی او این بود که”توان دشمن به ثبات یا«تعادل»در کنترل،روحیه و تدارکات بستگی دارد”.

او می‌گوید: “در تمامی عملیات‌های سرنوشت‌ساز ،نابسامانی در تعادل روانی و فیزیکی دشمن مقدمه‌ای اصلی و ضروری برای براندازی وی بوده است، و این نابسامانی به‌وسیله‌ی رویکرد غیر مستقیم قابل پیگیری است.

او درس‌های تاریخ را در دو اصل ساده خلاصه کرده است ، یکی منفی و دیگری مثبت. اول اینکه “گسیل داشتن نیروها برای یک حمله‌ی مستقیم که در موضع مستحکم خود قرار دارد عملی است که اگر از سوی هر فرمانده‌ای صورت پذیرد غیرقابل توجیه است” .و دوم اینکه،بجای آنکه در پی برهم زدن تعادل دشمن از طریق حمله باشیم ،تعادل دشمن باید قبل از آنکه یک حمله واقعی انجام پذیرد ،تا حد امکان باید برهم خورده باشد.

لیدل هارت چنین می‌گوید:

درست‌ترین استراتژی به تعویق انداختن جنگ ،و بهترین تاکتیک به تعویق انداختن حمله می‌باشد،تا زمانی که نابسامانی روحی دشمن ضربه‌ای سرنوشت‌ساز را به او وارد آورده و شکست وی را امکان‌پذیر سازد.

تعریف لیدل هارت از استراتژی چنین است:

هنر توزیع ابزار نظامی به‌منظور برآورده ساختن مقاصد سیاسی.

به نظر لیدل هارت “ازجمله چیزهایی که نمی‌توان آن‌ها را مورد محاسبه قرار داد ،ذهن بشر است که در مقاومت و ایستادگی به منصه‌ی ظهور می‌رسد… هدف استراتژی آن است که از احتمال مقاومت موارد مورد تهاجم بکاهد. رویکرد غیر مستقیم با ایجاد نابسامانی و استفاده از فرصت و با استفاده از ابزار مانور و غافلگیری، مرتبط می‌باشد.

بر اساس نظر لیدل هارت هدف یک استراتژیست این نیست که”به دنبال جنگ باشد”بلکه باید به دنبال یک”موقعیت استراتژیکی برتر باشد،به‌طوری که اگر این برتری به‌خودی‌خود نتواند سرنوشت‌ساز باشد،ادامه‌ی آن از طریق جنگ مطمئناً چنین دستاوردی را به ارمغان خواهد آورد .

به سخن دیگر هدف استراتژی بر هم زدن انسجام دشمن است و امکان دارد که نتیجه‌ی آن فروپاشی دشمن باشد.

سون تزو در جایی نوشته است:

به‌طور کلی بهترین سیاست این است که کشور دشمن را سالم و دست نخورده تصرف نمایید ؛ این امر از ویران کردن آن به‌مراتب بهتر است .

مقهور کردن ارتش دشمن بهتر از نابود کردن آن است ،پیروزی بدون جنگ اوج مهارت یک فرمانده می‌باشد.

به‌واقع آنانی که در جنگ مهارت دارند ارتش دشمن را بدون نبرد و خون‌ریزی بیش‌ازحد مقهور خود می‌سازند ،آن‌ها شهرهای دشمن را بدون حمله تسخیر نموده و حکومت وی را بدون عملیات‌های طولانی سرنگون می‌سازند. بر اساس نظر لیدل هارت و سان تزو ،استراتژی کامل و بی‌نقص آن است که بدون هرگونه درگیری سخت افزارانه ی جدی نتیجه ساز باشد .

اقدام روانی به‌تنهایی باید آن‌قدر مؤثر باشد که بدون نیاز به هرگونه اقدام فیزیکی، دشمن را تسلیم گرداند.

بر اساس نظر این دو تن از نخبگان نظامی‌گری :

در حوزه‌ی فیزیکی یا لجستیکی جنگ،بر هم زدن انسجام دشمن به‌وسیله‌ی حرکتی ایجاد می‌شود که:

  1. آرایش نظامی دشمن را بر هم زده و با تحمیل یک تغییر ناگهانی در جبهه‌ی دشمن پراکندگی و سازمان نیروهای وی را مختل نماید
  2. نیروهای دشمن را از هم جدا کند
  3. تدارکات و ارتباطات دشمن را به مخاطره افکند
  4. خطوط عقب‌نشینی که دشمن می‌تواند به‌وسیله‌ی آن خود را دوباره سازمان‌دهی نماید را تهدید نماید.

باید توجه داشت که غافلگیری و تحرک اساس موفقیت را در بعد روانی تشکیل می‌دهند.

از نظر این دو تن تنها هنگامی‌که از هم گسیختگی فیزیکی و روانی با یکدیگر ترکیب شوند، استراتژی دارای”رویکرد غیر مستقیم” خواهد بود. بسیاری از آنچه لیدل هارت به نگارش درآورده در هر دو سطح عملیاتی و استراتژیکی قابل اجرا می‌باشد.

این به بدان معناست که غافلگیری، سرعت، فریب، مانور، قطع خطوط تدارکاتی، انعطاف‌پذیری، صرفه‌جویی در قوا ، تحرک، روحیه، و استفاده از راهکارهای کم احتمال‌تر و کم مقاومت‌تر و کم اصطکاک‌تر می‌تواند رویکرد درگیری را غیر مستقیم سازد.

بدین شکل می‌توان چنین استدلال نمود که زیربنای نظری جنگ محدود و درگیری کم شدت از عقاید استراتژیک لیدل هارت و سان تزو نشأت گرفته است.

اساس جنگ آینده تخریب کلی یا تارومار نمودن کامل رقیب نیست،بلکه هدف در جنگ‌های آینده حداقل تخریب ،کمترین تلفات ،و شکست نسبی دشمن خواهد بود. بر خلاف کلازویتس که معتقد بود “جنگ اقدام خشونت‌آمیزی است که به‌حداعلای خود رسیده .

لیدل هارت و سان تزو بر این باور بودند که موفق‌ترین فرمانده آن است که بدون نبرد ،یا با حداقل تلفات به مقاصد خود دست یابد.

تفاوت‌های میان رویکرد مستقیم و غیر مستقیم

لیدل هارت دیدگاه کلازویتس مبنی بر تجمع و تمرکز قوای برتر به عنوان اصل و جوهر جنگ را مورد انتقاد قرار داده است. او معتقد است که متفرق ساختن نیروهای دشمن با استفاده از مانور می‌تواند ،تمرکز واقعی نیروهای خودی را پدید آورد .باید توجه داشت که متمرکز نمودن همه‌ی نیروهای خودی غیرعملی و حتی خطرناک می‌باشد.

تمرکز مؤثر را تنها آن هنگام می‌توان به دست آورد که نیروهای دشمن پراکنده باشند ،و برای مطمئن گشتن از پراکندگی نیروهای دشمن باید نیروهای خودی را به شکل گسترده‌ای تقسیم کنیم یا این‌که وانمود کنیم که به شکلی گسترده‌ای تقسیم شده‌اند. پراکندگی شما ،پراکندگی ایشان و آنگاه تمرکز شما. خلاصه اینکه تمرکز واقعی محصول پراکندگی حساب شده است.

درحالی‌که کلازویتس تأکید می‌نمود که به هنگام نبرد با ائتلافی از کشورهای متخاصم، نخست باید به آنکه قدرتمندتر است حمله شود در نقطه‌ی مقابل لیدل هارت پیشنهاد می‌کرد که: در مبارزه با بیش از یک کشور یا ارتش،تمرکز در مقابل عضو ضعیف‌تر ائتلاف از تلاش برای ضربه زدن به‌طرف قوی‌تر ثمربخش‌تر است.

کوتاه‌سخن اینکه شکست عضو ضعیف‌تر به‌طور خودکار به فروپاشی دیگران منجر خواهد شد، یعنی یک نوع واکنش زنجیره‌ای در پی خواهد آمد.

سون تزو نیز مانند لیدل هارت معتقد است که در جنگ،راه روبرو نشدن با طرف قوی،ضربه زدن به‌طرف ضعیف است، یعنی به‌جای ضربه زدن به قوی‌ترین خاکریزها باید به آسیب‌پذیرترین نقطه‌های دشمن ضربه زد. کلازویتس با این عقیده که می‌توان بدون خون‌ریزی بر دشمن غلبه یافت موافق نبود .

لیدل هارت بیان می‌داشت که کلازویتس پیامدهای پس از جنگ را مسئله‌ای مهم نمی‌دانست که منفعت طرف خودی در آن قرار داشته و یا حل چنین موضوعی به نفع کشور باشد. پیروزی در مفهوم واقعی خود بدین معناست که وضعیت پارادایم صلح پس از جنگ،بهتر از وضعیت آن در قبل از جنگ باشد. پیروزی کامل نیل به یک توافق صلح عادلانه و معقول را پیچیده می‌سازند.

یک توافق صلح ناعادلانه به جنگی دیگر می‌انجامد و این دقیقاً همان چیزی است که پس از جنگ جهانی اول روی داد یعنی جنگ دوم جهانی.

لیدل هارت نوشته است :”هدف از جنگ ایجاد صلحی بهتر است”. لیدل هارت مفهوم جنگ مطلق را که از طرف کلازویتس مطرح می‌شود به‌شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد و به‌جای آن “استراتژی هدف محدود”را پیشنهاد نموده است.

منبع: اندیشکده روابط بین الملل

About ذوالفقار صادقی

Check Also

پرسش و پاسخ سیاسی (۵) رزمندگی در گردونه سیاست ورزی:

رزمندگی واژه ‌ای است که به زندگی جمعی در جغرافیای ایران در دهۀ شصت انسجام و به سلایق مختلف وحدت مثال زدنی بخشید و حال با احساس اینکه این واژه مفهوم ساز با خطر مواجه شده به شکل طبیعی مدعیان آن را وادار به واکنش می‌کند بدون آن که از خود سؤال کنند چه اتفاقی باعث چنین برداشتی شده است، با این ذهنیت در فضای مجازی وارد گود سیاست و سیاست ورزی شده‌اند بی‌توجه به این مهم که دفاع از آرمان‌ها بدون گذر از متن واقعیات جاری مردم را به خاک مذلت در سبک زندگی می‌نشاند. این بخش از مجادله نمودی از چنین فضایی می‌تواند باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *